آیتالله علیدوست بیان کرد
منابع روایی ما پاکیزه نشده است
آیتالله ابوالقاسم علیدوست، ضمن نقد جریان قرآنبسندگی به بررسی مدعیات این جریان پرداخت و گفت: آنقدر با عنوان روایت از افراد مختلف اسرائیلیات و مسیحیات و خرافههای بافتنی آمده است که به قرآنیون فضا میدهد، ادعای خود را مطرح کنند.
به گزارش خبرگزاری ایکنا، بیستودومین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست، ۲۴ اردیبهشت بهشکل مجازی برگزار شد. در ادامه متن جلسه را میخوانید.
در نشست امروز به دنبال سلسله بحثهای آسیبشناسی تفسیر، به یک آسیب اشاره میکنیم که اختصاص به تفسیر ندارد و آن قرآنبسندگی است. در تعامل با قرآن و نقش سندی آن یعنی استفاده از قرآن بهعنوان یک منبع معرفتی، ما میتوانیم سه رویه داشته باشیم؛ رویه تفریط، رویه افراط و رویه اعتدال. رویه تفریط به این صورت است: آنگونه که باید از قرآن استفاده نشود، چه در تفسیر، چه در غیر تفسیر. پس یک رفتار، رفتار تقصیرگونه و تفریطگونه است که از آن بهعنوان مهجوریت قرآن یاد میشود و گاهی مراکز علمی را متهم میکنند؛ آنگونه که باید از قرآن استفاده نکردید. بحثهایی خوبی اینجا مطرح است؛ از جمله اینکه عوامل مهجوریت قرآن چیست؟ مهجوریت قرآن، هم عوامل اجتماعی دارد، هم عامل اعتقادی و هم عامل فلسفه فقه. پس رفتار اول در تعامل با قرآن و استفاده از قرآن، رفتار تفریطگونه است.
پیدا کردن زانوبند شتر در قرآن، از نظر افراطیون
رویه دوم، افراط در استفاده از قرآن است. در این بخش، دو شکل قابل طرح است. شکل اول این است که کسی بگوید: همه معارف در قرآن هست و اصلا ما نباید به غیر قرآن مراجعه کنیم. البته ممکن است بگویند: به غیر قرآن مراجعه میکنیم؛ ولی بسند به قرآن اشکالی ندارد. این قرآنبسندگی به این معناست که همهچیز را از قرآن استخراج کنیم. شاید این نظر، از خود قرآن و برخی روایات استفاده شود. این دیدگاه به غزالی، سیوطی و آلوسی نسبت داده شده است؛ مثلاً آلوسی گفته: اگر زانوبند شتر کسی گم بشود، میتواند در کتاب خدا آن را پیدا کند.
برخی از روایاتی که ائمه اطهار(ع) فرمودند؛ «اذا حدثتكم بشىء فاسألونى عن كتاب الله»، این ادعا را بهنوعی تقویت میکند. در همین حدیث راوی گفت: کجای قرآن بحث از نهی از قیلوقال آمده است؟ کجا بحث از فساد مال آمده است؟ کجا بحث از کثرت سؤال آمده است؟ حضرت به سه آیه قرآن اشاره کردند: «ان الله عز و جل يقول فى كتابه: «لا خير فى كثير من نجواهم...» و قال: «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياماً» و قال: «لا تسألوا عن اشياء ان تبد لكم تسؤكم».
شعار اینها این است که «فیه تبیان کل شیء» یعنی قرآن تبیان هر چیزی است. آیا این اندیشه قابل دفاع است؟ اگر قرآن میفرماید که قرآن تبیان هر چیز است، میخواهد این را بگوید یا روایات این را میخواهند بگویند که هر فرمول ریاضی و شیمی، هر گزاره زیستشناسی، تاریخ و روانشناسی همه در قرآن هست یا منظور آن چیزی است که در مسیر هدایت انسان وجود دارد و قرآن برای آن آمده است؟ پس این رفتار سر از قرآنبسندگی درمیآورد؛ چون میگوید: به چیز دیگر نیاز نداریم؛ حتی روایات و سنت.
آغاز قرآنبسندگی از زمان حیات پیامبر اکرم(ص)
شکل دوم از افراط و قرآنبسندگی این است که نمیگویند: همهچیز در قرآن هست؛ ولی میگویند: قرآن برای ما کافی است و منبع معرفتی ماست و هر چه راجع به دین بخواهیم، در قرآن وجود دارد. این شعار از زمان خود پیامبر اکرم(ص) شروع شد. وقتی حضرت در آن روز کذا فرمودند، برای من کاغذ و قلم بیاورید، خلیفه دوم گفت: «حسبنا کتابالله». ما امروز از این حسبنا کتابالله به قرآنبسندگی تعبیر میکنیم. خلیفه دوم نمیخواست بگوید، همهچیز در قرآن هست. میخواست بگوید، آنچه سنت میخواهد به ما بگوید در قرآن هست. بعد هم کتابت حدیث را منع کرد و حتی نقل حدیث را هم منع کرد. او منع کتابت حدیث کرد برای اینکه فضائل اهلبیت(ع) مطرح نشود و الا اگر میدانست، حدیث پیامبر(ص) درباره اموال و اقتصاد است، کاری نداشت. کسی که کتابت حدیث را منع میکند، قاعدتاً نقل حدیث را هم منع میکند.
ما این رفتار را نه فقط در صدر اسلام؛ بلکه بعداً هم میبینیم. یک زمان هفتهنامه افق حوزه خبری منعکس کرده بود که علمای الازهر اعتقاد به بینیازی از سنت نبوی را رد کردند و گفتند: به سنت نیاز داریم. پشت این اظهار نظر، یک جریان وجود داشت. شخصی در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم، گروهی را در مصر بهنام القرآنیون تشکیل داد. این گروه معتقد بودند، نباید سراغ سنت نبوی برویم؛ چون سنت نبوی تا دویست سال شفاهی بوده است. همین امروز هم برخی این مسئله را مطرح میکنند؛ ولی دو قرن را چهار قرن کردند. این جریان، یک جریان زنده است و از اینجا شروع میکند که سنت رها بوده، کتابت حدیث نبوده و بعداً دست به قلم شدند. این آقایان گفتند: بههمین دلیل باید فقط به قرآن عمل کنیم. این خیلی اندیشه فاسدی است. اگر شما این مطلب را جا بیندازید، بخش عظیمی از معارف دین زیر سؤال میرود.
آنچه تا یک حدی حرف این افراد را تثبیت میکند، این است که منابع روایی ما پاکیزه نشده است. آنقدر با عنوان روایات از افراد مختلف، اسرائیلیات و مسیحیات و خرافههای بافتنی آمده است که به قرآنیون فضا میدهد، ادعای خود را مطرح کنند. در دهه سی و چهل شمسی، این جریان در کشور ما هم راه پیدا کرد و عدهای گفتند: تا حد افراط باید به قرآن مراجعه کنیم.
قرآنبسندگی در تفسیر، یعنی تفسیر قرآن با محضالقرآن. ما یک تفسیر قرآن بالقرآن داریم؛ مثل روش علامه طباطبایی؛ ولی علامه طباطبایی نمیخواست بگوید روش من، تفسیر قرآن با محضالقرآن است. البته من روی تفسیر قرآن بالقرآن هم چون القاکننده این مطلب است، بحث دارم و بهتر است بگوییم: تفسیر قرآن در یک نظام؛ در این نظام، خود قرآن هست و غیر قرآن هم هست.
باید در این مسیر اعتدال را مراعات کرد. طبق رویه اعتدال، آنچه به هدایت و سعادت انسان مربوط است، در قرآن هست. وقتی میخواهیم از قرآن استفاده کنیم، در کنار استفاده از قرآن، نباید به قرآن اکتفا کرد.