امام خامنهای در دیدار مبلغان و طلاب حوزههای علمیه عنوان کردند
تبلیغ اولویت اول حوزه
اگر در حوزه از اهمیت تبلیغ غفلت شود دچار استحاله فرهنگی میشویم. اینکه میگوییم «ما روی تبلیغ تکیه میکنیم»، بهانه نشود که بعضیها بگویند بنابراین دیگر کفایه نمی خوانیم، درس خارج نمی رویم؛ نه، این پشتیبانیهای علمی لازم است. هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم، هم به تحقیق احتیاج داریم؛ اگر تبلیغ ما متکی به تحقیق نباشد، خنثی و ابتر خواهد شد. رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله العظمی خامنهای، صبح چهارشنبه 21 تیرماه در دیدار فضلا، طلاب و مبلغین حوزههای علمیه تبلیغ دین و اهداف دینی را مهمترین وظیفه حوزهها خواندند و با اشاره به لوازم تبلیغ مؤثر و بهروز یعنی «شناخت مخاطب، شناخت آرایش حقیقی صحنه تبلیغات جهانی برای داشتن موضع تهاجمی و برخورداری از روحیه جهادی» تأکید کردند:
نسل نوجوان و جوان در مقام صاحبان و سازندگان آینده کشور، باید مرکز توجه تبلیغات خلاقانه و متکی بر شیوهها و ابزارهای نوین باشد.
به گزارش پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی خامنهای، بیانات ایشان در دیدار مبلغان و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور بدین شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
والحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد وعلی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیةالله فیالارضین.
برای بنده خیلی شیرین و لذتبخش است، بودن در بین این جمع محترم و معزز از طلاب و فضلای عزیز. همیشه یکی از آرزوهای ما همین بوده که در جمع حوزه و در جمع طلاب و مجموعه مسئولان قلبی و دلی دین در حوزههای علمیه تنفس کنیم، زندگی کنیم. من یک وقتی خدمت امام که به بنده تکلیف میکردند برای ریاست جمهوری دوره دوم، عرض کردم آقا! من میخواهم بعد از این دوره اول، بروم قم و آنجا بمانم. ایشان گفتند که من هم دلم میخواهد بروم قم؛ ولی خب نمیشود. این آرزوی ماست که بتوانیم در جمع شماها باشیم، با شما باشیم، با شما کار کنیم؛ شما برادران عزیز و خواهران عزیز طلبه جزو بهترین قشرهای مورد اعتماد هستید که انسان میتواند با خیال راحت با آنها کار کند، تلاش کند.
خب، مطالبی که جناب آقای اعرافی بیان کردند، مطالب بسیار خوبی بود. قبل از آمدن اینجا هم، داخل این راهرو، یک نمایشگاهگونهای تنظیم کرده بودند و بعضی از فعالیتها و کارها را در آن ذکر کردند که آنها هم برای من بسیار خرسندکننده بود. آن چیزی که بهعنوان وظایف حوزههای علمیه اینجا گفته شد و در آن نمایشگاه تصویر شد، صد درصد مورد تأیید این حقیر است.
درباره حوزه و حوزویان خیلی حرف میشود زد؛ در جهتهای مختلف میشود صحبت کرد. آن نقطهای را که من امروز انتخاب کردهام تا روی آن صحبت کنیم، مسئله تبلیغ است. واقعاً با اطلاعاتی که به من میرسد، از جهات مختلف، نسبت به تبلیغ نگرانم! بله، همه این فعالیتهایی که ذکر شده، بیان شده، گزارش شده، واقعی است، درست است، میدانیم؛ در عین حال نیاز ما بیش از اینهاست! اینقدر ظرفیت تبلیغ در این کشور انبوه و متراکم و گسترده است که اگر ما چندین برابر آن مقداری هم که کار میکنیم، کار کنیم، بهنظرم این ظرفیت پر نمیشود. هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم، هم به تحقیق احتیاج داریم؛ اگر تبلیغ ما متکی به تحقیق نباشد، خنثی و ابتر خواهد شد. حالا من یک مطلبی را در پایان عرایضم عرض میکنم؛ لذا امروز من چند مطلب را درباره تبلیغ آماده کردهام که به شما عزیزان عرض میکنم.
عبور از نگاه رایج حوزه های علمیه
امروز نگاه رایج در حوزههای علمیه این است که تبلیغ در مرتبه دوم قرار دارد. مرتبه اول چیزهای دیگر است [مانند] مقامات علمی و امثال اینها؛ «تبلیغ» در مرتبه دوم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبه اول است؛ من این را میخواهم عرض بکنم. چرا این را میگوییم؟ برای اینکه ما هدف دین را چه میدانیم؟ دین خدا آمده است، با ما انسانها چه بکند؟ خب یک هدف نهایی داریم که عبارت است از اینکه ما را در مسیر خلیفۀاللهی، در مسیر انسان کامل ارتقاء بدهد، بالا ببرد حالا هرچه ظرفیت داشته باشیم این هدف نهایی دین است. هدفهای میانی و ابتدائی هم وجود دارد؛ مثلا اقامه قسط: [لیقوم الناس بالقسط]؛ 1 یا تشکیل نظام اسلامی: [وما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله]؛2 مرکز اطاعت، دین است؛ این یعنی تشکیل نظام اسلامی؛ این جزو اهداف دین است؛ هدف میانی است. یا فرض کنید که اقامه معروف، اشاعه معروف، ازاله منکر، ترویج کلم طیب و عمل صالح: [الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه].3 .خب اینها اهداف دین است؛ هرکدام از اینها را که شما نگاه کنید، وسیله و ابزار رسیدن به آن تبلیغ است؛ بدون تبلیغ نمیشود. حالا بله یک وقتی استثنائاً یک نفری با یک اشاره الهی، یک نوری در دلش وارد بشود، آن یک حرف دیگر است، یک چیز استثناست؛ اما دین خدا با این هدفها و امثال این هدفها برای مردم، جز با تبلیغ تحقق پیدا نمیکند؛ پس تبلیغ شد مرتبه اول، درجه اول؛ لذا شما در قرآن میبینید روی مسئله تبلیغ تکیه شده.
تبلیغ، ابعاد و ظرایف آن در قرآن و روایات
من برای همین صحبت حالا، به همین فهرستهای قرآنی مراجعه کردم؛ کلمه «بلاغ» یا «بلاغ مبین» در قرآن حدود دوازده سیزده جا آمده. «بلاغ مبین»؛ یعنی آن رساندنی که جای شبههای باقی نگذارد: [وما علینا الا البلاغ المبین]؛4 باید جای شبهه باقی نگذارد. بلاغ، [یعنی] رساندن، رساندن پیام به گوشها و به دلها؛ این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از قول پیغمبران(ع) تکرار شده: [ما علینا الا البلاغ المبین]؛ از قول خدای متعال خطاب به پیغمبر(ص) تکرار شده: [فانما علیک البلاغ]؛5 از همین ماده بلاغ، [الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه و لا یخشون احدا الا الله]6 [هم هست] آیهای که [قاری محترم] تلاوت کرد و آیات متعدد دیگری هم در این زمینه هست: [ابلغکم رسالات ربی]،7 [بلغ ما انزل الیک من ربک].8
تعبیرات موازی و هممعنای با «بلاغ» هم در قرآن الی ماشاءالله [هست]: تبلیغ «دعوت» چقدر در قرآن تکرار [شده]: [ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة]؛9 [استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم]10 و همینطور آیات متعدد دیگری با تعبیر عنوان «دعوت». آیات متعدد فراوان با عنوان «انذار و تبشیر»؛ ترساندن و بشارت دادن. همه اینها دعوت است دیگر، همه اینها تبلیغ است. سطح گسترده قرآن کریم را که شما نگاه کنید، میبینید تکیه روی تبلیغ است. اصلاً قرآن کریم، پیغمبران را مسئول تبلیغ میداند؛ ورثه پیغمبران چطور؟ «ان العلماء ورثةالانبیاء»؛11 شماها هم که ورثه انبیا هستید، اسّ و اساس وظیفه شما عبارت است از تبلیغ؛ باید تبلیغ کنید؛ باید پیام دین را، پیام خدا را به دلها و گوشها برسانید؛ دل و گوش چه کسی؟ همه بشر. البته اولویتهایی وجود دارد؛ طبعاً جامعه خودتان اولویت بیشتری دارد. یک جاهایی اولویت دارد، یک جاهایی کمتر اولویت دارد؛ ولی باید به همه برسد. ما به اهمیت تبلیغ اینجوری نگاه کنیم.
سنت هزارساله تبلیغ در حوزه های علمیه
لذاست که شما میبینید، در حوزههای علمیه از اول، از هزار سال پیش، سنت تبلیغ وجود داشت. البته من فرصت نکردم که یک قدری بیشتر فحص کنم و مراجعه [کنم] یعنی وقت نکردم مراجعه کنم آن مقداری که حالا در ذهن من بود، فرض کنید از زمان مثلا شیخ صدوق، این کتابهای متعدد شیخ صدوق(رض) همه تبلیغات است: امالی تبلیغ است، خصال تبلیغ است، عیون اخبارالرضا(ع) تبلیغ است؛ همه اینها تبلیغات است. فقط هم تبلیغ مذهب نیست؛ تبلیغ اخلاق است، تبلیغ دین است، تبلیغ توحید است؛ همینهایی که ما باید انجام بدهیم. تعدادی از رسالههای شیخ مفید(رض) در جواب سؤالات بلاد مختلف که اینها چند سال پیش در کنگره شیخ مفید12 چاپ شد تبلیغات است. شیخ طوسی(ره)، در کنار آن فقه عمیق عریق آنچنانی، امالی دارد؛ امالی شیخ، تبلیغ است، امالی سیدمرتضی(ره)، تبلیغ است. عرض کردم، حالا من مجال نکردم، مراجعه کنم ببینم شماها بیشتر وقت دارید و بیشتر حوصله دارید [میتوانید مراجعه کنید] که در قرون بعدی در حوزههای علمیه، تبلیغ چه جوری انجام میگرفته؛ لکن مثلاً در قرون اخیر، مجلسی(رض) مجلسی آدم باعظمتی است؛ مجلسی را دستکم نباید گرفت، خیلی آدم باعظمتی است در کنار کتاب بحار و کتب متعددی که ایشان در مسئله حدیث و تبیین حدیث و بیان حدیث و مانند اینها دارد، مثلاً کتاب حقالیقین و حیاتالقلوب که کتابهای فارسی [است، دارد]؛ اینها برای چیست؟ تبلیغ است دیگر. مرحوم نراقی [هم] کتاب فارسی دارد، بعدها هم البته بوده که حالا مواردی در ذهنم هست؛ مثلاً فرض کنید تفسیر منهجالصادقین13 و امثال اینها فارسی است؛ فارسی برای کیست؟ فارسی برای علما و فضلا و مانند اینها نیست؛ تبلیغ است برای آحاد مردم؛ یعنی علما به سنت تبلیغ اهمیت میدادند. حالا این را هم که منبر و شکل تبلیغی منبر از کی بوده، بنده مجال نکردم [ببینم]؛ دلم میخواست اگر بتوانم، مراجعه کنم؛ اما مثلاً همین ملاحسین کاشفی سبزواری در قرن نهم و دهم یا مثلا واعظ قزوینی در قرن دهم که شاعر بزرگی هم هست در ذهن من [اینجور] هست که اینها اهل منبر بودند و میرفتند صحبت میکردند و از آن وقتها این سنت منبر وجود داشت؛ ملاحسین کاشفی صاحب روضةالشهداست و ما که روضهخوانی میکنیم، در واقع گرفتهشده از کتاب آن بزرگوار است و همچنین بعداً علمای بزرگی مثل شیخ جعفر شوشتری(ره) [اهل منبر بودند]. شیخ جعفر شوشتری معروف به وعظ است؛ ملاست، فقیه بزرگی است؛ اما خب اهل منبر بوده که البته با شیخ جعفر کاشفالغطاء(ره) اشتباه نشود. یا مرحوم حاجآقا رضای همدانی واعظ، ملای بزرگ که باز با حاجآقا رضای همدانی صاحب مصباح الفقیه اشتباه نشود؛ او کس دیگری است صاحب هدیةالنملة الی رئیسالملة، واعظ بوده است. در زمان خود ما، مرحوم آمیرزا ابوالحسن قزوینی فیلسوف که امام(قد) در دوره جوانیاش، پیش ایشان یک مقدار فلسفه خوانده بود، ملای بزرگی بود. ایشان را خود من دیده بودم. در همین مسجد جامع تهران، در یک شبستانی نماز میخواند، منبر میرفت و مردم مینشستند منبر ایشان را گوش میکردند. قبل از ایشان، مرحوم شاهآبادی، استاد امام که خب ما ایشان را درک نکردیم در همین مسجد جامع منبر میرفتند. اینها کسر شأن نمیدانستند منبر رفتن را. در مشهد خود ما، مرحوم حاج میرزاحسین سبزواری، مرحوم حاجآقا حسن قمی(ره) منبر میرفتند؛ یعنی سنت تبلیغ، حالا چه بهشکل نگارش، چه بهشکل منبر رفتن، چه بهشکل شعر گفتن، در حوزههای علمیه وجود داشته؛ این، اهمیت این را نشان میدهد.
ضرورت امر تبلیغ در عصر حاضر
خب، حالا عرض کردیم، اولویت حوزهها تبلیغ است. در همه دورهها اینجور بوده؛ اما در دوره ما بالخصوص این اهمیت مضاعف است؛ برای اینکه در دوره ما یک اتفاقی افتاده است که در طول بیش از هزار سال از صدر اسلام چنین اتفاقی نیفتاده بود و آن، حاکمیت اسلام بود. تشکیل سازمان سیاسی مدیریت کشور در شکل محتوای اسلامی سابقه ندارد. وقتی که یک چنین وضعی هست، طبعاً دشمنیها با اسلام شدت پیدا میکند که حالا میدانید و میبینید و مشاهده میکنید. این قدر هم این دشمنیها زیاد شده که اصلاً همه ما عادت کردهایم و انواع و اقسام دشمنیهای دشمن، خیلی به چشممان نمیآید. خب، پس تبلیغ در دوره ما اهمیت مضاعف پیدا میکند؛ هم از جهت اینکه در نظام اسلامی پایه و قوام نظام، مردمند، ایمان مردم است و اگر چنانچه ایمان مردم نباشد، نظام نخواهد بود فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است؛14 گاهی انسان فکر میکند که اوجب واجبات است؛ پس حفظ ایمان مردم میشود واجب؛
تبلیغ از این جهت اهمیت مضاعف پیدا میکند ثانیاً از این جهت که دوره، دوره تطور15 علمی است. امروز انواع و اقسام شیوههای پراکندن پیام وجود دارد که در گذشته حتی فکرش را هم نمیکردند؛ از تلویزیون و ماهواره بگیرید تا اینترنت و پسااینترنت؛ این چیزهای جدیدی که پیش آمده، هوش مصنوعی و امثال اینها. حالا چیزهای دیگر هم در راه است.
استحاله فرهنگی، پیامد غفلت حوزه درامر تبلیغ
خب، با یک چنین شرایطی، با یک چنین وضعیتی که در دست دشمن شمشیرهای آخته16 برای خونریزی وجود دارد، ما چه کار میخواهیم بکنیم؟ تبلیغ، اینجا اهمیت مضاعف پیدا میکند. امروز، هم سختافزارهای مخالف، معارض و معاند تطور پیدا کرده، پیشرفت پیدا کرده که اشاره کردم، هم نرمافزارها؛ شیوههای باورپذیر کردن پیام را چیزهایی که در گذشته، هیچکس بلد نبود با پشتیبانی علمی روانشناسی و امثال اینها رایج کردند؛ اینها ابزارهای نرمافزاری است، اینها خیلی مهم است. جوری حرف میزند، جوری فیلم درست میکند، جوری صحنهسازی میکند، جوری در روزنامه تیتر میزند که کسی که ملاحظه میکند، تردید نمیکند که این درست است؛ درحالیکه صد درصد غلط است. ما امروز با اینها مواجهیم. اگر از این چیزها غفلت کردیم، اگر امروز حوزه علمیه از اهمیت تبلیغ و حساسیت تبلیغ و مضاعف بودن وظیفه تبلیغ غفلت بکند، دچار عارضهای میشویم که جبرانش بهآسانی ممکن نیست؛ نمیگویم محال است؛ اما بهآسانی ممکن [نیست] و دچار استحاله فرهنگی میشویم. اگر خدای نکرده استحاله فرهنگی پیش بیاید، درست کردنش، جبران کردنش دیگر کار یک ذره و دو ذره نیست. امام در یک مواردی مکرر میفرمودند که اگر چنین اتفاقی بیفتد، اسلام یک سیلیای خواهد خورد که تا سالهای متمادی، اثرش بر روی او باقی خواهد ماند؛18 قضیه این است.
اگر چنانچه ما غفلت بکنیم، این پیش میآید. اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبحزدایی میشود، از کبائر قبحزدایی میشود، عادی میشود. میبینید که در غرب شده؛ در غرب همینطور قدم به قدم دارند، پیش میروند. آدم دوست ندارد، تعبیرات رایج اینها را تکرار بکند؛ یعنی واقعا شأن حرف زدن انسان و زبان انسان بالاتر از این است که اینها را تکرار کند؛ اما هست. اگر تبلیغ را دستکم بگیریم، اینها دامن جامعه ما را خواهد گرفت.
ویژگی ها و روش های تبلیغ دین
خب، حالا این مطالبی بود که عرض کردم؛ این ذهنیاتی که عرض شد، مسلمات است، جای تردید در اینها نیست؛ لکن حالا برای اینکه یک مقداری بحث را کاربردیتر بکنیم، چند نکته را من یادداشت کردهام که عرض بکنم.
شناخت مخاطب
نکته اول: اولین نکته در تبلیغ، شناخت مخاطب است. اگر ما بخواهیم درست تبلیغ بکنیم، باید مخاطب خودمان را بشناسیم. حالا منباب مثال عرض بکنیم که امروز سطح آگاهی عمومی جوان و غیرجوان با گذشته قابل مقایسه نیست؛ واقعاً قابل مقایسه نیست. تقریباً همه عمر تبلیغی بنده شصت سال، بیشتر با جوانها گذشته؛ من از دوره جوانی در مشهد، جلسات داشتم که جوانها میآمدند، دانشگاهیها میآمدند، دانشجوها میآمدند، دانشآموزهای دبیرستان [میآمدند]. آن روز هم فکر بچهها خوب بود، جوانها خوشفکر بودند؛ اما با امروز قابل مقایسه نبود؛ سطح فکر بالا رفته. تبلیغ بدون توجه به این واقعیت، خنثی خواهد شد؛ باید بدانیم طرف مقابلمان در چه مرحله فکری قرار دارد تا محتوا را، ماده را و صورت را هیأت را بر طبق نیاز او تنظیم کنیم؛ بدون این فایدهای ندارد. علاوه بر اینکه سطح فکر جوان ما، نوجوان ما، مخاطب ما، بالا رفته، یک آفتی هم وجود دارد و آن، اینکه در این آشفتهبازار، صداهای مختلف فضای مجازی و تکثر رسانهای که وجود دارد، در این صداهای گوناگون، یکصدا در انزوا قرار گرفته و آن، صدای انتقال معارف نسلی و خانوادگی است. پدرها، مادرها خیلی چیزها را به بچههایشان یاد میدادند؛ خیلی از این مردم ما؛ یعنی شاید بشود گفت، اکثر [آنها]، معلومات دینیشان، دانستههای دینیشان، از زبان و رفتار پدر و مادر به اینها منتقل شده بود؛ این صدا امروز ضعیف شده؛ در این غوغای تکثر رسانهای این صدا ضعیف شده؛ این هم یک نکته است که مخاطب ما، هم مخاطب بسیاری از حرفهاست، هم انواع و اقسام مطالب به ذهن او رجوع میکند، هم از این طرف دچار مشکل است.
سابق ما نصیحت میکردیم جوانها را و برحذر میداشتیم از رفیق بد، مصاحب بد؛ حالا مصاحب بد داخل جیبش است، صفحه مصاحب بد جلوی چشمش است، همه چیز در آن هست. این مخاطب را بشناسید. اگر چنانچه ما مواد تبلیغیمان و شیوه تبلیغمان متناسب با این وضعیت مخاطب نباشد، ناموفق خواهیم بود. این نکته اول. احتمال دارد که یکی از مصادیق یا یکی از معانی این آیه شریفه «وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»،19 همین باشد. اینکه حالا مثلاً اگر برای مردم ترکزبان پیغمبری فرستادند، او بایست ترکزبان باشد، خب اینکه بدیهی است، بدون این، که معنی ندارد؛ احتمال میدهم که این «ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»؛ یعنی با همان ترکیب فکری و ذهنی قوم باید حرف بزند، صحبت کند، تبیین کند. حالا این نکته اول. پس نکته اول شد شناخت مخاطب.
شناسایی پشت صحنه تبلیغات دشمن و حمله به مبانی فکری آنان
نکته دوم: اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ اینجور نیست که ما خیال کنیم[باید] بنشینیم ببینیم، چه شبههای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است؛ اما فقط این نیست؛ طرف مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرف مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانی این منطق، مبانی غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی بهمعنای واقعی کلمه بخواهد تحقق پیدا کند، لازمهاش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟ حالا فرض کنید که یک شبههای را فلان سرمقالهنویس یا فلان ستوننویس فلان روزنامه یا مثلاً فلان توئیتزن در فلان شبکه، یک چیزی را مطرح کرده؛ ما با چه کسی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که اینجور نباشد، احتمال قوی هست که این، یک پشت صحنهای داشته باشد؛ آن پشت صحنه کیست؟ باید او را شناخت.
ببینید، یک روز در این کشور شماها البته آن روزها [لمیکن شیئا مذکورا]20 بودید؛ صحبت پنجاه شصت سال قبل است تودهایها فعالیت میکردند؛ فعالیت تبلیغی و غیره. ظاهر مطلب این بود که این یک جوان تودهای است، به من مثلاً فرض کنید که جوان آخوند یا غیرآخوند رسیده و مثلاً میخواهد، حرف خودش را بر ذهن من غالب کند؛ این ظاهر قضیه بود؛ اما باطن قضیه این نبود. باطن قضیه این بود که حزب توده اساساً متکی بود به یک دستگاه فکری و سیاسی گستردهای بهنام «شوروی»؛ تودهایها اصلاً از آنجا استفاده میکردند، تغذیه میشدند، ارتزاق مادی و فکری میکردند؛ با منبع مارکسیسم مواجهید؛ لذا اینجا دانشمندان هوشمند آن روز ما، مثل مرحوم علامه طباطبایی(ره)، نرفتند سراغ اینکه جواب اینها را بدهند، جواب مارکسیسم [را دادند]؛ این روش رئالیسم جواب مبانی فکری مارکسیستی است؛ مبنای فکری نقطه مقابل را پیدا کنند، آن را هدف قرار بدهند؛ بسیاری از کارهای مرحوم شهید مطهری(ره) از این قبیل است؛ یعنی صحنه را بشناسیم، بدانیم چه کسی با ما طرف است.
البته امروز که نگاه میکنیم، مارکسیسمی دیگر وجود ندارد؛ اما یک عرصه دیگری، یک هماورد دیگری در مقابل ماست؛ امروز این تقابل وجود دارد. این تقابل بین دو جبهه است؛ اگر این دو جبهه را درست بشناسیم، بعد تشخیص خواهیم داد که آن پدیدهای که در مواجهه با ما قد علم کرده، خودش مستقل است یا وابسته به آن جبهه مقابل است. این دو جبهه چه هستند؟ یک جبهه، جبهه «نظام اسلامی» است که بعد دو سه کلمه عرض میکنم یک جبهه، جبهه دروغگویی است که خودش را «لیبرالدموکراسی» نامگذاری کرده؛ درحالیکه نه لیبرال است، نه دموکرات؛ به دروغ میگوید: لیبرالدموکراسی. اگر شما لیبرال هستید، چرا استعمار کردید؟ استعمار سنتی قدیم و استعمار جدید و استعمار فراجدید و فرانو. شما چطور لیبرالی هستید، آزادیخواهی هستید، آزاداندیشی هستید که مثلاً یک ملت چندمیلیونی مثل هند را سالهای متمادی، بیش از صد سال، استعمار میکنید، در تصرف خودتان نگه میدارید، همه داراییهایش را از او بیرون میکشید، تبدیلش میکنید به یک ملت فقیر؟ اینها حرفهای نهرو است؛ نهرو جزو مبارزین هند که بعد هم نخستوزیر هند شد مینویسد و شرح میدهد که هند قبل از آمدن انگلیسها، وارد شدن انگلیسها، چه بود و بعد از آمدن آنها چه شد. شما لیبرالید؟! این لیبرالیسم است؟! یا فرانسویها در الجزایر بیش از صد سال جنایت کردند، آدم کشتند. تعداد آدمها را البته گفتهاند، نوشتهاند، مشخص است. [منتها] من حالا یادم نیست؛ اینها [کشتار] هزاران نفر شاید دهها هزار کشته در طول چند سال در الجزایر، عمدتاً در تونس و همینطور بعضی جاهای دیگر در شمال آفریقا را مرتکب شدند. دموکرات هم نیستند، دروغ میگویند؛ برای خاطر اینکه حکومتهایی را بر یک جاهایی تحمیل میکنند؛ طرفدار دموکراسی نیستند. با دموکراسیای که در خدمت آنها نباشد، صد درصد مخالفند؛ این یک جبهه است. ببینید، کسی نگوید اینها گذشته؛ بله، از قضیه هند صد سال گذشته، از قضیه الجزایر شصت هفتاد سال گذشته؛ اما خوی [امروز] آن کسی که در الجزایر و در هند، آن کارها را کرده، همان خوی آن روز است. امروز هم اینها حاضرند ،یک ملتی مثل ملت بیچاره [و] بیپناه اوکراین را بیندازند جلو، برای اینکه جیب کمپانیهای اسلحهسازی آمریکا پر بشود؛ قضیه این است دیگر؛ قضیه اوکراین اصلاً این است: او بجنگند، او کشته بشود، برای اینکه سلاح فروش برود، برای اینکه اروپاییها مجبور بشوند سلاح بخرند، سلاح بسازند، سلاح بدهند و جیب کمپانیهای سلاح پر بشود. اینها همانها هستند. حاضرند نفت سوریه را بدزدند که دارند میدزدند. تصور انسان از دزد مثلاً یک آدم صغیر حقیر کوچکی است؛ یک دولتی مثل آمریکا نفت سوریه را دارد میدزدد؛ راحت، جلوی چشم همه! اینها همانها هستند، فرقی نکردهاند. خب این یک جبهه است.
در مقابلش هم، یک نظامی است که با اتکا به اسلام، با الهام از اسلام، با استکبار مخالف است، با استعمار مخالف است، با دخالت در منافع ملتهای گوناگون مخالف است؛ این مخالفت وجود دارد. حالا این دو در مقابل هم قرار دارند. شما یک وقت میبینید، مثلاً یک تبلیغاتی علیه نظام اسلامی پیش میآید که مبانی این نظام را زیر سؤال میبرد؛ این از طرف کیست؟ البته وقتی تحقیق میکنیم، دنبال میکنیم که ابزار دنبال کردنش هم بحمدالله در اختیارمان هست میفهمیم که منشأ کجاست؛ اما آنکه این ابزار را هم ندارد، وقتی نگاه میکند، باید بفهمد، طرف، فلان مقالهنویس ضدانقلاب پناهبرده به خارج یا مثلاً احیانا در داخل که خب کمند نیست؛ طرف، یک دستگاه حکومتی است؛ مبارزه، مبارزه تمدنی است، مبارزه جهانی است. خب تقابلها اینهاست؛ البته همه بحث این نیست. در این تقابل بینالمللی، کارهای دیگری هم میکنند؛ برای اینکه از آسیبهای این تقابل کم کنند، افرادی هستند، مؤظفند، کارهای دیپلماسی و از این قبیل کارها میکنند؛ با حفظ اصول اشکالی هم ندارد، باید بشود؛ اما بدانیم با چه کسی مواجهیم، با چه کسی طرفیم؛ تبلیغ بدون این درست انجام نمیشود.
البته امروز خوشبختانه آسیبپذیری غرب از همیشه بیشتر است. امام(رض)، آمریکا را مفتخر کردند به لقب «شیطان بزرگ»؛21 واقعش همین است. مجموعهای از شیطانصفتیها و شرارتها در آمریکا وجود دارد که همه اینها میتواند آماج حملات تبلیغی قرار بگیرد؛ اینکه میگویم در موضع دفاعی متوقف نشویم، یکی از مواردش همین است. امروز شرارتها و شیطانصفتیهای آمریکاییها در سیاست هست، در تعامل با ملتها هست، در تعامل با ملت خودشان هست، در نژادپرستی هست، در اختلاف طبقاتی هست، در اخلاق جنسی هست، در بیرحمی هست؛ اینها همه نقطهضعف است. هر جا وارد بشوند، بیرحمانه [رفتار میکنند]؛ بیستویکی دو سال قبل که آمریکاییها وارد عراق شدند و گاهی بعضی از مناظرش را انسان در تلویزیون میدید، با مردم کاری کردند که تصورش دل انسان را میلرزاند؛ با مردم عراق [اینجوری رفتار کردند]، بحث سر صدام نبود. پس نکته اول شناخت مخاطب بود. نکته دوم اینکه در موضع تدافعی گرفتار نشویم و منحصر نباشد؛ البته دفاع لازم است، واجب است؛ اما موضع، تهاجمی [باشد]. همه اینها میتواند آماج حملات تبلیغی شما قرار بگیرد. البته شرطش این است که جریانات جهانی را بشناسید، وضع و محاذات سیاستهای دنیا را بدانید و آنوقت افشاگری کنید؛ هم درست ببینید، هم درست روایت کنید. این هم نکته دوم.
روحیه جهادی عامل موفقیت در عرصه تبلیغ
نکته سوم: برادران عزیز، خواهران عزیز! نکته سوم این است که در تبلیغ، روحیه جهادی لازم است. اگر در همه کارها روحیه جهادی باشد، کار، پیشرفت مضاعف میکند؛ اما اینجا تبلیغ بدون روحیه جهادی، روح لازم را ندارد. اگر روحیه جهادی نباشد، اولاً انسان گاهی صحنه را خطا میکند و غلط میبیند، [ثانیاً] گاهی در رفتار غلط عمل میکند. وقتی که حالت جهادی باشد، نه، غالباً درست میبیند و همیشه خوب عمل میکند و پیش میرود. البته روحیه جهادی که عرض میکنیم، معنایش این نیست که تواناییهای معرفتی و اخلاقی و مانند اینها لازم نیست؛ چرا، آنها بهجای خودش واجب است؛ اما روحیه جهادی هم لازم است. این روحیه جهادی با توجه به این آیه شریفه است: [ولا یطؤن موطئا یغیظ الکفار ولا ینالون من عدو نیلا الا کتب لهم به عمل صالح]؛22 آن کاری که غیظ کفار را برانگیزد، عمل صالح است. «ینالون منه»؛ یعنی ضربه زدن؛ «نال» به دو معنا استفاده میشود؛ اما وقتی با «من» باشد، «لاینالون من عدو نیلا» معنایش این است که ضربهای به او نمیزند، «الا کتب لهم به عمل صالح»؛ [مگر اینکه برای او] عمل صالح مینویسند؛ خب، این بهترین جهاد است دیگر. روحانیت باید وسط میدان باشد، باید مأیوس نشود؛ خاصیت عمل جهادی این است. در حاشیه نشستن و گاهی مثلاً یک اشارهای کردن، یک نصیحتی کردن، یک پیامی دادن، مثل روحانیت مسیحی، کافی نیست. حالا البته روحانیت مسیحی چند جور هستند؛ بعضیشان در کلیساها محبوس بودند؛ [یعنی] خودشان را محبوس کردند، بعضی به-عکس، پیشقراول استعمار شدند. در آمریکای لاتین و در آفریقا و مانند اینها، قبل از اینکه استعمارگرها پا بگذارند و نیروهای نظامی بروند جلو، کشیشها رفتند، مردم را آماده کردند، برای اینکه آنها بیایند پدرشان را دربیاورند؛ بعضیشان هم اینجوری وارد شدند؛ اما خب روحانیت اسلام باید وسط میدان جهاد لله و بالله و فیالله قرار بگیرد و مأیوس هم نشود. وقتی این عنصر مجاهدت با نگاه علمی، با کار علمی همراه بشود، حتماً تأثیر تبلیغ تضمینشده است. این هم یک نکته.
توجه به نسل جوان در صدر برنامه های تبلیغی
نکته چهارم: نکته بعدی توجه ویژه به نسل جوان و نوجوان است که فردای کشور را اینها تشکیل میدهند. البته از دیگر قشرها[هم] نباید غفلت کرد؛ قشر اهل فکر، صاحبان فکر، صاحبان نظر، عالمان، دانشمندان، هنرمندان، نویسندگان، شاعران؛ برای همه اینها بایستی انسان خوراک فکری داشته باشد، آمادگی داشته باشد. یک وقتی چند سال قبل از این، تعداد زیادی، شاید پنجاه شصت نفر یا بیشتر از سینماگرهای کشور آمدند اینجا، در بالای این حسینیه با بنده ملاقات داشتند؛ 23 حرفهایی میزدند، گلههایی داشتند. من به این نتیجه رسیدم که ما گاهی توقع زیادی میکنیم از اینها؛ ما کی معارف لازم را در اختیار اینها گذاشتیم که حالا گله کنیم که چرا بر اساس این معارف شما فیلم نساختید؟ مواد را ما باید بدهیم؛ یکی از کارها این است. اینها درست است؛ یعنی بنابراین در بخشهای مختلف باید مواجهه تبلیغی مناسب با اصحاب فکر، اصحاب هنر، اصحاب قلم، اصحاب بیان بشود؛ لکن اهم از همه، قشر جوان و نوجوان است؛ فردای کشور مال اینهاست، در اختیار اینهاست؛ ایمانشان باید محکم باشد، ذهنشان باید خالی از شبهه باشد.
ابزارهای ترغیب جوانان به التزام عملی به دین، خیلی مهم است. ما گاهی جوانی داریم که حماسه و علاقه و شور حسینی مثلاً فرض کنید او را میکشاند به یک راه درستی، به راه مجاهدت؛ اما در اعمال عبادی ضعیف است. خب اعمال عبادی خیلی اهمیت دارد. نماز خیرالعمل است دیگر؛ از همه اعمال بالاتر است دیگر؛ فلاح است، خیرالعمل است؛ مثلاً فرض کنید از نماز گاهی غفلت میکند؛ از این قبیل داریم. [برای اینکه] چیزی بتواند، این جوان را به اعمال عبادی و اجتناب از گناهان تشویق کند، عواملی، جاذبههایی وجود دارد؛ یکی از این جاذبهها مسجد است، یکی از این جاذبهها هیأت است؛ اینها مهم است. آباد کردن مساجد، زنده نگه داشتن مساجد، یکی از کارهای واجب است؛ البته ما در سطح کشور نسبت به جمعیت، مسجد که کم داریم؛ اما همانی هم که داریم، بعضیهایش یا شاید بسیاریاش، معمور نیست، آباد نیست. حداکثر [این است که] وقت نماز باز میکنند، نماز آنجا خوانده میشود، بعد در مسجد بسته میشود! این[طور] نمیشود. مسجد بایستی محل رفت و آمد دائمی مردم باشد؛ البته هیأتها خوبند؛ هیأت هم یکی از چیزهایی است که مشوق جوانهاست.
از موعظه هم غفلت نشود که من اول هم عرض کردم. همه احتیاج داریم به موعظه؛ همه، همه، بیاستثنا! همه ما احتیاج داریم به موعظه. گاهی چیزهایی را میدانیم؛ اما گاهی در شنیدن، اثری هست که در دانستن نیست؛ باید بشنویم موعظه را، مواعظ حسنه را. خب حالا اینها مواردی بود که به عنوان [موارد] کاربردی، عرض کردیم.
تشکیل کانون های تبلیغی مأموریت مهم حوزه های علمیه
نکته پنجم: نکته آخر که به نظر من این نکته آخر، از جهاتی اهم نکات است این است که چطور میشود، ما این خواستهها را عملی کنیم. خب حالا گفتیم؛ شما خودتان شاید همینهایی را که بنده گفتم، با دو برابر اضافه هم میدانستید، ما هم حالا گفتیم؛ خب اینها چه جور عملی بشود؟ مهم این است. بنده میبینم، تبلیغات خوبی وجود دارد؛ چه مکتوب، چه مثلاً بیان و منبر و امثال اینها؛ تبلیغاتی هست که خوب است و البته خیلی نسبت به آنچه باید باشد، کم است. از لحاظ کمیت خیلی عقبیم. اگر ما بخواهیم بهقدر ظرفیت یا نزدیک بهاندازه مورد نیاز ظرفیت، عناصر تبلیغی با این خصوصیات داشته باشیم، احتیاج داریم به کانونهای عظیم حوزوی. در حوزه، کانونهایی باید به وجود بیاید، فقط برای همین، برای تربیت مبلغ و پشتوانه فکری و تحقیقی و علمی هم داشته باشد؛ یعنی اینکه میگوییم «ما روی تبلیغ تکیه میکنیم»، بهانه نشود که بعضیها بگویند، بنابراین دیگر کفایه نمیخوانیم، درس خارج نمیرویم؛ نه، این پشتیبانیهای علمی لازم است، منتها توجه به این بخش قضیه خیلی ضروری است؛ احتیاج داریم به یک کانون اساسی. مرکز هم در درجه اول، حوزه علمیه قم است؛ وقتی در قم این کار انجام گرفت و تجربهای شد، آنوقت در حوزههای بزرگ سراسر کشور هم این کار میتواند تکرار بشود.
ماموریت اول کانون تبلیغی
تشکیل کانونی با مأموریت اولاً «تهیه مواد تبلیغی بهروز». یک چیزهایی هست که امروز مناسب است در منبر گفته بشود، فردا ممکن است از اثر بیفتد، بیفایده باشد؛ [اگر]پارسال میگفتیم، مناسب بود، امسال [نه]؛ یعنی دنیا اینجوری دارد پیش میرود و حوادث، اینجوری دارد پیدرپی به وجود میآید. مواد تبلیغی لازم بهروز تولید بشود. در این زمینه، منابع کتاب و سنت اینقدر پرعمق و پرمغز است که هرگز تمام نخواهد شد. اینقدر میتوانید از قرآن استفاده کنید، مطلب جدید و نو، سخن نو و متکی به قرآن و حدیث میتوانید به دست بیاورید که همه این صحنه را اشباع خواهد کرد. پس یکی از مأموریتهای این کانون بزرگ، تهیه مواد است.
مأموریت دوم
تنظیم شیوههای اثرگذار تبلیغی مأموریت دوم است. بالأخره شیوههای تبلیغی ما محدود است. ای بسا شیوههای اثرگذار بهتری، بیشتری وجود داشته باشد؛ این شیوهها در آن مرکز بایستی تنظیم بشود، تهیه بشود. در این قضیه غربیها از ما جلویند؛ شیوههای نوبهنو، شیوههای اثربخش برای پیامها دارند؛ ما در این زمینهها عقبیم. شیوههایی را بایستی حتماً تنظیم کنیم، تولید کنیم، فن بیان را بهمعنای واقعی کلمه تعلیم بدهیم. این مأموریت دوم.
ماموریت سوم
بعد هم تربیت مبلغ. در این کانون بهمعنای واقعی کلمه مبلغ تربیت بشود. همچنان که مجتهد تربیت میکنیم، مبلغ تربیت کنیم. خب حالا بحمدالله در قم آقایان مسئولان محترم یک حرکت جدید فقهی را شروع کردند، فقه معاصر را دارند تحقیق میکنند، مسائل موجود روز را از لحاظ فقهی دارند کار میکنند، بسیار باارزش است [و] باید هم ادامه پیدا کند؛ مثل همین باید مبلغ تربیت کنیم، مبلغانی که بتوانند اثرگذار باشند، بتوانند همه جا منتشر باشند و از لحاظ کمیت کفایت کنند. یک جاهایی را، یک مراکزی را انسان سراغ دارد یعنی بنده سراغ دارم که اینها از بودن یک روحانی فعال بین مردم محرومند؛ یکی دو جا [هم] نیست، خیلی زیاد است؛ مثلاً در مرکز کشور، منباب مثال در خود تهران، مواردی از این قبیل داریم. کمبود معلم، کمبود مبلغ، کمبود پیامرسان روحانی بایستی در این کانون جبران بشود. بنابراین آنچه حتماً باید دنبال بشود و جزو کارهای اساسی است و امروز که شما شروع کنید، ممکن است پنج سال دیگر یا بیشتر نتیجه بدهد، این است که یک چنین کانونی به وجود بیاید، با این چند مأموریتی که گفته شد. خیلی خوشحالم از اینکه شماها را دیدیم. سلام بر شهیدان، سلام بر روح مطهر امام.
والسلام علیکم ورحمةالله
..............................................
پینوشتها
1. سوره حدید، بخشی از آیه ۲۵: «... تا مردم به انصاف برخیزند... »؛
2. سورهی نساء، بخشی از آیهی ۶۴: «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم؛ مگر آنکه بهتوفیق الهی از او اطاعت کنند... »؛
3. سوره فاطر، بخشی از آیه : «... سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد... »؛
4. سوره یس، آیه ۱۷: «و بر ما [وظیفهای] جز رسانیدن آشکار [پیام] نیست. »؛
5. از جمله، سوره آلعمران، آیه ۲۰: «... فقط رساندن پیام بر عهده تو است... »؛
6. سوره احزاب، بخشی از آیه ۳۹: «همان کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچکس جز خدا بیم ندارند... »؛
7. از جمله، سوره اعراف، بخشی از آیه ۶۲: «پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم... »؛
8. سوره مائده، بخشی از آیه ۶۷: «... آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن... »؛
9. سوره نحل، بخشی از آیه ۱۲۵: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن... »؛
10. سوره انفال، بخشی از آیه ۲۴: «... چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید... »؛
11. امالی صدوق، ص ۶۰؛
12. «کنگره جهانی هزاره شیخ مفید» بهمناسبت هزارمین سال وفات شیخ مفید از بیستوهشتم تا سیام فروردین ۱۳۷۲ در حوزه علمیه قم برگزار شد. ر. ک: پیام به کنگره جهانی هزارهی شیخ مفید (28/01/1372)؛
13. نوشته ملافتحالله کاشانی متوفای ۹۹۸ق؛
14. از جمله صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۴۶، پیام به ملت ایران در سالگرد پیروزی انقلاب (22/11/1363)؛
15. تحول، دگرگونی؛
16. برکشیده، بیرون کشیدهشده؛
17. خدای نکرده، خدای نخواسته؛
18. از جمله، صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۸۳؛ بیانات در جمع مسئولان نظام جمهوری اسلامی (1/1/1362)؛
19. سوره ابراهیم، بخشی از آیه ۴: «و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم... »؛
20. چیزی درخور یادکرد نبود. برگرفته از قرآن کریم؛ سوره انسان، آیه ۱؛
21. از جمله، صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۵۴؛ پیام به ملت ایران در سالگرد تأسیس نظام جمهوری اسلامی (12/1/1361)؛
22. سوره توبه، بخشی از آیه ۱۲۰؛
23. ر. ک: بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون (23/3/1385).
-
وحدت شیعه و سنی عامل نافرجامی توطئههاست
-
حکمرانی اسلامی و شورای نگهبان مورد هجمههای فراوانی است
-
رشد ۲۰درصدی متقاضیان ورود به حوزههای علمیه
-
انسان باید همواره در هسته مرکزی عقل و عدل حرکت کند
-
نباید دنبال بهانهجویی برای عدم رسیدگی به مشکلات مردم بود
-
بهائیت از ابتدای شکلگیری، به عنوان یک انحراف اعتقادی و فرقه ضاله شناخته شد
-
جهاد تبیین از وظایف مهم امت اسلامی است
-
تبلیغ اولویت اول حوزه
-
پاسخ به ندای مقام معظم رهبری در مسأله تبلیغ دین
-
ضرورت برنامهریزی و اقدام برای ده اصل تبلیغی مورد تأکید امام خامنهای
-
وحدت شیعه و سنی عامل نافرجامی توطئههاست
-
حکمرانی اسلامی و شورای نگهبان مورد هجمههای فراوانی است
-
رشد ۲۰درصدی متقاضیان ورود به حوزههای علمیه
-
انسان باید همواره در هسته مرکزی عقل و عدل حرکت کند
-
نباید دنبال بهانهجویی برای عدم رسیدگی به مشکلات مردم بود
-
بهائیت از ابتدای شکلگیری، به عنوان یک انحراف اعتقادی و فرقه ضاله شناخته شد
-
جهاد تبیین از وظایف مهم امت اسلامی است
-
تبلیغ اولویت اول حوزه
-
پاسخ به ندای مقام معظم رهبری در مسأله تبلیغ دین
-
ضرورت برنامهریزی و اقدام برای ده اصل تبلیغی مورد تأکید امام خامنهای