هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

جامعیت بینشی، منشی و کنشی علامه مصباح یزدی(ره)

استاد عبدالحسین خسروپناه

جامعیت بینشی، منشی و کنشی علامه مصباح یزدی(ره)

سخن گفتن در مورد شخصیت جامعی همچون آیت‌الله مصباح(قد) کاری صعب است. لازم است که فرهیختگان، شخصیت ایشان را از ابعاد مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. در بحث حاضر بر جامعیت بینشی، منشی و کنشی علامه مصباح یزدی تأکید می‌شود. برخی از علما از نظر بینشی، علامه، عالِم، محقق و نظریه‌پرداز هستند؛ اما ممکن است چندان فرصت پرداختن به سیر و سلوک معنوی و تهذیب نفس به‌معنای دقیق کلمه را نداشته باشند. اغلب علما از نظر اخلاقی و فضایل اخلاقی مقید هستند؛ اما سیر و سلوک معنوی و عرفانی ویژگی‌ها و دستورالعمل‌های ویژه و خاصی دارد و ریاضت‌ها و مبارزه و جهاد با نفس می‌طلبد. ممکن است به‌دلایل مختلف از جمله اشتغال فراوان به مسائل علمی فرصت نکنند، به این مقوله بپردازند. همچنین ممکن است، بعضی از علما از نظر منشی و سیر و سلوک توفیقاتی کسب کنند؛ ولی چندان در عرصه‌های اجتماعی موفق نباشند؛ از جمله شاگردپروری و فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی، مبارزه با طاغوت و حرکت‌‌های جهادی؛ یعنی جهاد با استکبار و جهاد با جریان‌های انحرافی.

   ساحت بینشی علامه مصباح(ره)
آیت‌الله مصباح یزدی(ره) هم در ساحت بینش علامه بود؛ هم در عرصه منش، سالک طریقت بود و هم مجاهد فی سبیل‌الله. در مقابل استکبار جهانی و استکبار انحرافی در داخل و خارج در ساحت کنش بود؛ یعنی هرسه ویژگی را داشت. در این مجال این سه خصوصیت؛ یعنی جامعیت ایشان در ساحت بینش، منش و کنش تشریح می‌شود.
برای خواص محتمل است، ساحت بینش  علامه آشکار باشد؛ اما ممکن است، برای عموم مردم- به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی علامه و حضوری که در عرصه‌های مختلف  انتخابات و فعالیت‌هایی که به‌عنوان پدر معنوی احزاب  داشت- این ساحت بینشی مغفول واقع شده باشد. بسیاری از عموم مردم جایگاه علمی، تخصصی و بینشی علامه مصباح را نمی‌شناسند و نمی‌دانند، ایشان یک فیلسوف نوصدرایی معاصر و نظریه‌پرداز نواندیش در زمینه‌های مختلف علوم انسانی از جمله حکمت اسلامی است. بسیاری از محققان و اساتید فاضل علوم انسانی ما، مدرس و محقق خوبی هستند؛ اما الزاماً نظریه‌پرداز نمی‌باشند.
آیت‌الله مصباح در زمینه‌های مختلف نظریه‌پردازی می‌کرد. برخی از محققان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قد) یک مجموعه تحت عنوان رهیافت‌ها و ره‌آوردها، دیدگاه‌های آیت‌الله مصباح تدوین کردند که چهار دفتر است. دفتر اول  به منطق معرفت‌شناسی، فلسفه اسلامی و فلسفه علم، دفتر یا جلد دوم به مباحث اخلاق، زیبایی‌شناسی و حقوق، جلد سوم به جامعه‌شناسی، علوم‌سیاسی، مدیریت و اقتصاد و جلد چهارم به مباحث قرآن، کلام، تاریخ اسلام و حدیث اختصاص یافته است. این نوآوری‌های علامه در علوم مختلف ایشان را به جایگاه والایی از علم رسانده است. مثلاً آیت‌الله مصباح در تعلیق‌هایی که بر نهایة‌الحکمه دارد، در باب چیستی تعریف، حقیقت قضیه، حقیقت حکم، اقسام قضیه حملیه و شرطیه،  اقسام ضرورت و بحث چیستی بداهت و اقسام بداهت نوآوری‌هایی دارد. فلاسفه بدیهیات را به شش یا هفت قسم تقسیم می‌کنند‌؛ ولی علامه، بدیهی دانستن تجربیات، حدسیات، متواترات، فطریات و مشاهدات محسوس را نقد می‌کند؛ لذا ایشان از بدیهیات، بدیهیات اولی مثل اصل استحاله اجتماع نقیضین و وجدانیات را که علوم حصولی برگرفته از علوم حضوری است، بدیهی می‌داند. در صفحه ۱۳۲ جلد اول این کتاب آورده شده: علامه اولیات؛ مانند امتناع اجتماع و انتفاع نقیضین را بدیهی می‌داند و بعضی از مصادیق  بدیهیات اولی را مورد تردید قرار داده است. ایشان وجدانیات و قضایای منطقی یا تحلیلی را که از دل موضوع، محمول درمی‌آید و بر موضوع حمل می‌شود، جزء بدیهیات ذکر کرده و بعضی قضایای فلسفی را که عمدتاً قضایای تحلیلی هستند، مثل اصل علیت را به کل معلول یا کل ممکن موجود محتاج الی العله تحویل می‌برد، این را هم جزء قضایای بدیهی می‌شمارد. در واقع این موارد بدیهی ثانوی است و بدیهی اولی همان اولیات است.  در حوزه معقولات اولی و معقولات ثانیه مباحثی دارد که  جزء نوآوری‌های ایشان است. در مباحث معارف قرآن که با عنوان مشکات منتشر شده است، هم در حوزه انسان‌شناسی، هم خداشناسی، هم جهان‌شناسی و همچنین در حوزه حقوق، سیاست و مدیریت  و در همه زمینه‌ها نوآوری‌هایی دارد. مخصوصاً تلقی که ایشان از انسان و نیازهای انسان می‌کند و اصالت لذت را با تبیین بسیار دقیق و زیبایی  مطرح می‌کند، در واقع نشان از تعمق، تفکر و نظریه-پردازی در حوزه‌های بینشی دارد. به این ترتیب روشن شد، علامه در ساحت بینش از نوآوری و نظریه‌پردازی برخوردار است؛ نه‌تنها در حوزه فلسفه و حکمت؛ یعنی مباحث منطق، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی و مباحث دیگر فلسفی؛ بلکه در سایر علوم اسلامی مثل علوم قرآن و حدیث هم نوآوری‌های و در حوزه علوم انسانی ورود جدی دارد؛ همان‌طورکه در ساحت سوم می‌آید، ارتباطات وثیقی با اساتید علوم قرآن و حدیث پیدا کرد و استادان فراوان دانشگاهی از محضر ایشان بهره بردند که این اساتید به جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، مدیریت و عرصه‌های دیگر نگاه اسلامی پیدا کردند.

   ساحت منشی و سیر و سلوک علامه مصباح 
در خصوص ساحت منشی و سیر و سلوک، باید گفت‌ اولاً آیت‌الله مصباح در این زمینه، بسیار کتوم بود و گاهی اوقات با یک تعابیر و با بیان طنزی  بحث را عوض می‌کرد که ما وارد این مقوله نشویم که این هم، ناشی از خودسازی این عالم ربانی بود؛ ولی هنگامی که به نماز ایشان اقتدا می‌کردیم، می‌فهمیدیم که چقدر در مسائل معنوی و سلوکی اهل توجه، تنبه و تذکر است؛ البته بسیاری از اساتید دانشگاه اظهار می‌کردند که نگاه مثبتی نسبت به علامه نداشتند؛ اما زمانی که با ایشان ملاقات کردند، نه‌تنها به‌لحاظ بحث علمی که ارائه می‌کرد؛ بلکه به‌لحاظ  مشی، اخلاق و... ایشان، نگاهشان تغییر می‌کرد و نسبت به علامه ارادت پیدا می‌کردند. انسانی که اهل سلوک و مسائل معنوی و طی کردن منازل عرفانی نباشد، این تأثیر‌گذاری را نخواهد داشت. آنچه مسلم و محرز است، این است که نزدیک به پانزده سال از محضر آیت‌الله‌العظمی بهجت(ره) بهره بردند.
مشی عرفانی آیت‌الله بهجت با علامه تهرانی یا برخی عرفای دیگر متفاوت بود. مشی عرفانی ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی اینکه بیشتر از آنکه توصیه به ذِکر بدهد به «ذُکر» توصیه می‌کرد. همیشه این نکته را تذکر می‌داد که اهل ذُکر باشید و با دیدن اشیاء پیرامون خود، حتی حرکت مورچگان به‌یاد خدا بیفتید؛ لذا یاد خدا افتادن و به یاد خدا بودن، از نظر آیت‌الله‌العظمی بهجت(ره) رکن بسیار مهمی در سیر و سلوک بود. البته ایشان به ذکرهایی مثل صلوات که در روایات سفارش فراوانی به آن شده، توصیه می‌کرد؛ ولی  مسئله ذُکر و یاد خدا بودن، بسیار مورد توجه ایشان بود. آیت‌الله بهجت روی مسئله توجه به خویشتن هم تأکید می‌کرد.  ایشان به این نکته اشاره می‌کرد که اگر بخواهیم و با اراده و اختیار  و تلاش کنیم، می‌توانیم امثال سلمان، ابوذر و مقداد شویم؛ اما چون نمی‌خواهیم و تلاش نمی‌کنیم  و به خویش توجه نداریم، از سلمان و امثال او عقب هستیم. ایشان توصیه می‌کرد که شب اعمال روز خود را محاسبه کنید که در روز چه کردید؛ بنابراین دو توصیه می‌کرد؛ یکی توصیه به ذُکر؛ یعنی از هر واقعیت پیرامونی به یاد خدا افتادن و دومی بحث توجه به خویشتن و جلوگیری از غفلت با محاسبه نفس در هر شب؛ البته در سلوکش هم نشان می‌داد؛ مثلاً مهم‌ترین عبادت نماز است و حضور قلب، حزن و خشیت داشتن در نماز بسیار در سلوک انسان مؤثر است. من تمام این ویژگی‌ها و نکات را در علامه مصباح دیدم. علامه آخرِ اهل ذُکر و یاد خدا بود. می‌توان به قاطعیت اعتراف کرد، ذره‌ای هوای نفس در او نبود و دارای اخلاص به‌تمام‌معنا بود. اکثر اوقات به ایشان می‌گفتند: سخنانی که می‌گویید، با اعتبار شما نمی‌سازد؛ اما ایشان با یک تعابیری این اعتباریات را کنار می‌زد و اخلاص وجودی او، یاد خدا بودن، محاسبه داشتن  و حضور قلب در نماز از برکات شاگردی آیت‌الله بهجت(ره) بود و این نشان می‌دهد، انسان اگر بخواهد راه سلوکی را طی کند، حتماً  به استادان اهل عرفان و سالک واصل نیازمند است.

   ساحت کنشی علامه مصباح(ره) 
ساحت سوم، ساحت «کنشی» این عالم مجاهد است.‌ کنشی به این معنا که حجره‌نشین و پشت میزنشین نبود. این‌گونه نبود که نهایت فعالیت کنشی او تربیت شاگردان باشد. ایشان می‌توانست مانند بسیاری از اساتید دیگر، درس خارجی داشته باشد و بساط دفتر مرجعیتی هم راه بیندازد؛ ولی سراغ آن هم نرفت. دغدغه اصلی آیت‌الله مصباح تمدن‌سازی بود و به این نکته هم توجه داشت که تمدن‌سازی بدون تحول در علوم انسانی امکان‌پذیر نیست؛ بنابراین قبل از انقلاب که مؤسسه «در راه حق» را با جمعی از اساتید مثل آیت‌الله خرازی و آیت‌الله استادی و دیگران راه‌اندازی کرد، دوره‌های آموزشی برگزار کردند. کسانی که در دوره‌های اول، دوم، سوم و چهارم و دوره‌های بعد از مؤسسه در راه حق قبل از انقلاب و بعد از انقلاب شرکت کرده بودند، در حال حاضر از اساتید فرهیخته حوزه هستند. من سال ۶۴ با آیت‌الله مصباح آشنا شدم. از آنجا که ما در دزفول بودیم، ایشان اجازه دادند، از نوارهای درسی مؤسسه در راه حق استفاده کنیم.
هنگامی که به آرشیو این مؤسسه مراجعه کردم، درس‌های فیزیک، ریاضی و زیست‌شناسی را که در واقع دروس دوره دبیرستان بود، در آرشیو مشاهده کردم. از آنجا که اکثر طلاب از مقطع سیکل وارد حوزه می‌شدند، آیت‌الله مصباح اساتیدی را از دانشگاه دعوت می‌کرد و برای طلبه‌ها دوره آموزشی ریاضی، فیزیک و زیست‌شناسی را آموزش می‌دادند. سپس به‌تدریج دروس علوم انسانی؛ مثل جامعه‌شناسی روان‌شناسی و اقتصاد را تدریس می‌کردند. هرچند دوره‌های اول مؤسسه در راه حق، دوره‌های فلسفه بود، طلبه‌های این مؤسسه علاوه اینکه دوره‌های فلسفه یعنی نهایة‌الحکمه و بدایةالحکمه و کتبی مثل اسفار را می‌خواندند. آیت‌الله مصباح برهان شفا و الهیات شفا را تدریس می‌کرد. اکنون بعضی از این کتاب‌ها چندین دوره تدریس شده که به‌صورت کتاب منتشر گردیده‌اند.
اینکه قبل از انقلاب این عالم جوان به این فکر بیفتد که باید مؤسسه در راه حق و در حوزه علمیه رشته فلسفه را راه‌اندازی کند و طلاب فقه و اصول‌خوانده را به سمت فلسفه و علوم جدید سوق بدهد، فکر و اندیشه باز و روشنی را می‌طلبد و در واقع باید شخص نگاه جدیدی پیدا کند تا بتواند به این مسئله برسد. آن هم زمانی که حوزه قم صرفاً حوزه فقه و اصول بود. گرچه آن زمان علامه طباطبایی  فلسفه و تفسیر می‌گفت؛ اما این نوع درس‌ها نادر بود. آیت‌الله مصباح به‌لحاظ نوع تربیتی که از امام خمینی(قد) و علامه طباطبایی(ره) دریافت کرد، این نگاه جامع را پیدا کرد و شاگردانی را نیز در این زمینه تربیت کرد. البته ایشان مؤسسه در راه حق را توسعه داد و بنیاد باقرالعلوم(ع) را تأسیس کرد.

   نقش آیتالله مصباح در تمدنسازی، تحول  و تعالی علوم انسانی 
دکتر احمد احمدی در خصوص نقش آیت‌الله مصباح و راه‌اندازی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که قبل از آن با عنوان مؤسسه و درآغاز هم با عنوان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه فعالیت می‌کرد، سخنانی را بیان می‌کرد. ایشان می‌گفت: ما به‌همراه اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، خدمت حضرت امام(قد) رسیدیم. امام به ما توصیه کرد که برای تحول علوم انسانی، از استادان جامعه مدرسین استفاده کنید. طبق سفارش امام، با جمعی از اعضای ستاد به قم آمدیم و با آیت‌الله امینی(ره) دیدار کردیم. آن زمان رئیس جامعه مدرسین، آیت‌الله مشکینی(ره) بود؛ ولی آیت‌الله امینی امور را پیگیری می‌کرد. با وی در خصوص مأموریتی که امام به ما داده بود، صحبت کردیم. ایشان آیت‌الله مصباح را به ما معرفی و اظهار کرد که از اعضای جامعه مدرسین، غیر از آیت‌الله مصباح، کسی در حوزه علوم انسانی تخصص و علم ندارد. آیت‌الله مصباح برای اجابت دعوت همکاری ما طرحی را به ستاد ارائه کرد که مورد پذیرش قرار گرفت. ایشان جلساتی با شاگردان خود که تربیت‌شده مؤسسه در راه حق و بعضاً دارای گرایش‌های جامعه‌شناسی، تفسیر، حقوق و مباحث دیگر بودند، برگزار کرد و با جمعی از اساتید دانشگاه مجمع‌هایی؛ مثلاً گروه جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد و گروه‌های دیگر تشکیل داد. آیت‌الله مصباح با این کار هم اساتید حوزه را به یک فعلیت در زمینه علوم انسانی درآورد و هم اساتید دانشگاه را با مبانی اسلامی و علوم و حکمت اسلامی آشنا کرد. مرحوم دکتر کاردان و دکتر رضائیان از کسانی بودند که در این طرح حضور و فعالیت داشتند. آیت‌الله مصباح با استفاده از تجربه‌ای که از فعالیت در مؤسسه در راه حق و ستاد انقلاب فرهنگی کسب کرده بود، بنیاد باقرالعلوم(ع) را بنیان نهاد. ایشان با این تجارب به این نتیجه رسید که طلاب از مقطع کارشناسی؛ یعنی وقتی لمعتین را به اتمام رساندند، در مقطع کارشناسی سپس ارشد و در پایان در مقطع دکترا به تحصیل بپردازند. علامه رشته‌های مختلف را در بنیاد باقرالعلوم(ع) راه‌اندازی کرد. البته از تجارب آیت‌الله مهدوی کنی(ره) که  دانشگاه امام صادق(ع)  را تأسیس کرده بود نیز بهره برد. آنگاه مقام معظم رهبری به ایشان پیشنهاد داد، این بیناد را توسعه دهد که مؤسسه امام خمینی(قد) تأسیس شد که تا کنون آثار و برکات ارزنده‌ای را به ثمر رسانده است. این بخشی از فعالیت کنشی علامه مصباح است که برای تمدن‌سازی، تحول  و تعالی علوم انسانی را اولویت می‌دانست. برای اینکه علوم انسانی، اسلامی تدوین شود، آیت‌الله مصباح به این نتیجه رسید که باید یک دوره فلسفه اسلامی را به زبان زمان بنویسد. برای این منظور کتاب آموزش فلسفه را یک دوره تدریس کرد. سپس کتاب را در دو جلد تألیف کرد. آنگاه مجموعه معارف قرآن را به تحریر درآورد. ایشان بیان می‌کرد که آن زمان روزی ۱۶، ۱۷ ساعت مطالعه می‌کردم؛ چون می‌دانستم، این کار فقط از عهده من برمی‌آید. هدف علامه از این کار این بود که در واقع هر طلبه‌ای قصد  کسب علم در حوزه روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی یا اقتصاد داشته باشد، علاوه بر دروس تخصصی این رشته‌ها، آموزش فلسفه و معارف قرآن را هم بخواند؛ به‌ویژه مباحث مربوط به خداشناسی، انسان‌شناسی و جهان‌شناسی که سه رکن مهم مباحث معارف قرآن بود؛ البته ایشان مباحث معارف قرآن را ادامه داد که در مجموعه‌ای به‌نام مشکات منتشر شده است.

   کنشگری اجتماعی و سیاسی و مبارزه با التقاط
یکی دیگر از فعالیت‌های کنشی آیت‌الله مصباح(ره)، فعالیت‌های سیاسی بود که بعضی ایشان را متهم می‌کنند که فعالیت سیاسی نداشته و قبل از انقلاب در فعالیت‌های انقلاب حضوری نداشته است؛ اما مستنداتی وجود دارد که نشان می‌دهد، علامه با شهید بهشتی و شهید باهنر و بعضی بزرگان همکاری می‌کرد. همچنین  دو نشریه بعثت و انتقام را که منتشر می‌کرد، کاملاً این ادعا را باطل می‌کند. آیت‌الله مصباح فعالیت سیاسی داشتند؛ اما سیاسی- معرفتی بود؛ به این معنا که با رژیم از بعد مبانی معرفتی به مبارزه می‌پرداخت و نقد می‌کرد.  ایشان بسیاری از بیانیه‌های جامعه مدرسین را  خود می‌نوشت و خطی را اختراع کرد که ساواک متوجه این اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها نشود. بعد از انقلاب هم این فعالیت‌های سیاسی را در مقابل جریان‌های انحرافی ادامه داد؛ البته لازم به ذکر است، ایشان قبل از انقلاب با جریان‌های انحرافی و التقاطی مقابله می‌کرد. بحث‌هایی که در مدرسه حقانی داشت و نقدهایی که به اندیشه‌های آقای شریعتی ‌داشت، از جمله این فعالیت‌ها بود. مباحث آقای شریعتی در بین طلاب هم رواج پیدا کرد و برخی از طلبه‌ها گرایش‌های التقاطی پیدا کرده بودند. آقای آشوری که اول انقلاب اعدام شد، کاملاً تفسیرهای التقاطی ارائه می‌کرد. این تفسیرهای التقاطی گروهک فرقان و گروهک آرمان مستضعفین را به وجود آورد. آیت‌الله مصباح در آن زمان با عنوان ایدئولوژی اسلامی وارد میدان شد و در واقع ناظر به این جریان‌های انحرافی، مباحث ارزشمند خود را ارائه می‌کرد. شاگردانی هم در این زمینه تربیت می‌کرد.

سخنان روشنگرانه آیتالله مصباح در نمازجمعه تهران
زمانی که دوم خرداد و دولت اصلاحات رخ داد، ایشان قبل از خطبه‌های نمازجمعه، اندیشه سیاسی اسلام را مطرح می‌کرد.
سخن اصلی اصلاحات، سکولاریسم بود؛ یعنی اصلاح‌طلبان دنبال سکولاریسم اسلامی بودند که یک تعبیر پارادوکسی بود. بعد از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و هشت سال دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی، جریان چپ  از قدرت فاصله گرفته بود. در آن دهه هم، افرادی همچون آقای سروش و دوستانش حلقه کیان را تشکیل دادند. این حلقه کیان عقبه‌ای برای جریان اصلاحاتی شد که به جریان چپ قبل سوار شد و به جریان اصلاحات معروف شد و غالب بحث‌ها، فکری، نظری و اندیشه سیاسی اسلام بود. آیت‌الله مصباح  پیش از خطبه نمازجمعه مباحث اندیشه سیاسی اسلام را تدریس و بحث می‌کرد. ایشان ناظر به مسائل زمانه سخن می‌گفت. مجموعه این سخنرانی‌ها در دو جلد منتشر گردید. آیت‌الله مصباح  به این نتیجه رسید که حتماً باید کار تشکیلاتی را آغاز کرد. برای این منظور عده‌ای از شاگردان ایشان، حزب پایداری را پایه‌گذاری کردند و آیت‌الله مصباح به‌عنوان پدر معنوی این حزب تأثیرگذار بود و مأمن افراد حزب‌اللهی و نیروهای  ارزشی شد. آن زمان خلأای بود که با کار ایشان این خلأ پر شد. آیت‌الله مصباح فعالیت‌های اجتماعی دیگری داشت که به این مقدار در این مجال بسنده شده است.

   علم دینی از نگاه علامه مصباح یزدی(ره)
یکی از بحث‌هایی که آیت‌الله مصباح به آن پرداخته و دیگران  با تفصیل بیشتر، به تبیین آن پرداختند، بحث علم دینی است.  علم دینی یکی از بحث‌های کلیدی در جهان معاصر است. بحث علم دینی از زمان اسماعیل فاروقی و  سیدمحمد نقیب‌العطاس  شکل گرفت. اسماعیل فاروقی در المعهدالعالمی للفکرالاسلامی و العطاس در ایستاک مالزی و دانشگاه بین‌المللی مالزی با نگاه اسلامی، به بحث می‌پرداختند؛ البته شخصیت‌های دیگری نیز در این حوزه فعالیت می‌کردند.
 آیت‌الله مصباح یکی از نظریه‌پردازان در باب علم دینی است. اگر به نظریه علم دینی علامه توجه کنیم، درمی‌یابیم این نظریه از جامعیت بینشی، منشی و کنشی ایشان ناشی شده است. علامه در کل مباحثش یک متدولوژی دارد. هر زمان بحثی مطرح می‌شود؛ برای مثال در فلسفه اصالت وجود، اعتباریت ماهیت، حرکت جوهری یا مباحث معرفت‌شناسی، علم و عالم  اولین کاری که انجام می‌داد، این بود که مفهوم‌شناسی می‌کرد؛ مثلاً علم به چه معناست. معانی مختلف علم را بیان و سپس مقصود خود را از علم تشریح می‌کند. منظور خود را از واژه مورد بحث بیان می‌کند تا گرفتار اشتراکات لفظی نگردیم. به‌عنوان مثال در بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت؛ معانی مختلف اصالت، اعتبار، وجود و ماهیت را ذکر می‌کند. سپس معنای منظور خود را بیان می‌کند تا مغالطه‌هایی که ناشی از اشتراک لفظی است، پیش نیاید. در علم دینی هم، این روش را اجرا می‌کرد. لازم به‌ذکر است که دغدغه علامه، علوم طبیعی دینی نبود. عمدتاً علوم انسانی دینی و علومی انسانی اسلامی بود. بعضی از نظریه‌پردازان علم دینی به مبانی اسلامی و کاربست مبانی اسلامی در علوم توجه داشتند؛ مثلاً اسماعیل فاروقی بر مبنای هستی‌شناختی و تأثیر آن بر علوم انسانی، سیدمحمد نقیب‌العطاس بر مبانی انسان‌شناختی و تأثیر آن بر علوم انسانی، دکتر نصر به تأثیر فرهنگ بر علوم انسانی  و دکتر گلشنی به تأثیری که جهان‌بینی بر علوم از جمله علوم انسانی دارد، توجه نشان دادند. آیت‌الله مصباح معتقد بود که ما نباید به یک دسته مبانی بسنده کنیم. ایشان بر این باور بود که مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، ارزش‌شناختی و دین‌شناختی بر علوم انسانی اسلامی تأثیرگذارند؛ لذا از مبانی هستی‌شناختی و حکمت صدرایی و نوصدرایی و مبانی معرفت‌شناختی و حکمت اسلامی بهره می‌برد. ایشان علاوه بر اینکه از مبانی انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی و دین‌شناختی در بحث‌های حکمی و فلسفی استفاده می‌کند، در بحث‌های قرآنی و روایی هم  بهره ‌می‌برد؛ لذا معارف قرآن ایشان، تأمین‌کننده مبانی علوم انسانی اسلامی است. علامه معتقد است که افزون بر مبانی هستی‌شناختی باید سایر مبانی را هم دخالت دهیم. یکی از بحث‌های بسیار مهم در ساحت مبانی علوم انسانی اسلامی، مبانی دین‌شناختی  و از مهم‌ترین مسائل آن بحث قلمروی دین است. 
زمانی که ما در مرکز مطالعات و پژوهش‌های قم فعالیت می‌کردیم، هر هفته سه‌شنبه‌ها نشستی برای طلاب داشتیم. مباحث سکولاریسم، پلورالیسم دینی و اومانیسم و... برای طلاب توضیح داده و نقد می‌شد. اساتید مختلفی در این نشست‌ها حضور داشتند؛ از جمله آیات‌ عظام جوادی آملی، سبحانی، مکارم و بزرگان دیگر.
ما  ۱۲ جلسه از محضر آیت‌الله مصباح در این نشست‌ها استفاده کردیم. هر هفته یکشنبه‌ها من خدمت علامه می‌رسیدم و شبهات قلمروی دین را مطرح می‌کردم و ایشان سه‌شنبه‌ها، به این شبهات پاسخ می‌داد.‌ مجموعه‌ای با عنوان قلمروی دین، در واقع مباحث ایشان است که چاپ و منتشر شده است.
 یکی از کلیدی‌ترین بحث‌های علوم انسانی اسلامی، بحث مبانی دین‌شناختی و به‌ویژه بحث قلمروی دین است.  علامه، سکولاریسم را رد می‌کند و جامعیت دین را می‌پذیرد. رابطه انسان با خدا، انسان با خود، انسان با انسان‌های دیگر، انسان با طبیعت و ماورای طبیعت  را توضیح می‌دهد و تبیین می‌کند.
یکی از نکاتی که آیت‌الله مصباح در علوم انسانی اسلامی توجه دارد، بحث احکام و ارزش‌های اسلامی است که شاخصی برای علوم انسانی اسلامی می‌باشد. اگر در روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی گزاره‌ای دیدیم که با احکام شرعی و ارزش‌های اخلاقی ناسازگاری دارد، طبعاً باید آن را نقد کرد و کنار گذاشت. عمدتاً ایشان از مجموعه ارزش‌های اسلامی، به احکام و اخلاق پرداخت. قسم سومی در ارزش‌های اسلامی است که عرفان عملی می‌باشد که آیت‌الله مصباح، در بحث علوم انسانی اسلامی به آن اشاره‌ای ننموده است؛ بنابراین مبانی، ارزش‌ها و احکام دو شاخص اسلامی‌سازی علوم انسانی است.
آیت‌الله مصباح معتقد است، علم کاشف از واقع است؛ لذا ایشان نظریه‌های علوم انسانی اسلامی را که سر از نسبی‌گرایی درمی‌آورند، قبول ندارد.‌ کما اینکه نظریه‌های فلسفه علوم انسانی و علوم اجتماعی که سر از نسبی‌گرایی در می‌آورند، مثل نظریه‌های فمینیستی را رد می‌کند. ایشان معتقد است، گزاره‌های علمی وقتی امر واقع را توصیف می‌کنند، باید کاشف از واقعیت باشند. برای همین به‌شدت منتقد نسبی‌گرایی است.
نکته دیگر اینکه انسانی که ایشان مورد مطالعه قرار می‌دهد، انسانی است که از ساحت‌های مختلف برخوردار است؛ نه فقط انسانی که کنش مشاهده‌پذیر او را بخواهیم مطالعه کنیم؛ بلکه ابعاد مختلف؛ درونی، بیرونی، ساختاری، نهادی و نمادی که در انسان است، در علوم انسانی اسلامی مورد توجه علامه بود. نمونه ناب را هم در بحث اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، سیاست اسلامی،  حقوق اسلامی و علوم دیگر داشت که می‌توانید، به کتاب در جستجوی علوم انسانی اسلامی، جلد اول مراجعه و به‌تفصیل نظریه علوم انسانی اسلامی علامه را مطالعه کنید.
نکته پایانی این است که تأثیرات و کنش بین‌المللی آیت‌الله مصباح کم نبود. بسیاری از متفکران غربی، ایشان را به‌عنوان فیلسوف اسلامی معاصر می‌شناسند و این نکته مهمی است که نشان از جامعیت این عالم ربانی است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه