اخلاق در حوزه - شماره 779
الگوهای عملی اخلاق
آیتالله عباس محفوظی
هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظری تفحص کنیم، جز انبوهی از اطلاعات و معلومات چیزی نصیبمان نخواهد شد؛ زیراکه قلب و دل ما از آنها بیبهره است. فقط چاقی و فربهی ذهن، صورت گرفته است. این سخن بهمعنای بیارجی و بیمنزلتی عرفان و اخلاق نظری نیست؛ چراکه آن هم در جای خود مغتنم است؛ بلکه سخن در راه نجات و مسیر رشد و برآمدن انسان است؛ لذا آنچه که برای شخص مؤمن ارزشمند است، اخلاق عملی است؛ زیرا تا عمل خیر با نیت خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق نخواهد شد.
اخلاق عملی در کربلا
نمونههای فراوانی از اخلاق عملی را در حادثه کربلا میتوان دید؛ یک نمونه آن وقتی است که امام حسین(ع) خواست از کنار جسد علیاکبر(ع) بلند شود، حضرت زینب(س) بسیار بیتابی میکرد و ضجهها میزد، کسانی که نمیشناختند، میپنداشتند که مادر حضرت علیاکبر(ع) است؛ اما وقتی که به همین حضرت زینب(س) خبر شهادت فرزندش را دادند و او را به سوی خیمه آوردند، هیچ عکسالعملی از خود نشان نداد و حتی از خیمه هم بیرون نیامد. بعدها پرسیدند: چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ فرمود: میترسیدم، اگر از خیمه بیرون بیایم، دل برادرم منقلب بشود! آری، این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس میدهد.
حضرت امام زینالعابدین(ع) میفرماید: دیدم عمهام زینب(س) در شب یازدهم نماز شب را نشسته میخواند. پرسیدم: عمه چرا نشسته نماز میخوانی؟ فرمود: چه کنم؟ زانوانم دیگر قدرت ندارد. این همان اخلاق عملی است.
ناظر چه کسی است؟
شخصی میگوید: روزی میهمان امام مجتبی(ع) بودم. گفتم: به مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردی را دیدم گوشهای ایستاده، به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست برد زیر عبا و چیزی بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم قرص نانی است. نان را برداشتم، دیدم با دست نمیتوانم آن نان را بشکنم. رو به پیرمرد کرده و گفتم: آقا این نان چیست که آن را اینچنین بستهای؟ فرمود: بستهام که نکند، فرزندانم که علاقه و محبت به من دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این علی(ع) است و این درس اخلاق عملی است: «اِتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِی الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ» در خلوت هم، از معصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسی است؟
در روایتی امام هفتم(ع) میفرماید: «به کوچکی گناهت نگاه نکن! ببین که نافرمانی و معصیت چه کسی را انجام میدهی! خدا را نافرمانی میکنی؛ ولو کوچک باشد».
الگوهاى شایسته
میزان تأثیرگذارى الگوهاى عملى بر روحیه و اعمال و رفتار انسانها بر کسى پوشیده نیست. بهترین راهنما براى انتخاب الگوى شایسته، قرآن کریم و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) مىباشند؛ همچنان که میفرماید: [لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ]؛ اینها اسوههای ما هستند، این ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائی فجئنی بمثلهم»؛ نفس انسان از همه چیز برای ما عزیزتر است، نفس را می خواهیم. این نفسی که امام زینالعابدین(ع) در دعای ابیحمزه عرضه می-دارد: «خدایا من بهخاطر کدام لحظهام اشک بریزم، کدام ساعتم، آیا برای خاطر آن لحظهای که در تاریکی قبر میگذارند، در آن وحشتکده، آنجا! یا برای آن لحظهای که باید از قبر خارج شوم. «ابکی لخروجی عریاناً» یا بهخاطر برهنه محشور شدن اشک بریزم.«نْظُرُ مَرَّةً عَنْ يميني وَاُخْري عَنْ شِمالي اِذِ الْخَلائِقُ في شَاْن غَيرِ شَاْني»؛ مردم را به فکر خودشان میبینم. «لِکُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ یَوْمَئِذ شَأْنٌ یُغْنِیهِ». آن ساعت را گریه کنم، اشک بریزم، کدام لحظه؟ آیا این لحظات را ما در پیش نداریم.
گردنههای روز قیامت
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «فَإِنَّ أَمامَکُمْ عَقَبَةً کَؤُوداً»؛ ما گردنهها داریم. این صراط را که میگویند، این صراط از دنیا کشیده شده است. از این صراطی که از مو باریکتر است، بعضیها با مختصری ازجلوههای دنیا، دین خود را میفروشند و به «صراط » و «روزحساب» توجهی ندارند. قرآن مجید میفرماید: فردای قیامت جهنمیها، بهشتیها را میبینند که همه در ناز و نعمتاند [يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَكْوابٍ وَأَبارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ].
جهنمیها داد میزنند: آیا ما در دنیا با شما نبودیم؟ زن به شوهر، شوهر به زن میگویند: مگر ما در دنیا با هم نبودیم؟ «قالوا بلی» بودیم؛ [وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ]؛ هوای نفس، شما را مغرور کرد، مقام، تو را مغرور کرد. بچهها را دیدهاید، وقتی که دست بچهها را بگیری و جلوی مغازه اسباببازیفروشی ببری، هرکدام چیزی میخواهند و بههمان چیز هم دلخوشند. ما هم حالت همان بچهها را داریم، مقام، مثل همان عروسک یا ماشین کوکی است که بچه به او دلخوش است.
نامه یک معلم اخلاق
جوانی به معلم اخلاقی نامهای نوشته و از او خواسته بود که برای قدم برداشتن در راه کمال چه عملی انجام دهد؟ جواب نامه داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم؛ ولی جواب خیلی مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب؛ یعنی انسان عبادت خدا را بکند و از گناه پرهیز بکند؛ همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم: شما جواب نامه را بهاختصار نوشتهاید. فرمود: چه نوشتهام؟ من عین عبارتنامه را خواندم. فرمود: همین است، غیر از این چیز دیگری نیست؛ البته اصل این سخن از مرحوم میرداماد است و به ملاصدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن به کمال، فقط بندگی حضرت حق است.