هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

معنویت و تهذب در طلبگی الگوها و شیوه‌ها

در نشست علمی با استاد محمد باقرتحریری بررسی شد

معنویت و تهذب در طلبگی الگوها و شیوه‌ها

هفته نامه افق حوزه‌‌ در نشست علمیِ«مهمان ماه» این شماره خود، با موضوع «معنویت و تهذب در طلبگی ، الگوها و شیوه ها» بااستاد محمد باقرتحریری به گفت و گو پرداخته است که استاد در این نشست ضمن اشاره به جایگاه تهذیب در قرآن و روایات اهل‌بیت(ع)، بر لزوم توجه حوزه‌های علمیه به مباحث اخلاقی و پرورش متخصص در این زمینه تأکید کرد. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

   جایگاه معنویت و تهذیب در اسلام
]لَقَد مَنَّ‌اللَّهُ عَلَى‌المُؤمِنینَ إِذبَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ[ (آل‌عمران /164). مسئله معنویت و تهذیب، اساس دعوت همه انبیاء(ع) و به‌خصوص نبی مکرم اسلام(ص) است. خداوند در این آیه شریفه بر مؤمنان منّت می‌نهد که چنین پیامبری را از جنس خودشان در میان آنها مبعوث کرده است. خدای متعال بر چیزی منّت ننهاده است؛ جز مسئله هدایت و ایمان آوردن انسان‌ها. در آیه دیگر می‌فرماید: ]لَاتَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ بَلِ‌اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ[(حجرات/17). مسئله هدایت انسان‌ها به سوی خداوند متعال، همان سیر به سوی حق‌تعالی از این عالم به عالم غیب است که بالاترین نعمت الهی است و خداوند متعال که ولی همه نعمات است، آن را در ابتدا برای همه انسان‌ها قرار داده است و همچنین در نتیجه برای مؤمنان چنین هدایتی را منّت نهاده و به رخ می‌کشد که این لطف خدا در پرتو هدایت، به انسان ارزانی شده است. با توجه در آیات قرآن و منطق صحیح عقل نسبت به حضور انسان در این عالم، به این حقیقت می‌رسیم که خداوند متعال همه موجودات عالم را در خدمت انسان قرار داده است و انسان را خلیفه و جانشین خود مقرر فرموده است. ملائکه نیز به‌طور خاص در جهت افاضه کمالات برای انسان آفریده شده‌اند. خداوند متعال در ابتدای خلقت انسان می‌فرماید: «انّی جاعل فی‌الأرض خلیفة» و این خلیفه را انسانی معرفی می‌نماید که مبدأ مادی او خاک یا گل است که مراحلی را طی کرده که قرآن کریم این مراحل را برای بدن انسان ذکر می‌کند. همچنین حقیقت انسان را روح الهی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «واذا سوّیت و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین». خداوند برای انسان چنین عنایتی را معرفی می‌کند که این عنایت، مربوط به همه انسان‌هاست که در سوره مبارکه اعراف نیز فرموده است: «إنّا خلقناکم ثم صوّرناکم ثمّ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم». مرحوم علامه طباطبایی در باب تفسیر این آیه می‌گوید: حضرت آدم(ع) نمودی برای انسانیت بود که خداوند متعال به‌وسیله ایشان، انسان را معرفی می‌کند و بیان می‌کند که انسان برای چه هدفی آفریده شده است. از این آیه یک هدف اعلی استفاده می‌شود که همان مقام خلافةاللهی است. همچنین اهداف میانی هم مطرح می‌شود و به‌نوعی هدف اعلی از خلقت انسان عبودیت معرفی می‌شود. چنانچه عبودیت به‌طور خاص محقق شود، مساوی با مقام خلافةاللهی است. از توجه به آیات کریمه قرآن استفاده می‌کنیم که مقدمات آفرینش انسان وجود عالم است. انبیاء و اولیاء(ع) و کتب الهی نیز، از لوازم آفرینش انسان به حساب می‌آیند. این مقدمات و لوازم به این جهت است که انسان به مقصد اعلای آفرینش خود برسد که همان مظهریت انسان از ذات اقدس الهی در این عالم است و ذات اقدس الهی نیز کمال بی‌نهایت است و این امور باعث می‌شوند، این مظهریت به فعلیت برسد؛ یعنی مقام خلافةاللهی یک مقام شأنی است که برای یک تجلیل ابتدایی از انسان بیان شده است. زمانی انسان به این عظمت و کرامت واقعی دست پیدا می‌کند که در راستای مقام خلافةاللهی قرار بگیرد که جز با عبودیت حق‌تعالی تحقق پیدا نمی‌کند. انسان دارای لوازم و قوای مادی و خصوصیات ممتازی است که شامل ادراکات و تمایلات است؛ اول ادراکات متعدد و دوم تمایلات مختلف را شامل می‌شود. در مرحله اول این ادراکات و تمایلات به‌صورت مادی و توجه به این عالم ظهور پیدا می‌کنند و آرام آرام ادراکات و تمایلات نسبت به عالم غیب در وجود انسان ظهور پیدا می‌کند؛ یعنی اصل اینها ادراکات و تمایلات در وجود انسان قرار داده شده است که ظهور آنها به‌صورت مرحله‌ای است. انسان در عالم خاک قرار گرفته است و مقتضای عالم خاک این است که انسان به سمت خسران می‌رود. خداوند متعال در سوره مبارکه عصر می‌فرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم والعصر إنّ الإنسان لفی‌خسر، إلاّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات». تنها یک گروه از این زیان وخسران خارج می‌شوند؛ خسران نرسیدن به سود وجودی و بدتر از آن خسران، از دست دادن سرمایه که همان شخصت وجودی انسانی است که در پرتو ایمان و عمل صالحی که مستمر انجام بگیرد، انسان از این خسران خارج خواهد شد. انسانی که در عالم خاک قرار گرفته است، به‌وسیله این مقدمات، مظهر کمال مطلق که همان پاک مطلق است، خواهد شد. به این منظور لازم است، ادراکات انسان از مشوب بودن به عالم ماده خارج بشود؛ یعنی تمایلات انسان که همواره نسبت به عالم ماده تمایل دارد و به‌صورت طبیعی انسان را از عالم معنی و عالم غیب دور می‌کند که لازم است، انسان از این مسئله پاک بشود. قرآن کریم از پاکی به تزکیه یاد می‌کند که باب تفعیل است؛ یعنی نفس انسانی قابلیت آلودگی را دارد. پاک کردن نفس مرحله اول است و شاخصه اصلی آلودگی آن است که اجازه ندهد، این قابلیت به فعلیت برسد. چنانچه آلودگی آمد و اجازه نداد، قابلیت به فعلیت برسد. در مرحله دوم خداوند متعال قابلیتی در وجود انسان قرار داده است که بتواند، تزکیه کرده و خود را پاک کند. اگر زمینه این تزکیه حفظ بشود و شخصیت اولیه انسانی حفظ بشود، قابلیت تغییر و تزکیه وجود دارد. این در جایی است که ماهیت انسان، به ماهیت دیگری تغییر نکرده است.
 
  معنویت در اسلام
مقصود ما از معنویت یک معنای خاصی است؛ یعنی مجموعه‌ای از امور در وجود انسان که او را به عالم غیب متصل می‌کند. این امور به حقیقتی از وجود انسان اشاره دارد که آن حقیقت هم، از عالم غیب است. این، مقصود ما از معنویت در اسلام و در مکتب اهل‌بیت(ع) است. واژه معنویت در برخی دیدگاه‌ها از معنای اصلی خارج شده است و کسانی که نسبت به انسان و عالم دیدگاه سکولار دارند نیز، از تعبیر معنویت استفاده می‌کنند؛ چرا‌که ناچارند، برای حل روابط صحیح دنیایی، به برخی از صفات نفسانی خوب نظیر: امانت‌داری و صداقت و عدم خلف وعده و ... اشاره کنند؛ اما اگر دقت شود، اینها شئونی از نفس انسان است. توجه نکرده‌اند که پرتو این مسائل در روابط مادی است؛ اما آنها دارای حقیقت مجرد و جنبه غیبی هستند؛ بنابراین مقصود ما از معنویت و تهذیب بیان شد. تا اینجا جایگاه معنویت و تهذیب در جایگاه انسان در عالم از دیدگاه مکتب اهل‌بیت(ع) بیان شد.
 
غایت معنویت و تهذیب در مکتب اهلبیت(ع)
قرآن کریم و سنت با بیانات گوناگونی تحقق بالاترین درجه معنویت و تهذیب روح از آلودگی‌ها را در سایه مکتب اهل‌بیت(ع) معرفی کرده‌اند و دعوت کامل نبی اکرم(ص) که در قالب ولایت اهل‌بیت(ع) ظهور و بروز پیدا می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا ومن اتبعنی وسبحان الله وما أنا من المشرکین». اهل‌بیت(ع) ما را به توحید خالص دعوت می‌کنند و اگر کسی در مسیر چنین توحیدی قرار بگیرد، نیاز به عبودیت و رحمت الهی دارد؛ قرآن کریم در سوره مبارکه هود می‌فرماید: ]ولایزالون مختلفین إلا من رحم ربّک ولذلک خلقهم[ که فرموده‌اند: این «لذلک» عمدتاً به ]إلا من رحم ربّک[ برمی‌گردد؛ یعنی به رحمت خداوند متعال رسیدن که نوعی غایت از آن استفاده می‌شود. همه این مسائل در طول یکدیگر به ما کمک می‌کند تا در مسیر سیر الی‌الله قرار بگیریم. خاستگاه این مسیر مکتب اهل‌بیت(ع) است که بالاترین درجه معنویت در مکتب اهل‌بیت(ع) تحقق پیدا می‌کند. به این جهت که آخرین دین الهی، آخرین کتاب الهی و آخرین نبی الهی است که باید کامل‌ترین درجه رسیدن به هدف در این مسیر تحقق پیدا کرده باشد که این‌چنین است. خود اهل‌بیت(ع) نیز کامل‌ترین واصلین الی‌الله هستند که قرآن کریم از این وصول به ولایت تعبیر می‌کند و می‌فرماید: ]الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من‌الظلمات الی النّور[ و درباره نبی اکرم(ص) می‌فرماید: ]إنّ ولیّ‌الله الّذی نزّل الکتاب وهو یتولّ الصّالحین[. این دورنمایی از مسئله معنویت و تهذیب در مکتب اهل‌بیت(ع) بود که بیان شد.
 
 نقش حوزههای علمیه در معنویت و تهذیب
حوزه‌های علمیه نمودار و نشان‌دهنده این راه و روش هستند و در طول تاریخ این‌گونه بوده که حوزه‌های علمیه اهل‌بیت(ع) با تمام شئون با محوریت دعوت به خداوند متعال و بندگی خداوند متعال حرکت کرده‌اند؛ اما این بندگی در سه ساحت کلی و اصلی بروز و ظهور دارند. اول ساحت بینش‌ها و اعتقادات صالح است که اساس است و باید شکل بگیرد. ساحت دوم، اعمال جوارحی صالح است. ساحت سوم نیز، مسائل اخلاقی است که به-تعبیری اعمال جوانحی و قلبی به حساب می‌آیند. منظور از اعمال قلبی، مسائل عاطفی و امثال آن است. محور همه تعالیم دین، این مسائل هستند و محور تعلیم و تعلّم در حوزه‌های علمیه نیز، به‌همین صورت است. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان این مسائل را با بیانات مختصر معرفی کرده است و به این آیه قرآن کریم در رابطه با خاصیت بینش‌های پاک اشاره می‌کند که می‌فرماید: «إلیه یصعدالکلم الطّیّب والعمل الصالح یرفعه». کلمات پاکیزه به سوی خدا صعود می‌کند که همان ادعوا إلی‌الله است و عمل صالح، آن را بالا می‌برد. این آیه ارتباط عمل صالح با بینش‌های پاک است. إلیه یصعد؛ یعنی رسیدن آنها به مقصد. کار ما در حوزه‌های علمیه، تبادل معلومات و زمینه-سازی برای پاک شدن و در نهایت رسیدن به مقصد است. این مسئله باید در همه عرصه‌ها از ابتدا شکل بگیرد؛ یعنی از ابتدای شروع مقدمات ورود به کتاب و سنت که علم صرف و نحو، معانی و بیان و منطق است، لازم است هدف اعلی مورد توجه باشد. هدف اعلی در منطق عقل، همیشه حاکم است و همان مسیر است. شخصی که می‌خواهد به قله برسد، از ابتدا که مشغول تهیه مقدمات است، به قله توجه دارد. اگر به قله هم نخواهد برسد، برای رسیدن به کوه در فراهم کردن شرایط به هدف توجه دارد. در توجه به هدف، نباید از توجه به تحصیل مقدمات خارج بشود که طبیعتاً خارج نیست؛ اما غفلت انسان باعث می‌شود، گاهی هدف از نظر دور بماند. گاهی هدف بسیار بلند است و به‌صورت مخفی است و از ابتدا مورد غفلت قرار می‌گیرد؛ البته اهداف مادی مورد غفلت قرار نمی‌گیرد؛ چراکه انسان به‌صورت طبیعی، هم اهداف مادی و هم، شرایط مادی را در فعالیت‌ها در نظر می‌گیرد؛ اما اهداف معنوی است که انسان در آنها امتحان می‌شود. ماهیت حوزه‌های علمیه چنین است و سردمداران حوزه‌های علمیه که اهل‌بیت(ع) هستند، این ماهیت را حفظ کرده‌اند. الگوهایی در این زمینه وجود دارد. شخصی از شام در باب امامت امام صادق(ع) با امام محاجه می‌کند. روایت چهارم در باب‌الاضطرار علی‌الحجه را ملاحظه بفرمایید. اصحاب حضرت نظیر هشام و مؤمن الطّاق در مجلس حضور دارند و منتظر شخص دیگری بودند. هشام‌بن حکم جوانی است که به‌تازگی موی بر صورت او روییده است. وقتی وارد شد، امام خطاب به او گفتند: «مرحباً بناصرنا بلسانه و یده و قلبه». این تجلیل بسیار بلندی است که حضرت از هشام‌بن حکم دارند. شاگردان حضرت جداگانه با مرد شامی مباحثه می‌کنند و حضرت در پایان، بحث اصحاب را در این مناظره درجه‌بندی می‌کنند. به‌عنوان مثال مؤمن الطاق شخصی است که اهل جدل است که به‌دنبال اثبات سخن خود است؛ اما وقتی نوبت به هشام می‌رسد، حضرت می‌فرمایند: تو می‌پری و همین که می‌خواهی زمین بیفتی، باز هم می‌پری؛ یعنی افتادن کامل در کار تو مشاهده نمی‌شود. این مسئله بسیار بزرگی است که حضرت فرمودند؛ اما حضرت در پایان فرمودند: از لغزش پرهیز کن! اینجا بحث اعتقادی است؛ اما جنبه‌های تربیتی هم وجود دارد؛ یعنی در بحث اعتقادی هم، تربیت تعلیمی روشن می‌شود که حضرت روش‌های تعلیمی را بیان می‌کنند و به جنبه‌های استدلال برهانی یا جدلی اشاره می‌کنند. غرض فرمایش آن‌حضرت است که به اصحاب هشدار می‌دهند که متوجه باشید که نبوغ علمی یا فکری در صلاحیت شخص کفایت نمی‌کند. سلامت جامعه نیز در پرتو این معنا تحقق پیدا می‌کند. نمونه دیگری نیز عرض می‌کنم که نمونه بااهمیتی است. امام رضا(ع) با اهل ادیان مناظره‌ای داشتند که عمران که خداشناس نبوده و از متکلمین برجسته است و در مجلس حضور دارد و صاحبان فکر و مأمون همه در مجلس حاضر هستند. عمران بالاترین سؤالات را از حضرت رضا(ع) می‌پرسد که مانند آن دیده نشده است و حضرت نیز، بالاترین و عمیق‌ترین پاسخ‌های توحیدی را به او می‌دهند که جای دیگر سراغ نداریم. حضرت در ابتدای سخن به عمران می‌فرمایند: سؤالات خودت را بگو و انصاف هم بده که این مسئله انصاف خیلی مهم است؛ چراکه در مقام تعلیم و تعلم، هم معلم و هم شاگرد باید منصف باشند؛ یعنی انسان باید به‌دنبال حق باشد و هر جایی که حق مخالف نظرش بود، آن را بپذیرد؛ زمانی که حضرت مشغول پاسخ به عمران بودند و او نیز گرم شنیدن بود، وقت نماز ظهر فرا رسید. عمران گفت: من شیفته سخنان شما هستم. سخن خود را ادامه بدهید؛ اما آن‌حضرت فرمودند: وقت نماز است؛ یعنی این مسائل باید به ثمر برسد و بروز و ظهور پیدا کند؛ چراکه نماز مظهر ارتباط ولایی با خدای متعال است. غرض اینکه چنین روشی در بزرگان حوزه‌های علمیه که ائمه(ع) هستند، وجود دارد. امروز نیز این مسائل در حوزه‌ها وجود دارد.
 
  توجه به تهذیب در حوزههای علمیه از ابتدای ورود
اما این مسئله باید در هر حوزه‌ای مورد توجه خاص قرار بگیرد؛ چراکه از ابتدای گزینش طلاب باید توجه داشته باشیم که ما برای تهذیب و تعلم آمده‌ایم. خدا رحمت کند استاد ما مرحوم آیت‌الله مجتهدی(رض) که می‌فرمودند: به نظر من تعبیر آموزش و پرورش، تعبیر غلطی است و تعبیر پرورش و آموزش صحیح است؛ چراکه پرورش است که ماهیت انسان را شکل می‌دهد. پرورش علمی هم همین‌طور است. مطالب علمی را که بیان می‌شود، دستگاه ضبط صوت هم نگهداری می‌کند؛ اما آنها را پرورش نمی‌دهد. با پرورش و تولید کردن مباحث جدید است که پرورش علمی صورت می‌پذیرد. بنابراین تربیت در ساحت‌های مختلف انسان وجود دارد. استادمان مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور می‌گفت: این مطلب اشتباهی در ذهن ما وارد شده است که وقتی از طلبه تازه وارد در حوزه سؤال می‌شود: هدف شما از ورود به حوزه علمیه چیست؟ می‌گوید: می‌خواهم دیگران را تربیت کن؛ درصورتی‌که باید توجه به خودمان باشد. توجه به خود خیلی اهمیت دارد. در عرصه‌های تعلیم و تعلم شاگرد باید توجه به خود داشته باشد تا خوب بفهمد و استاد باید توجه به خود داشته باشد تا خوب مطلب را منتقل کند یا اینکه کارش خالصانه باشد. گاهی توجه به خود در عرصه اجتماع و در تعلیم و تعلم مخفی می‌شود و لازم است، همواره به این مسئله متوجه باشیم و دیگران را نیز توجه بدهیم؛ چراکه برای تهذیب و پاک شدن از آلودگی‌ها، محور، حوزه‌های علمیه است.
 
 بیان مسائل اخلاقی نیاز به متخصص آن دارد
اما باید توجه داشت که شیوه‌های تعلیم و تعلم، مسائل اخلاقی متفاوت است و بستگی به نحوه ورود در مباحث اخلاقی و تربیتی دارد. در حوزه‌ها عمدتاً شروع کار با مباحث اخلاقی است و محور آن، بیان فضائل و دوری از رذائل و راهکارهای آن است. منطق اولیه تعالیم قرآن، سنت و روایات به‌همین صورت است. در برخی آیات و روایات صرف فضیلت یا رذیله بیان می‌شود و در آیات و روایات دیگر، راه‌های کسب فضیلت یا دوری از رذیله بیان می‌شود. این مباحث نیاز به کارشناسی دارد و هر کسی نمی‌تواند وارد این عرصه بشود. نظام تعلیم و تعلم در همه عرصه‌ها این‌چنین است؛ به‌عنوان مثال صرف و نحو غیر از تلاوت است. تلاوت فقط خواندن صحیح را تعلیم می‌دهد؛ درحالی‌که در صرف و نحو متوجه می‌شویم، چنانچه کلمه‌ای غلط خوانده شود، چه بازتابی خواهد داشت. شخصی خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسید و آیه را غلط خواند. حضرت برایش بیان کردند که اولاً غلط خوانده است و بعد برایش روشن کردند که این غلط خواندن چه تأثیری در معنی خواهد داشت و مسائل نحوی را برای او بازگو کردند و بنیان مسائل نحوی، توسط ایشان بنیان‌گذاری شد. خاصیت علم نحو درک صحیح مفاهیم است که اگر مفاهیم طبق قواعد نحوی استفاده نشوند، بساط تعلیم و تعلم از یادگیری معارف و معانی دور خواهد شد. در مباحث اخلاقی نیز همین‌طور است و باید این مسائل تبیین بشود. در مباحث مختلف نیاز به فقاهت یا فهمیدن وجود دارد. حکمی در قرآن کریم دیده می‌شود که لازم است، به مخصصات و مقیدات و ناسخ و منسوخ آن توجه شود. در مسائل اخلاقی هم، کار به‌همین صورت است و حوزه‌ها متکفل این مباحث هستند. بیان شیوه‌های تعلیم و تعلم در مسائل اخلاقی و تربیتی، صحبتی جداگانه می‌طلبد.
 
  تعبد اساس تهذیب در حوزهها
اما به نظر حقیر اساس مسئله معنویت و تهذیب در حوزه‌ها که پایبندی از ابتدا تا انتها وجود داشته باشد، تعبّد به دستورات شرع مقدّس است. مسئله تعبّد باید به‌طور خاص برای طلاب شکل بگیرد که بعد از شروع مراحل مختلفی پیدا می‌کند؛ یعنی اگر شخص به درجه اجتهاد رسید، بعد از مراحل تفقّه، تعبّد پیدا می‌کند؛ لذا می‌بینیم، مراجع و فقها تا زمانی که به‌دلیل جدیدی نرسیده‌اند، به‌همان دلایلی که در تفحص خود دست یافته‌اند، عمل می‌کنند و تا زمانی که خود یا دیگری دلیل جدیدی را نیابند، از نظر خودشان دست برنمی‌دارند که نشانه تعبّد است. ویژگی حوزه‌های علمیه بعد از طی این مراحل، همان تعبّد است. امروز هم نوبت به انقلاب اسلامی رسیده است که شاخص انقلاب نیز، همان تعبّد است. دین برای اقامه است. حضرت امام(قد) و سایر فقها این نکته را به‌صورت اصلی قائل هستند که دین برای اقامه است. قرآن کریم در سوره مبارکه شوری آیه 13 می‌فرماید: «شرع لکم من‌الدین ما وصّی به .... و ما اوحینا إلیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن أقیم الدّین» که برای ما بیان می‌کند که اقامه دین اساس است و بعد بحث می‌کند که اقامه دین در چه شئونی است و ما چقدر می‌توانیم و باید اقامه دین داشته باشیم؛ اما اصل اقامه دین محرز و مسلّم است و اقامه‌کنندگان نبی اکرم و ائمه(ع) هستند که در اثر طغیان حاکمان ظلم، موفق به تحقق اقامه دین نشدند؛ اما این مقصد از دین گرفته نشده است و هر زمانی زمینه برای اقامه دین محقق بشود، دین باید اقامه بشود. امام حسین(ع) می‌فرماید: «و من قبلنی بقبول الحق فالله أولی بالحق»؛ این وظیفه امام است که در معرض قرار بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «مثل امام مثل کعبه است». ائمه(ع) خود را در معرض قرار دادند؛ اما اقامه دین تحقق پیدا نکرد. بعد از ائمه(ع) نیز، جانشینان آنها که فقها هستند، همیشه در معرض بودند؛ اما نوبت به امام راحل(قد) که رسید، این معرضیت باعث شد تا حکومت اسلامی شکل بگیرد. البته ضرورت تهذیب در امر اقامه دین برای افراد مختلف بیشتر نمایان می‌شود. امام صادق(ع) به شیعیان فرمودند: کار خوب از همه خوب است؛ اما از شما خوب‌تر است و کار بد از همه بد است؛ ولی از شما که به ما انتصاب دارید، بدتر است. فقیه از چنین روایاتی ملاک روشی برای زندگی را اخذ می‌کند و در همه عرصه‌های اقامه دین آن را دنبال می‌کند. یا نباید وارد بشویم و یا اگر وارد شدیم، باید به این مسائل ملتزم باشیم و به‌طور دائم مسئله تهذیب را ادامه بدهیم.
تعلیم و تعلم در عرصه‌ای شکل می‌گیرد؛ اما اگر مباحث دین باید در عرصه زندگی شکل بگیرد و در ذهن افراد حضور داشته باشد، لازم است، این ارتباط برای عالمان و معلمان شکل بگیرد؛ یعنی مباحث تهذیبی و تربیتی باید همواره در تعلیم وجود داشته باشد و باید دانست، اثر تربیت و تهذیب دیرتر از از مباحث تعلیمی خود را نشان می‌دهد؛ چراکه این مباحث منجر به تغییر حالات نکوهیده و جلوگیری از طغیان نفس است. «إنّ الانسان لیطغی أن رآه استغنی» و یا «وأما من خاف مقام ربّه ونهنی النفس عن الهوی فان الجنة هی المأوی وأما من طغی وآثر الحیاة الدّنیا». طغیان در همه عرصه‌ها ممکن است. امیرالمؤمنین(ع) کامل‌ترین دستور حکومتی را خطاب به مالک اشتر بیان فرموده‌اند که یک کتاب عمیق دستوری در ابعاد مختلف است. حضرت نصایح مختلفی را در نامه خودشان به مالک‌اشتر داشتند و در جایی می‌فرمایند: «ای مالک! توجه داشته باش که محور تحقق حق است. این‌طور گمان نکن که در جایگاه بالا قرار گرفته‌ای. اگر چنین معنایی در ذهن تو وارد شد، بدان! تحت لوای کسی هستی که خود او نیز بنده خداست». حضرت بالاترین توجهات تهذیبی را به بالاترین مناصب در جامعه ارتباط می‌دهند. ایشان در اواخر نامه شریف می‌فرمایند: ای مالک! بهترین اوقاتت را برای مسائل معنوی قرار بده؛ یعنی در عرصه خدمت، اصل را فراموش نکن که همان معنویت و توجه به خدای متعال است. مسائل تهذیبی در مکتب اهل‌بیت(ع) این-چنین است. همه ما این‌گونه هستیم که لااقل همان‌طور که مسئله فراگیری علوم را در سطحی به‌طور دائم دنبال می‌کنیم، لازم است مسائل تهذیبی را نیز در سطحی خاص و به‌طور دائم دنبال کنیم و نباید از مسائل اولیه تعبد به شرع مقدس افول کنیم. چنانچه انسان با هدف مقدس وارد عرصه‌های تبلیغی بشود، به‌وسیله دید معنوی که دارد، هر قدمی که بردارد، رشدی برای خودش رقم خواهد زد. ما به این مسائل قائلیم و معارف ما برای ما بیان فرموده‌اند که انسان هیچ‌گاه خیری به دیگری نخواهد رسانید؛ مگر اینکه ابتدا خیری به خودش می‌رساند و هیچ‌گاه شری به دیگری نمی‌رساند؛ مگر اینکه ابتدا به خودش شر می‌رساند. مسئله همیشه از خود ما شروع می‌شود. این خودسازی و خودشناسی وجود دارد؛ حال «اما شاکراً و اما کفوراً».
 
  اهمیت «توجه» در خودسازی نفس
اما این مسائل باید با توجه رخ بدهد. اگر خودسازی با توجه همراه باشد، دارای جایگاه ویژه‌ای خواهد بود و نقطه مقابل نیز همین‌طور است که اگر افول در خودسازی رخ بدهد و انحطاط با توجه باشد، مرتبه انسان پایین‌تر خواهد بود؛ چراکه فرمود: «ان المنافقین فی‌الدرک الاسفل من‌النار»؛ بی‌جهت نیست که عده‌ای ائمه کفر هستند؛ چراکه آنها با توجه، پرچمدار کفر هستند و ما هم همین‌طور هستیم، ما سر سفره معنویت اهل‌بیت(ع) قرار داریم و باید توجه داشته باشیم که اگر ملتزم به لوازم این معنویت نشویم، به عواقبی دچار خواهیم شد و این افول برای ما هم وجود خواهد داشت. امام باقر(ع) فرمودند: «عالم ینتفع بعلمه أفضل من سبعین ألف عابد». من این کلمه را «یَنتَفِعُ» می‌خوانم و برخی آن را یُنتَفِعُ می‌خوانند. به‌نظر می‌رسد، منظور حضرت عالمی است که از علمش نفع ببرد که چنین عالمی از هفتاد هزار عابد برتر است و حضرت این مسئله را با مثالی ذکر کرده‌اند. امیدواریم همواره در مسیر معنویت و تهذیب حرکت کنیم و به آن الگوهای کامل توجه داشته باشیم.
 
  لزوم توجه به مباحث تربیتی در همه بخشها
در مجموعه‌ای که برای تعلیم و تعلم شکل می‌گیرد، لازم است همه اعضای آن مجموعه با مباحث تربیتی مرتبط باشند و به تعبّد به مسائل دینی توجه داشته باشند که در حوزه‌های علمیه این‌چنین است؛ یعنی حتی برای خادمین مدارس هم، مباحث تربیتی مطرح می‌شود. من دیده‌ام که گاهی کتابی به این عزیزان می‌دهند و می‌گویند: مطالعه کنید. بنده وقتی با راننده‌ای همراه می‌شوم، کتابی به ایشان می‌دهم تا در هنگام استراحت مطالعه کنند و خیلی هم خوشحال می‌شوند. گاهی کلاس‌هایی برای این عزیزان قرار می‌دهیم و حتی مباحث احکام را برای آنها ذکر می‌کنیم. همچنین لازم است مدیر مدرسه دغدغه اداره علمی و معنوی مجموعه خود را داشته باشد. مرحوم آیت‌الله مجتهدی(رض) چنین شاخصه‌ای داشتند و هر سه وعده نماز جماعت را خودشان می‌آمدند و تقیّد داشتند که فقط یک کار داشته باشند که همان مدیریت حوزه علمیه بود و خودشان می‌فرمودند: من جای دیگری نیستم. ایشان فعالیت تعلیمی هم داشتند و در دو سطح علوم را تعلیم می‌دادند. بنده از سال 1348 به بعد، چند سالی توفیق داشتم، از ایشان استفاده کنم. ایشان گاهی می‌گفتند: یک صفحه از رساله عملیه را بنویسید تا ما با مسائل شرعی آشنا باشیم. همچنین می‌گفتند: یک صفحه هم از معراج‌السّعادة بنویسید و خودشان هر روز این تکالیف را می‌دیدند. در سطوح بالاتر که طلبه وارد لمعه می‌شد، ایشان شرایع یا جامع‌السعاده درس می‌دادند و به افکار طلاب مدرسه نظارت داشتند که با چه کسی ارتباط دارد و مواظب افراط و تفریط در مسائل مختلف بودند. در تهران و شهرستان‌ها هم، چنین مواردی دیده می‌شود که مدیران مدارس این‌طور عمل می‌کنند و در عرصه‌های مختلف موفق هستند؛ به‌عنوان مثال مدرسه وثوق‌الدوله مرحوم آیت‌الله حق‌شناس که امروزه توسط شاگردان ایشان اداره می‌شود، در عرصه تعلیم و تعلم بسیار موفق هستند. امسال بنده در مراسم آغاز سال تحصیلی این مدرسه حاضر بودم که دیدم، برای طلاب امور مختلفی را در نظر می‌گیرند و مجلات مختلفی دارند و مباحث بسیار شایسته‌ای در آیات و روایات و مراحل مختلف را مطرح کرده‌اند که هم حوزه خودشان و حوزه‌های علمیه را به‌صورت تاریخچه‌ای 15 قرنی در آیات و روایات مطرح کرده‌اند. بنده در مدرسه مؤید که حضور داشتم، افراد را به این مدرسه می‌فرستادم تا از تجربیات آنها استفاده کنند و این مدرسه را به فرزند خودم نیز معرفی کردم. الحمدلله امروز مراجع عظام تقلید در رأس حوزه‌های علمیه قرار دارند. لازم است به منویات امام امت و رهبر معظم انقلاب به‌عنوان قله‌های تهذیب توجه کرد تا در راستای پرورش چنین مدیرانی قرار بگیریم.
یکی از کمبودهای ما در حوزه، پرورش مدیر، امام جمعه و مبلغان جامع در داخل و خارج است. حوزه در عرصه‌های مختلف ورود کرده و تجربیاتی دارد؛ اما کار بیشتری لازم است؛ به‌عنوان مثال طلاب خارجی که در حوزه‌های علمیه پرورش پیدا می‌کنند، تأثیر بسیار خوبی در کشور خودشان دارند و مردم مسلمان منطقه خودشان را فکر می‌دهند و با آنها ارتباط دارند. باید به امثال این کارها عنایت بشود. همچنین لازم است، محور کار اساتید و کارکنان حوزه تهذیب باشد. این‌طور نیست که فقط معاونت تهذیب کار کند؛ بلکه باید تقید داشته باشیم، تمام فعالان حوزه، فعالیت تهذیبی داشته باشند و به‌عنوان مثال در برنامه‌ریزی‌ها دغدغه داشته باشند تا در مخارج اصرافی صورت نگیرد و این مصیبت است که ببینیم، یک طلبه در مصرف نان اصراف داشته باشد. اینها مقدمات تهذیب است. باید به طلاب بگوییم: در سابق وضعیت حوزه‌ها چطور بوده است. بنده در سال 1350 طلبه شدم. اما مرحوم پدرمان می‌گفت: شماها طلبگی نمی‌کنید. یکی از دوستان ایشان به‌نام حاج اسماعیل اربابی تعریف می‌کرد که وقتی به حجره پدرم رفته بود و دیده بود، دیوارها تا سقف نم دارند و با وضعیت سختی درس می‌خوانند. وقتی پدر شما به تهران آمد، نزد ایشان رفتم و گفتم: آشیخ محمود آن زندگی طلبگی خودت را فراموش نکن! مرحوم پدر ما روزهای دوشنبه در یکی از فاسدترین محلات تهران مجلس روضه داشتند. امثال آسیدرضا دربندی و آقابزرگ هفتانی و مرحوم انصاری همدانی و مرحوم شاه‌آبادی بزرگ و از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی در مجلس ایشان شرکت می‌کردند. ایشان در همان محله شاگردانی را تربیت کردند که در مناصب بالای جمهوری اسلامی حضور پیدا کردند و در همان محله و همان مجالس تربیت شدند. بنابراین باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که نگوییم، یک مدرسه الگوست و تمام مدارس باید به‌همین صورت باشند؛ چراکه پایه‌های انقلاب در عرصه‌های مختلف در مسئله تهذیب محکم می‌شود. باید افرادی تربیت بشوند که وقتی در مناصب قرار می‌گیرند، فریب نخورند و عامل چنین تربیتی، تهذیب است.
بزرگان ما در حوزه این دغدغه را دارند و خوب است، این دغدغه‌ها در عرصه تربیت وارد بشود و الگوهای حوزه در مدارس حاضر بشوند و ارتباط مستمر داشته باشند. برخی از بزرگان نظیر مرحوم آقافخر تهرانی در مدرسه مرحوم آیت‌الله مجتهدی حاضر بودند و ایشان به طلاب می‌گفت: از وجود آنها استفاده کنید. حجت‌الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی در منبر ختم مرحوم آقافخر تهرانی(ره) در مسجد امام گفت: بنده سه مورد تشرف قطعی برای ایشان سراغ دارم. با اینکه مرحوم آیت‌الله مجتهدی یک الگوی تربیتی بودند؛ اما به طلاب می‌گفتند: از وجود مرحوم آقافخر استفاده کنید. این الگوها باید در مدارس حضور پیدا کنند تا طلاب این روش‌های تعبدی را به چشم ببینند.
 
  معنای زهد
ما باید به سمت قرآن و سنت حرکت کنیم. بالاترین زاهدان ما نبی اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بودند. معنای زهد بی‌رغبتی به دنیاست و نه جدا شدن از دنیا. برداشت صحیح از معنای زهد، مسئله مهمی است. دوم اینکه نباید این‌طور تخیل کنیم که تهذیب باعث جدا شدن از شئون دیگر جامعه نظیر شئون سیاسی است؛ بلکه این ارتباط‌ها اعم از ارتباط با خانواده و امثال آن و دیگر روابط اجتماعی وجود دارد و امر لازمی است. ما سه مرحله مجاهده می‌شناسیم. جهاد فی سبیل‌الله، جهاد فی‌الله و حق جهاد. جهاد فی سبیل‌الله وظیفه همه ماست و همین دستورات شرع و روابط گوناگون است. این‌طور نیست که کسی بخواهد مجاهده کند، باید از ازدواج پرهیز کند. اینها افکار افراد کوته‌بینی است که این‌طور تخیل می‌کنند که برای تهذیب نفس این‌طور عمل کنند که از یک عرصه راحت شوند و به عرصه دیگر بروند. غافل از اینکه ما دراین عرصه حضور داریم و باید راهکاری داشته باشیم. یک طلبه از ابتدای کار وارد ارتباطاتی می‌شود. نظیر ارتباط با مدیر، ارتباط با استاد، ارتباط با همدرس و ... . امام سجاد(ع) بزرگترین زاهد زمانه بودند که در رساله حقوقشان این مسائل را بیان کرده‌اند؛ وظیفه شاگرد نسبت به استاد، استاد نسبت به شاگرد، وظیفه ما نسبت به همسایه، اعم از همسایه خانه و حجره و همسایه کاری و ... . این مسائل نیاز به توجیه و راهنمایی دارد. رهبانیت دیدگاه غلطی است و لازم است، به‌طور ریشه‌ای با این دیدگاه مقابله کرد و از افراط و تفریط دوری کرد. از سوی دیگر، گاهی تفریط می‌شود و طلبه در ابتدای کار وارد عرصه اجتماع می‌شود و مشغول فعالیت اجتماعی می‌شود؛ درحالی‌که مقام معظم رهبری فرمودند: ابتدا طلبه باید درس بخواند تا قدری که پخته شد، از او کار گرفته شود و این کار می‌تواند فعالیت در خود مدرسه باشد تا افراد ورزیده بشوند و آداب ارتباط را یاد بگیرند و بعد وارد اجتماع بشوند و لازم است، از این افراط و تفریط‌ها دوری شود.
 
 داشتن اصل در زندگی
در زندگی دنیایی تحولاتی وجود دارد. کسانی که می‌خواهند، یک زندگی اولیه آرامی به‌حسب ذهنشان داشته باشند، ناچارند مبنایی برای زندگی به‌دست بیاورند. تاجری که می‌خواهد همواره تجارت کند، لازم است اصول تجارت را یاد بگیرد. لازم است سرمایه‌ای را به‌دست بیاورد و در حفظ آن کوشش کند. در روایت فرموده‌اند که اصلی را برای زندگیتان قرار بدهید و اگر چیزی بدستتان آمد، زندگی خودتان را توسعه بدهید. در مسائل معنوی نیز ما باید اصولی را مد نظر قرار بدهیم که در هر حالی پایبند به آن اصول باشیم که همان مسئله تعبد به شرع مقدس است. این تعبد یکسری پشتوانه فکری لازم دارد که شامل روشن شدن مقصد و ضرورت رسیدن به مقصد است. قرآن کریم می‌فرماید: «یاأیّها الانسان انک کادح إلی ربک کدحاً فملاقیک»؛ این مسئله حتمی است، «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» حتمی است؛ اما بعد می‌فرماید: «فمن أوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسب حسابه ... و من أوتی کتابه وراء ظهره»؛ انسان در دو سمت حرکت می‌کند یا اصحاب یمین است و یا اصحاب شمال؛ کسی جزء اصحاب شمال می‌شود که به تعلقات دنیایی برگردد. انسان باید به این مسئله آگاه بشود. وقتی گفته می‌شود، ماه رمضان چنین برکاتی دارد، همچنین باید توجه داده بشود که شیطان در این ماه در زنجیر کشیده می‌شود. نبی اکرم(ص) در خطبه شعبانیه فرمودند: «این مسئله یعنی به زنجیر کشیده شدن شیطان زمینه است» و بعد فرمودند: مبادا زنجیر شیطان را باز کنید! اگر چنین بشود، ضربه شیطان سنگین‌تر خواهد بود؛ لذا اگر کسی در ماه مبارک رمضان مبتلا به گناه بشود و تنبه پیدا نکند، بدتر است. در ایامی مانند ماه رمضان و ماه محرم و در مکان‌هایی مانند کعبه و ... چنین زمینه-هایی وجود دارد؛ اما اگر حالتی که باید حاصل نشود، چه؟ قبل از انقلاب به مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت عرض کردم: در شرایطی به مکانی می‌رویم که احتمال گناه وجود دارد؛ به‌عنوان مثال زن و مردم مخلوط هستند، چه کنیم؟ فرمودند: فکرت را به امام بده! مسئله این است که فکر شما کجا کار کند. اگر فکر درست کار نکند، شخص وقتی به زیارت امام هم می‌رود، وقتی کنیز حضرت می‌رسد، دست دراز می‌کند و حضرت از داخل اتاق صدا می‌زنند، مراقب باش! در همه مراحل باید خود را آماده این حالت کنیم و این در همه مراحل اساس است. اسماعیل‌بن وزین خدمت امام رضا(ع) می‌رسد و وقتی مجلس طول می‌کشد، حضرت به ایشان فرمود: چرا شب را پیش ما نمی‌مانید؟ حتی حضرت بستر خودشان را به اسماعیل‌بن وزین می‌دهند؛ اما می‌آیند بالا سر ایشان و می‌گویند: اسماعیل‌بن وزین مراقب باش! فردا که نزد دیگران رفتی، نگویی من کسی هستم که امام بسترش را به من داد! این تفاخری است که جنبه شخصی پیدا می‌کند و یک رهزن است. ما در معرض این رهزن‌ها هستیم و لازم است، این توجهات داده بشود. امام به هشام‌بن حکم آن‌طور توجه دادند که بترس از ذلّه. لازم است، این مسائل از ابتدا گفته بشود و مبلغ موفق کسی است که هر دو جنبه رجاء و خوف را بیان کند. اگر در مجلسی از رجاء نسبت به امام حسین(ع) حرف زدیم، باید توجه بدهیم که امام حسین(ع) در برابر خدا دکان باز نکرده است. این مطلب را هم از مرحوم شاه‌آبادی و هم از مرحوم پدرم شنیدم که می‌فرمودند: شفاعت وجود دارد؛ اما در طول است. گاهی سخنرانانی مسئله را به‌گونه‌ای بیان می‌کنند که مستمع دچار برداشت غلط می‌شود و لازم است، به هر دو مطلب توجه داده شود. گاهی شخصی در منبر گل می‌کند و عموم گمان می‌کنند که ایشان مبنای اخلاقی دارد؛ درحالی‌که دارا بودن مبنای اخلاقی بسیار دشوار است و فردی که می‌خواهد مبنای اخلاقی داشته باشد، باید فقیه اخلاقی باشد. در تربیت هم همین‌طور است و نیاز به فقیه تربیتی داریم که اولیات تربیت را بیان کند. وقتی کسی می‌گوید: ملتزم به واجبات باش و از محرمات دوری کن، نباید طوری بگوید که شخصی که می‌خواهد از حرام دوری کند، دچار وسواس بشود. بنابراین همین مسائل هم، نیاز به فقاهت دارد.
 
  معرفی چند کتاب
کتاب آداب خوب است، در سال اول حوزه تعلیم داده بشود و جنبه‌های افراط و تفریط مسائل آن بیان بشود. ما در همه مراحل نیاز به جهاد تبیین داریم و افرادی که در هر جنبه‌ای جامع هستند، پرورش داده بشوند تا وارد مسائل آموزشی حوزه بشوند. برخی کتب هم عمومی هستند. بنده معتقدم، در مرحله اول باید به واجبات و محرمات آگاهی پیدا کنیم و پایبند به این مسائل بشویم. بنده کتاب قرآن کریم شهید دستغیب را در این جهت مناسب می‌بینم؛ البته این کتاب کامل نیست؛ ولی کتاب‌هایی از این دست زیاد نیستند تا عرضه بشوند؛ بنابراین نیاز به تدوین چنین کتاب‌هایی از سوی افرادی که صاحب دیدگاه جامع هستند، احساس می‌شوند و دیگر کتاب‌های ایشان مانند قلب سلیم هم خوب هستند. برخی کتب علمی هستند؛ اما کتاب‌هایی که جنبه تربیتی دارند، به این جهت مناسب هستند که وقتی شخصی بخواهد، به این امور ملتزم بشود، بداند که با چه دیدگاه و پشتوانه‌هایی وارد بشود. البته مشغول تدوین کتابی در این رابطه هستم که به نظر می‌رسد، جنبه‌های مختلفی را به‌صورت کلیات در بردارد که ان‌شاء‌الله منتشر خواهد شد.
تهیه و تنظیم: حمید کرمی، عماد شالیکاریان

برچسب ها :
ارسال دیدگاه