عطر یار - شماره 820
تنهای مدینه
غلامرضا سازگار
زخم دل هجران زدگان را تو شفایی
درد غم بینسخه ما را تو دوایی
عالم همهجا پر شده از تیرگی محض
ما گمشدگانیم و تو مصباح هدایی
مگذار که با ما همه عالم بستیزند
ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی
سوگند به تنهایی تنهای مدینه!
تنها تو فقط منتقم خون خدایی
تو وارث بازوی علمدار حسینی
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با مادر خود فاطمه، در کرببلایی
ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم
زآن گوشهی شش گوشه، به ما رخ بنمایی
ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
تو در دل مایی و ندانیم کجایی
گفتم که دعایی کنم از بهر ظهورت
دیدم تو دعایی، تو دعایی، تو دعایی
«میثم» همه گوش است که از خویش بگویی
کعبه همه چشم است که در کعبه درآیی