هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

در انتظار تو

عطر یار - شماره 729

در انتظار تو


محمد حسین شهریار

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
 شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
 اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
 به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت

بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
 نمی‌رمد مگر از توتیای گرد سپاهت

بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست
 تویی که سوده کمربند کهکشان به کلاهت

جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید
 به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت

در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر
 دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به باغ تو گل بردمید و من به دل خاک
 اجازتی که سر برکنم به جای گیاهت

تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش
 که روی ماه سیه می کند به دوده ی آهت

کنون که می‌دمد از مغرب آفتاب نیابت
 چه کوه‌های سلاطین که می‌شود پر کاهت

تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
 که سر جهاد تویی و خداست پشت پناهت

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری
 تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه