هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

علامه جعفری(ره) سعی کرد، گذشته جامعه بشری را احیا کند

آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در پیامی به مراسم گرامی‌داشت ارتحال علامه جعفری(ره)

علامه جعفری(ره) سعی کرد، گذشته جامعه بشری را احیا کند

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در پیامی به مراسم گرامی‌داشت ارتحال علامه جعفری گفتند: مرحوم علامه جعفری در عین حال که تبلیغاتش و تألیفاتش، بنان و بیانش نسبت به آینده روشن بود؛ اما سعی بلیغش در این بود که گذشته جامعه بشری را بیش‌از آنچه دیگران می‌دانند، احیا کند. این شرح نهج‌البلاغه ایشان بخش وسیعی درباره این تذکره است که انسان آنچه در درون دارد، به یاد آن باشد. آن‌وقت راحتِ راحت است.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسرا، متن کامل پیام این مرجع تقلید به شرح زیر است:
أعوذ بالله من‌الشیطان ‌الرجیم
بسم‌الله‌ الرحمن ‌الرحیم
«الحمدلله رب‌العالمین و صلی‌الله علی جمیع‌الأنبیاء و‌المرسلین و‌الأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم‌الأنبیاء و خاتم‌الأوصیاء علیهما آلاف‌التحیة و‌الثناء، بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء إلی‌الله».
مقدم شما فرهیختگان، نخبگان و دانشوران بزرگواران را گرامی می‌داریم؛ روح پرفتوح علامه جعفری(ره) إنشاءالله با انبیا و اولیای الهی محشور باشد! از همه شما بزرگواران که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این نشست و همایش افزودید، حق‌شناسی می‌کنیم و از بزرگوارانی که مدیریت این‌گونه از محافل را به عهده دارند، سپاسگزاریم. از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم که علامه جعفری و همه علمای بزرگ و بزرگوار اسلام را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرماید و همه نخبگان حوزوی و دانشگاهی را مورد عنایت ویژه ولی‌عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد و همه بزرگوارانی را که در اداره و تدبیر این‌گونه از محافل سعی بلیغ دارند، مورد عنایت ویژه خود قرار بدهد!
مرحوم علامه جعفری در ردیف علمای بزرگ و بزرگواری بود که به گذشته، بیش از آینده اعتنا و اهتمام داشت. توضیح این مطلب این است که بزرگان ما در رابطه با تربیت جامعه سه قسم‌اند: برخی‌ها آینده‌نگرند که اگر چنین باشد، آینده شما در دنیا بهتر خواهد بود، یک؛ در برزخ راحت‌ترید، دو؛ در قیامت بهشت نصیب شما می‌شود، سه؛ و اگر خدای ناکرده کم‌کاری و کوتاهی کردید، بیراهه رفتید یا راه کسی را بستید، آینده شما در دنیا ویران خواهد بود، یک؛ در برزخ در زحمت هستید، دو؛ در قیامت دوزخی خواهید بود، سه. بالاخره ما را به وعد و وعید و تلخی و شیرینی آینده می‌پرورانند و آینده‌نگر هستند.
برخی‌ها به گذشته فکر می‌کنند که ما گذشته پرافتخاری داشتیم. اگر گذشته را حفظ کنیم، وارث میراث گران‌قدر هستیم و آینده ما به‌خوبی تأمین می‌شود و آن جریان میثاق و روز میثاق و عهد میثاقی است که خدای سبحان همه ما را دعوت کرد. همه ما که حاضر شدیم، برای ما سخنرانی کرد؛ سخنران خدا، مشهد و محضر از آن خدا، شنونده‌ها بنده خدا، میثاق را خدا گرفت، همه ما هم امضا کردیم إنشاءالله؛ «وَ إِذْ أَخَذَ رَبکَ مِنْ بَنی‏‌آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُریتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبکُمْ قالُوا بَلی».1 ذات اقدس الهی همه ما را حاضر کرد. همه ما آینه‌ایم. صاحب آینه اوست. سر همه ما را خم کرد و به درون ما اشراف داد و به ما گفت که را می‌بینید؟ ما هم گفتیم: صاحب آینه، آینه‌آفرین را؛ یعنی خدا را می‌بینیم. این صحنه گذشت و هست و خواهد بود: «وَ إِذْ أَخَذَ» یعنی «أذکر» «وَ إِذْ أَخَذَ رَبکَ مِنْ بَنی‏‌آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُریتَهُمْ»؛ همه را حاضر کرد، «وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ»؛ یعنی سر همه را خم کرد به درون‌شان و ارائه کرد درون اینها را و از همه ما سؤال کرد که را می‌بینید؟ ما گفتیم: تو را!
البته بین این مثال با ممثل، مقداری تفاوت هست و توضیح می‌خواهد. ولی این صحنه بود که «وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ»؛ همه ما را شاهد خودمان قرار داد. ما هم اعتراف می‌کنیم؛ هم مدعی هستیم هم شاهد که ما در آن صحنه جز خدا را ندیدیم و این صحنه حالا نشئه عالم مثال بود، نشئه ولایت‌مداری بود و کجا بود؛ ولی واقع شد و فراموش هم نشد؛ برای اینکه خدا در قرآن فرمود: «وَ إِذْ»؛ یعنی «أذکر»؛ به یاد آن صحنه باش! معلوم می‌شود که آن صحنه واقع شد، اولاً؛ و الآن موجود است، ثانیاً؛ و قابل یادآوری است، ثالثاً؛ بعضی‌ها مثل انبیا و اولیا به یاد دارند، رابعاً؛ بعضی‌ها هم با این تذکره الهی، متذکر می‌شوند، خامساً و بعضی‌ها از یادشان رفته است.
برخی از علمای ما به این فکر هستند که آن صحنه را کاملاً به یاد ما بیاورند. درباره آن صحنه سخن می‌گویند. برخی‌ها که جامع بین گذشته و آینده‌اند، جامع بین عهد میثاق و بهشت‌اند، جامع بین برزخی‌اند، جامع بین قوس صعود و نزول‌اند و جامع بین دو طرف هستند. اینها کسانی‌اند که جمع کردند بین این دو نشئه، به جمع سالم، نه جمع مکسر. برخی‌ها جمع کردند؛ اما جمع مکسر، یا در نشئه گذشته ضعف دارند یا در نشئه آینده ضعف دارند.
مرحوم علامه جعفری(ره) سعی بلیغش در این بود که گذشته را به یاد ما بیاورد. اینکه گذشته را به یاد ما بیاورد، آینده را به‌خوبی تأمین می‌کند. این کتابی که ایشان در شرح نهج‌البلاغه نوشتند و کتاب‌های دیگری را که از زبان اهل معرفت نوشتند، قسمت مهمش در این است که ما گذشته پرافتخار را که روزی مهمان خدا بودیم در مشهد خدا بودیم، در محضر خدا بودیم، مخاطب خدا بودیم، مستمع خدا بودیم، بین ما و خدا سؤال و جوابی شد، این صحنه را به یاد بیاوریم. اگر این صحنه را به یاد بیاوریم، ماسوای خدا برای ما بی‌ارزش است؛ دیگر هیچ‌کس به عبادت خود، به زهد خود، به علم و درس و بحث خود بسنده نمی‌کند و هرگز نمی‌گوید، من چندین سال زحمت کشیدم، دود چراغ دیدم و خوردم و عالم شدم! این حرف‌ها اسلامی سخن گفتن و قارونی فکر کردن است؛ قارون هم بیش از این نمی‌گفت که «إِنما أُوتیتُهُ عَلی‏ عِلْمٍ عِنْدی»2؛ من خودم زحمت کشیدم، علم اقتصاد می‌دانستم و سرمایه فراهم کردم!
آن دانشمند حوزوی یا دانشگاهی، آن عالم دانشگاهی یا حوزوی که می‌گوید: من عمری تلاش کردم و عالم شدم، این اسلامی حرف می‌زند؛ ولی قارونی فکر می‌کند! او گفت: «إِنما أُوتیتُه عَلی‏ عِلْمٍ عِنْدی» و این می‌گوید: چهل سال زحمت کشیدم و در حوزه یا دانشگاه تلاش کردم و دانشمند شدم! اگر کسی به خدا بگوید: من زحمت کشیدم و عالم شدم، این همان حرف جناب سنایی است که فرمود: به بارگاه الهی اگر بار یافتی، مبادا بگویی من! مبادا بگویید من زحمت کشیدم، خدمت کردم به علم، به عالم، به جامعه! خدا غریق رحمت کند، استاد ما مرحوم فاضل تونی را! این بزرگوار که درس فصوص می‌داد، بارها این جمله را می‌گفت که انسان وقتی نزد خدا می‌رود، باید با دست پر برود. بدون هدیه نمی‌تواند برود! باید چیزی ببرد که آنجا نباشد. آنجا فقر نیست، آنجا عجز نیست، آنجا ضعف نیست که بگوید: خدایا! من ضعف آوردم، عجز آوردم؛ همین!
این حرف را مرحوم فاضل تونی مکرر می‌گفت؛ ولی ریشه این حرف در سخنان بلند جناب حکیم سنایی است. حکیم سنایی می‌گوید:»اگر« به بارگاه الهی می‌خواهی نزدیک بشوی:
روی گردآلود بر زی او که بر درگاه او
 آبروی خود بری گر آبروی خود بری3
»اگر« به بارگاه الهی می‌خواهی نزدیک شوی، بگو: من ضعف آوردم، عجز آوردم، چیزی نبودم، هرچه هست، از توست! «روی گردآلود بر زی او» به طرف او می‌خواهی بروی، با چهره گَردآلود برو! «روی گردآلود بر زی او» چرا؟ «که بر درگاه او، آبروی خود بری گر آبروی خود بری»؛ اگر بگویی: من چندین سال درس خواندم در حوزه یا دانشگاه، پاسخش این است که اینها را که من دادم، تو چه داری؟!
مرحوم علامه جعفری، در عین حال که تبلیغاتش و تألیفاتش، بنان و بیانش نسبت به آینده روشن بود؛ اما سعی بلیغش در این بود که گذشته جامعه بشری را بیش از آنچه دیگران می‌دانند، احیا کند. این شرح نهج‌البلاغه ایشان، بخش وسیعی درباره این تذکره است که انسان آنچه در درون دارد، به یاد آن باشد. آن‌وقت راحتِ راحت است. وقتی آن صحنه را ببیند، آن جلال و شکوه را ببیند، آینده را تأمین خواهد کرد. اگر این‌چنین باشد، معنویت تأمین است، اخلاق تأمین است، جلال و شکوه تأمین است و هیچ نگرانی نیست.
این راهی است که کمتر رونده‌ها رفته‌اند؛ قسمت مهم تدریس، بنان و بیان، قلم و لسان علمای ما، در تربیت نسل جوان یا غیرجوان به آینده برمی‌گردد که اگر این کار را کردید، دنیای شما اصلاح می‌شود، اولاً؛ در برزخ به بهشت برزخی می‌روید، ثانیاً؛ و در قیامت وارد بهشت می‌شوید؛ اما درباره گذشته، شما چنین بودید، این را حفظ کنید، این در کلمات کمتر کسی پیدا می‌شود. اگر این‌چنین باشد، آن‌وقت انسان نسبت به آینده راحت است. وقتی سرمایه خود را بداند، این سرمایه او را می‌برد؛ آنچه در دنیا، یا در برزخ و یا در بهشت به او می‌دهند، نسبت به آنچه او مشاهده کرده است، قابل قیاس نیست. با خدا سخن گفتن کلام خدا را شنیدن، خدا را در آینه هویت خود مشاهده کردن، به‌مقداری که این آینه نشان می‌دهد، به مقداری که آن چشم می‌بیند.
از باده مغز ‌تر کن و آن یار نغز جو  
تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو4
آنگاه بخش وسیع این ادعیه و مناجات‌هایی که از اهل‌بیت(ع) آمده است، درباره همین گذشته است که «مَنْ ذَاالذی‏ ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبتِکَ فَرامَ مِنْکَ بَدَلاً».5 آن‌وقت خود دنیا، برزخ و قیامت را برای انسان آسان می‌کنند و انسان در این راه نه بیراهه می‌رود و نه راه کسی را می‌بندد.
امیدواریم حشر این بزرگ و بزرگوار با انبیا و اولیای الهی باشد و همه شما بزرگوارانی که در این صحنه‌ها حضور علمی داشته و دارید، مورد عنایت ویژه حضرت ولی‌عصر(عج) باشید و از برگزارکنندگان این نشست علمی هم حق‌شناسی می‌کنیم.
غفر‌الله لنا و لکم و‌السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
..............................................

 
  پینوشتها1. سوره اعراف، آیه 172؛
2. سوره قصص، آیه78؛
3. دیوان سنایی، قصیده 185؛
4. دیوان ملا‌هادی سبزواری, غزل150؛
5. دیوان ملا‌هادی سبزواری, غزل150.

ارسال دیدگاه