هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

 علم سکولار غربی دانشی مُثلِه شده است

آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در پیامی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» تأکید کرد

علم سکولار غربی دانشی مُثلِه شده است

افتتاحیه ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» با پیام حضرت آیت‌الله جوادی آملی و با سخنرانی دکتر محمدعلی زلفی‌گل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری غلامعلی حدادعادل رئیس شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، حجت‌الاسلام والمسلمین عاملی دبیر شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و برخی از اساتید علوم انسانی و دانشجویان، ۱۳ آبان به‌همت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در سالن فردوسی دانشگاه تهران به‌صورت برخط برگزار و طی آن از ۶ کتاب جدید در بخش علوم انسانی رونمایی شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی اسراء، متن پیام حضرت آیت‌الله جوادی آملی به آیین افتتاحیه ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» به شرح ذیل است:

أعوذ بالله من‌الشیطان الرجیم/ بسم‌الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب‌العالمین و صلّی‌الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم‌الأنبیاء و خاتم‌الأوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثّناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم شما نخبگان، فرهیختگان و علاقه‌مندان به علوم الهی را گرامی می‌داریم. سعی بلیغ همه شما و اساتید گران‌قدر شما، مشکور پروردگار باشد و خداوند سبحان بیش از پیش به شما توفیقی عطا کند که هم راه علمی خود را به‌خوبی طی کنید و هم راهنمایان خوبی برای سایر پویندگان این راه باشید.
مطلب اساسی آن است که بعضی از علوم با مردم کار دارند؛ چه اینکه بعضی از علوم مستقیماً با فضا کار دارند، بعضی از علوم با عمق آسمان‌ها کار دارند، بعضی از علوم با عمق زمین کار دارند، بعضی از علوم با عمق دریا کار دارند و مانند آن. بعضی از علوم‌اند که با جهان بیرون کار ندارند، با آسمان و زمین، با دریا و صحرا، با مردم و با جامعه کار ندارند. با علوم کار دارند؛ یعنی این علم، با دانش‌ها کار دارد؛ نه با دانشمندان و نه با مردم عادی.
علوم تجربی، ریاضی و مانند این‌ها، سفره تعلیم و تربیت آن‌ها یا درباره آسمان است یا زمین، یا دریاست یا صحرا، یا فرد است یا جامعه و مانند آن؛ اما الهیات فلسفه هیچ ارتباط مستقیمی با مردم یا با آسمان یا با زمین ندارد. الهیات فلسفه با علوم کار دارد؛ یعنی اگر حکمت عملی برای تربیت مردم است، برای اسلامی کردن جامعه است، الهیات فلسفه برای اسلامی کردن علوم است. می‌خواهد علم را مسلمان کند. مسلمان شدنِ علم مطلبی است و مسلمان شدنِ جامعه و فرد و امثال ذلک مطلبی دیگر. سرّ اینکه الهیات فلسفه در جامعه کمتر مطرح است، مردم ارتباط تنگاتنگی با الهیات فلسفه ندارند و عملیات راهبردی الهیات فلسفه کاری با مردم ندارد، آن است که فلسفه با مردم کاری ندارد. آن کارِ حکمت عملی است.
حکمت عملی در بخش رفتار، در گفتار، در کردار، درباره عقیده مردم، اخلاق مردم و رفتار مردم، دخیل است. این را حکمت عملی و فلسفه عملی به عهده دارد؛ اما الهیات فلسفه می‌خواهد، علوم را مسلمان کند، علم را مسلمان کند، کاری به معلمین و متعلمین ندارد.
توضیح این مطلب آن است که تمام موضوعات و محورهای فلسفه الهی درباره دانش است؛ چون این فلسفه اگر گفتند: رئیس علوم است و اگر ابن‌سینا را گفتند: این رئیس عقلاست؛ چون رئیس علوم به عهده اوست. این است که درباره هر دانشی که شما بخواهید بحث کنید، فلسفه عهده‌دار تبیین آن دانش است؛ چون دانش یعنی علم در رهن معلوم است، این یک؛ هر چه معلوم دارد به علم میرسد، دو؛ و هر چه علم دارد به عالم می‌رسد، این سه.
فلسفه و الهیات فلسفه به علم می‌گوید: تو بکوش و ببین! معلوم تو چیست؟ تمام تلاش و کوشش فلسفه، هدایت کردن علم، تربیت کردن علم، راهنمایی علم، تهذیب علم و تزکیه علم است. به علم می‌گوید که ببین معلوم تو چه می‌گوید؛ کاری به دانشمندان ندارد، کاری به مردم ندارد.
فلسفه به علم طبیعی می‌گوید، نه به طبیعیدان؛ فلسفه به علم طب می‌گوید، نه به طبیب؛ فلسفه به همه این علوم می‌گوید: «أیهاالعلوم» بدانید که هویت شما به هویت معلوم گره خورده است و معلوم، مثلث است این مثلث را مثله نکنید! اگر معلوم را مثله کردید، علم مثله گیرتان می‌آید و خودتان مثله می‌شوید و علم مثله، عالم مسلمان تربیت نمی‌کند.
تبیین این مطلب این است که فلسفه می‌گوید: هیچ موجود ممکنی نیست؛ مگر اینکه مثلث است؛ یک ضلعش به مبدأ فاعلی برمی‌گردد که چه کسی او را آفرید؛ ضلع سومش این است که برای چه چیزی خلق شد؛ ضلع دوم درونش را به‌طور اجمال تبیین می‌کند و به‌طور تفصیل می‌گوید: علمای طب و طبیعت و امثال ذلک بیایند و تبیین کنند. به‌صورت یک موجبه کلیه استثناناپذیر فتوای الهیات فلسفه این است که هر موجود ممکنی مثلث است: یک مبدأ فاعلی دارد، اول؛ یک مبدأ غایی دارد، سوم؛ یک نظام داخلی دارد، دوم.
علوم دیگر که متأسفانه بخش وسیعی از این‌ها از غرب به شرق آمدند، اولین کاری که به دست بیگانه یا آشنای جاهل انجام دادند، این است که این مثلث را مثله کردند. فقط یک ضلع مانده است. چه کسی معلوم را آفرید؟ ضلع اول است؛ برای چه چیزی آفرید؟ ضلع سوم است. این [هُوَالْأَوَّلُ وَالْآخِرُ]1 را گرفتند. این ضلع وسط را که مثله شده است، باقی گذاشتند که زمین چیست؟ آسمان چیست؟ دریا چیست؟ همین! زمینِ مرده، زمینه حیات را زنده نمی‌کند؛ زمین مرده آسمان مرده، انسان را عالم نمی‌کند. علم، حی است، مادامی که معلومِ حی را تبیین کند، نه معلوم مرده شده لاشه سردخانه را. لاشه سردخانه لاشه سرد است. لاشه سرد، گرمی و فروغ علم ندارد.
وقتی از موسای کلیم(ع) سؤال شد که پروردگاری که تو را فرستاد کیست؟ او این مثلث را تبیین کرد و فرمود: [رَبُّنَا الَّذِی] این مبدأ فاعلی [أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ] این نظام داخلی [ثُمَّ هَدَی]2 این نظام ثالث؛ یعنی خدا آفرید، این چنین آفرید و برای آن هدف آفرید. این معلوم مثله‌شده، در آن روز، جنگ جهانی اول و دوم را و امروز، جنگ‌های نیابتی را پدید آورده است؛ این‌که می‌بینید که یا سر از اختلاس و نجومی درمی‌آورد یا سر از بیگانگی و تلاش و کوشش رهزنی و برده‌گیری و مانند آن درمی‌آورد، برای اینکه مثله است! می‌گوید: انسان تا نفس می‌کشد، انسان است و بعد خبری نیست!
معلوم مثله‌شده، علم‌مثله شده تحویل می‌دهد و علم مثله‌شده هم، عالم مثله‌شده تربیت می‌کند؛ نه آینده را می‌داند نه گذشته را. اینکه راهبرد عملیاتی فلسفه در جامعه محسوس نیست، برای این است که فلسفه با علوم کار دارد. آنکه با الهیات فلسفه مأنوس است، می‌داند که با علوم کار دارد و علوم هویتش را از معلوم می‌گیرد و معلوم مثلث است و معلوم مثلث را غرب، مثله کرده است. این معلوم مثلثه‌شده، لاشه سردخانه است و لاشه سردخانه حیات‌بخش نیست. این‌که گفتند: علم زنده است، حی لایموت است، علم مثلثی این‌گونه است؛ کار اساسی فلسفه این است.
مگر می‌شود در این نظام دقیق ریاضی، موجودی خود به خود یافت بشود؟! به‌تعبیری که از جناب ابوریحان بیرونی نقل کرده‌اند، گفتند: جهان اگر بخواهد به صدا دربیاید، می‌شود موسیقی؛ از بس عالَم منظم است! این آیه نورانی دارد: [ما تَری‏ فی‏ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ]؛3 یعنی آن‌قدر خدا منظم آفرید که اگر کسی در جایی شیئی را اختلاس کند، رسوا می‌شود. چرا؟ چون این شیء فقط جایش همان‌جاست؛ مثلاً اگر کسی بین پنج و هفت این عدد شش را اختلاس کند، آن را کجا می‌خواهد بگذارد؟ این بالاخره رسوا می‌شود! هیچ ممکن نیست، کسی خلاف بکند و رسوا نشود؛ این در دستش می‌ماند! بیان نورانی قرآن این است که هیچ چیزی بیجا قرار نگرفت و هیچ چیزی هم از جای خود تکان نخورد: [ما تَری‏ فی‏ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ].
بنابراین اگر عالم این چنین منظم است، اگر هیچ موجودی، خود پدید نیامد؛ بلکه مبدأ فاعلی دارد و مبدأ غایی، این معلوم ذاتاً و تکویناً مسلمان است؛ چه اینکه قرآن کریم از آنها یاد کرده است: [لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی‌السَّماواتِ وَالْأَرْضِ]4 نظام هستی نظام مسلِم و منقاد و مطیع است: [فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعین].‌5 نظام سپهری نظام مسلمان است. مسلمان یعنی منقاد، یعنی مطیع پروردگار.
علمی که مطابق با معلوم است، مسلمان است. این علم مثلث است؛ نه مثله‌شده. این علم می‌گوید: خدا آفرید، منظم آفرید و برای هدف آفرید. آن‌قدر خلقت، مسلمان است که زیبایی یا زشتی ظاهری دخیل نیست؛ تمام آنچه برای یک موجود زنده لازم است، خدای سبحان به مار و عقرب داد؛ چه این‌که به آهو و تیهو هم داد.
بنابراین فلسفه الهی و فلسفه اسلامی، ارتباط مستقیمش با علوم است و علوم ارتباط مستقیمش با معلومات است. کاری هم از نظر طبیعی و طبّی با معلومات ندارد. کار تعلیمی در حد فلسفه با معلومات دارد. فلسفه ابتدا، خود علم را تربیت می‌کند که علم چیست. این علم تربیت‌شده به سراغ معلوم می‌رود و معلوم مثلث را مثله نمی‌کند! امین است، پاک است! جهان را آن‌طوری که هست، می‌شناسد و آن‌طوری که هست، با آن رفتار می‌کند؛ خود علم می‌شود مسلمان و آن‌گاه در درجه بعد عالِم را مسلمان می‌کند.
اگر خدای ناکرده در حوزه، کسی این چنین درس بخواند که [أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ]6 را انکار کند، [هُدی لِلنَّاسِ]7 را انکار کند و [أَوْفُوا بِالْعُقُودِ]8 را ببیند، دیگر معلوم نیست که این [أَوْفُوا بِالْعُقُودِ] حرف وحی است یا حرف جاحظ و امثال ذلک! حوزه در سایه این مثلث، موحد می‌ماند. دانشگاه در سایه این مثلث، مسلمان می‌ماند؛ یعنی تا علم مسلمان نباشد، عالِم را مسلمان نمی‌کند. عالِم ره‌آوردش از علم و اندیشه است؛ چه این‌که این اندیشه زمینه آن انگیزه را فراهم می‌کند. آن‌وقت در سایه آن انگیزه که محصول فلسفه عملی است، رفتار مردم، گفتار مردم و کردار مردم اصلاح می‌شود. اینکه می‌بینید الهیات فلسفه با مردم کار ندارد، برای اینکه واسطه زیاد است؛ الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد و علوم را مسلمان می‌کند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین می‌کند و بعد به علم می‌گوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن! غرب این کار را کرد، گرفتار آن سکولار و انحراف و امثال ذلک شد؛ همان هم در زمان قجر و پهلوی به ایران آمد.
الآن که برکت نظام اسلامی است، خون‌های پاک شهداست، مقام معظم امام و رهبری است، همه این بزرگانی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، علمای نام‌آور و اساتید نامداری که در دانشگاه تدریس می‌کنند، مسلمانان متدینی که شما عزیزان را تربیت کردند و شما که جزء فرزندان صالح قرآن و عترت هستید، باید بدانید که کسی دست به این مثلث نزند و این را مثله نکند؛ زیرا معلوم مثله‌شده، حیاتی ندارد، پیامی ندارد.
امیدواریم سعی‌ای که تاکنون انجام دادید، مشکور پروردگار بوده و از این به بعد هم، مشکور ذات اقدس الهی باشد!
غفرالله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
..............................................

 
  پینوشتها
1. سوره حدید، آیه3؛                         2. سوره طه، آیه50؛
3. سوره ملک، آیه3؛                          4. سوره آلعمران، آیه83؛
5. سوره فصلت، آیه11؛                     6. سوره بقره، آیه 185؛
7. سوره بقره، آیه 185؛                       8. سوره مائده، آیه 1.
..............................................
▪ ▪ ▪ گفتنی است، کتاب‌های «نسبت فلسفه اسلامی و علوم اسلامی»، «درآمدی بر فلسفه اسلامی»، «فقه حکومتی و نظام‌سازی حقوقی»، «درآمدی بر حقوق بشر»، «درآمدی بر شکل‌گیری حقوق مدرن در ایران» و «علوم انسانی اسلامی»، از آثار و تألیفات جدید در بخش علوم انسانی بودند که در این مراسم رونمایی شدند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه