هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

اخلاق در مکتب وحى

اخلاق در مکتب وحى

بیانگر فضائل و رذائل اخلاقى در پرتو قرآن و احادیث اسلامى و کاوش‌هاى دانشمندان آیت‌الله‌العظمی سبحانی بخش چهارم

سلسله مباحث اخلاقی از مجموعه کامل جلسات «اخلاق در مکتب وحی» مرجع عالی‌قدر آیت‌الله‌العظمی سبحانی   هر هفته در «هفته‌نامه افق» حوزه منتشر می‌گردد. در شماره 777 مباحثی چون: آداب و اخلاق و تفاوت این دو با هم، اندیشه «اخلاق جایگزین دین»، اندیشه «علم جایگزین دین»، دو اندیشه خام، جاهلیت در لباس تمدن صنعتى، محیط زندگى یا نخستین مهد تربیت، برنامه تربیت پیش از تولد، مطرح گردید. ادامه این مباحث در شماره پیش رو تقدیم می‌گردد. اخلاق به‌سان «اقتصاد» براى خود، مکتب‌هاى گوناگونى دارد. در این میان به ویژگى دو مکتب اخلاقى اشاره مى‌شود تا امتیاز مکتب اخلاقى اسلام روشن گردد.

 1. مکتب کلبىها
گروهى از فلاسفه یونان مانند «کلبى‌ها» تصور مى‌کردند که خوشبختى، جنبه روانى دارد و وضع  جسمى و مادى در سازندگى سعادت، نقش و اثرى ندارد و یگانه راه سعادت، همان تحصیل کمالات نفسانى و فضایل اخلاقى است.
گروه افراط‌گر این فلاسفه معتقدند که مادامى که روح و روان با بدن ارتباط و پیوند دارد، سعادت نصیب انسان نمى‌گردد و تنها راه سعادت این است که روح از این بدن جدا شود و از آلودگى‌هاى مادى زندگى، پیراسته گردد؛ به‌خاطر همین مطلب، گروهى از آنان، به زندگى دنیا پشت پا زده و از هر نوع بهره‌بردارى از لذایذ جهان روى‌گردان بودند تا آنجا که حکیم یونانى «دیوجانس»، از تمام وسایل زندگى یک خم و یک ظرف بیش نداشت؛ از خم به‌جاى اتاق و از ظرف به‌جاى وسایل زندگى استفاده مى‌کرد. روزى مشاهده کرد که یک نفر با دست خود آب مى‌نوشد؛ آن ظرف را هم شکست و یا به‌دور انداخت.

  2. مکتب لذتمحورى
در برابر این گروه، گروه دیگرى هستند که در بهره‌بردارى از لذایذ جهان، به قید و شرط کمترى پاى‌بند بوده و خوشبختى را در لذایذ مادى مى‌دانند. آنان بسیارى از موانع در راه التذاذهاى نفسانى را محکوم مى‌کنند. تو گویى این نوع طرز تفکر، براى کوبیدن قیدهاى عقلى و اجتماعى و شکستن بندها و سیل‌بندها و اشباع غرایز به‌طور مطلق پدید آمده است و دیوانه‌وار دنبال لذایذ مى‌روند.
پیروان هر دو مکتب، یک بعد از ابعاد روحى انسان را مورد مطالعه قرار داده و از ابعاد دیگر کاملاً بى‌خبر هستند؛ درصورتى‌که سعادت انسان در این است که به تمام جنبه‌هاى او توجه گردد؛ نه به یک جنبه آن.
روح و روان در تکامل و سیر سعادتى خود، از بدن و تن بى‌نیاز نیست و اهمال این بخش، مایه توقف سیر تکامل روحى انسانى است؛ از این جهت رهبانیت و ترک دنیا و زندگى در بیغوله‌ها و دل کوه‌ها و شکاف درختان، شدیداً ممنوع شمرده شده است.
همچنان که بدن و تن، مقدمه تکامل روح و لباس روان است، توجه کامل به مقدمه و غفلت از هدف خلقت، مایه سقوط در دره مهیب بدبختى است. تعلیمات راستین و استوار، آن است که بر اساس خلقت و آفرینش متکى بوده و سر سوزن از آن پا فراتر نگذارد و فلاسفه واقع‌بین جهان، مانند ارسطو و حکماى اسلامى، تعالیم خود را روى آن بنا کرده‌اند.

 3. برجستهترین ویژگىهاى مکتب اخلاق اسلامى
​​​​​​​
برجسته‌ترین ویژگى اخلاق اسلامى اخذ به وسط و رعایت میانه‌روى درخواست‌هاى درونى است و در حقیقت فضائل، میان دو رذیله اخلاقى قرار گرفته است.1
در نظام اخلاقى اسلام، فرو رفتگى در شهوت مذموم است، در عین حال رهبانیت و ترک لذایذ در زندگى نیز، زشت و حرام مى‌باشد؛ لذا پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لا رهبانیة فی‌الإسلام»؛ میان این دو حد، حد وسط را باید گرفت.
به دیگر سخن: «هر فضیلتى، حد وسطى است میان دو رذیله اخلاقى». اینک نمونه‌هایى ذکر مى‌شود:
1. شجاعت از صفات برجسته انسان است که میان دو رذیله اخلاقى مانند جبن و ترس و تهور و بى‌باکى قرار گرفته است.
2. کرم از صفات برجسته مردان بزرگ است که میان دو رذیله اخلاقى تبذیر و اسراف و تقطیر و امساک قرار گرفته است.
3. پیوند مقدس ازدواج که اسلام بر آن دعوت اکید دارد، میان دو رذیله اخلاقى است؛ فرورفتگى در بهره‌گیرى جنسى و رهبانیت و زندگى انفرادى؛ همچنین است دیگر فضائل اخلاقى که آیات و روایات بر این ویژگى، دلالت روشنى دارد. اینک نمونه‌هایى:
1. اعتدال در انفاق
1. انفاق محدود: [وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ‌یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا.]2 
اسلام با توجه  به حیاتى بودن انفاق از جهاتى آن را محدود کرده است و یکى از شرایط آن، این است که از حدّ اعتدال و میانه‌روى خارج نشود؛ زیرا انفاقِ بیش از حد، مایه نابودى انسان مى‌شود و احیاناً سبب مى‌گردد که لطمه روحى و آبرویى بر انسان وارد گردد و دیگر نتواند، به‌سان یک موجود فعال مشغول کار شده و اطراف خود را روشن سازد. بزرگترین انفاق‌گر جهان، قلب انسان است؛ کار او پخش خون به تمام اعضاى بدن و سیراب کردن تمام سلول‌هاى انسان است؛ ولى با این همه، پیوسته مقدارى خون به‌اندازه نیاز حوزه وجود خود نگه مى‌دارد و مقدار اضافى را به سرتاسر بدن پخش مى‌کند و اگر در این راه، بیش از حد انفاق کند، از اداره دستگاه بدن باز مى‌ماند.
در مقابل امساک و خوددارى از تعاون و کمک، علاوه بر اینکه برخلاف اصول و سنن آفرینش است، خود موجب هدر رفتن نیروهاست؛ زیرا سرمایه‌هاى هر موجودى غالباً بیش از نیازهاى آن است؛ از این‌رو باید نیروهاى اضافى را در اختیار دیگران بگذارد تا هم از انباشته شدن نیروها جلوگیرى گردد و هم دیگران از آن استفاده کنند.
خلاصه اینکه انفاق در حدّ امکان و به‌صورت اقتصاد و میانه‌روى، از اصول عالى اسلام است که در آیه پیشین و غیره به آن اشاره شده است؛ چنان‌که مى‌فرماید:
[وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً]3؛  دست خود را به گردنت مبند و آن را به‌طور کامل هم باز مکن! مبادا به‌صورت ملامت‌شده و حسرت‌زده، بر جاى خود بنشینى.
افرادى که دست خود را به گردن خویش ببندند، قدرت انفاق نخواهند داشت و کسانى هم که همه دست خود را بگشایند، چیزى براى آنان باقى نمى‌ماند و مورد ملامت دیگران واقع مى‌شوند.
2. میانهروى در نیایش
آفریدگار انسان که همه نوع نعمت در اختیار او نهاده است، حق سپاس بر او دارد که گاهى به‌صورت نیایش و عبادت انجام مى‌گیرد؛ بنابراین یکى از بافضیلت‌ترین کارهاى انسان پرستش خداست؛ آن هم به‌صورت فرائض و نوافل در روز و شب؛ ولى باید در همین عمل با فضیلت، راه اقتصاد را در پیش بگیرد و نباید آن‌چنان بر خود فشار بیاورد که بیمار و رنجور شود. رسول‌خدا(ص) در حدیثى به این نوع میانه‌روى چنین اشاره مى‌کند: «إنّ هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفق ولا تکرهوا عبادة اللّه إلى عباد اللّه فتکونوا کالراکب المنبتّ الّذی لا سفراً قطع ولا ظهراً أبقى».4
امام باقر(ع) از رسول‌خدا(ص) نقل مى‌کند که فرمود: به‌راستى این دین محکم و استوار است؛ به آرامى در آن وارد شوید و عبادت خدا را به بندگان خدا به‌زور تحمیل نکنید و به‌سان سوارکار تندرو نباشید که نه سفر را طى مى‌کند و به مقصد مى‌رسد و نه سلامتى مرکب را حفظ مى‌کند.
و در روایت دیگر امام صادق(ع) مى‌فرماید: «لاتکرهوا إلى انفسکم العبادة»؛5 آن‌چنان بیش از توان عبادت نکنید که سرانجام رغبت و شوق به عبادت را از خود سلب کنید.
3. میانهروى در رفتار و گفتار با دیگران
از مواردى که باید میانه‌روى را رعایت کرد، رفتار با دیگر انسان‌هاست. در دیدار با دوستان و دیگر انسان‌ها باید حد وسط، یعنى تواضع و فروتنى را در پیش گرفت و از کبر و خودپسندى دورى جست؛ همچنان‌که از رفتار حقیرانه و ذلیلانه پرهیز نمود و در نتیجه فروتنى در پیش گرفت. این نوع میانه‌روى، در رفتار و گفتار نیز جارى است.
لقمان حکیم به فرزند خود از دو چیز نهى مى‌کند که نشانه کبر و خودپسندى است:
1. [ولا تصعّر خدّک للناس]؛ با تکبر روى از مردم برنگردان.
2. [ولا تمش فی الأرض مرحا]؛ با غرور و بى‌خبرى راه مرو.6
و در مقابل به دو چیز امر مى‌کند:
1. [واقصد فی مشیک]؛ در راه رفتن میانه‌رو باش.
2. [واغضض من صوتک]7؛ از صداى خود بکاه.
چرا؟ زیرا خروج از اقتصاد و میانه‌روى، نشانه شتاب‌زدگى و عدم توازن روحى است؛ گذشته از این، صداى نامطبوع، موجب ناراحتى مردم مى‌شود.
یکى از صفات بندگان خدا، تواضع در راه رفتن است. چنانکه مى‌فرماید: [وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْنًا]8؛  بندگان خدا کسانى هستند که به تواضع راه مى‌روند.
در اینجا سؤالى مطرح است که چگونه در قرآن به این امور جزئى پرداخته و خواستار میانه‌روى شده است.
پاسخ آن این است که صفات و روحیات بد و نیک انسان، خود را از خلال کارهاى جزئى نشان مى‌دهد؛ چه‌بسا نحوه راه رفتن و حتّى کیفیت امضاى فردى، نمایانگر روحیات او مى‌باشد؛ از این جهت، قرآن مجید مى‌خواهد، با روحیات بد، با بروز نخستین جوانه آن، مبارزه کند و هرگز نباید نسبت به این نوع کارهاى جزئى با دیده بى‌اعتنایى بنگریم؛ زیرا چه‌بسا کار جزئى و کوچک، نشان‌دهنده کانون فساد در درون مى‌باشد که به این شکل جوانه مى‌زند.
جوش‌ها و یا دمل‌هاى کوچکى که در اطراف بدن نمایان مى‌گردند، هرچند جزئى و کوچکند؛ اما همین‌ها از نظر یک پزشک، نشان‌دهنده چرک عظیم درونى است که در درون لانه گزیده و خود را از این طریق نشان مى‌دهد.
..............................................
   پی نوشتها
1. اين نظريه كه فضيلت عبارت است از واسطه بين دو رذيله، از ارسطو نيز نقل شده است؛ او مى‌گويد: شجاعت، فضيلت اخلاقى است ميان ترس و بى‌باكى. نيز مى‌گويد: عفت، فضيلت اخلاقى است ميان دو رذيله به‌نام بى‌بندوبارى و يا عدم احساس جنسى؛ درحالى‌كه از افلاطون خلاف آن نقل شده است. او مى‌گويد: فضيلت يك نوع توازن ميان سه نيروى درونى است: 1. فكر، 2. خشم، 3. شهوت. هرگاه هركدام از اينها به‌صورت اعتدال عمل كند و هيچ‌كدام بر ديگرى طغيان نكند؛ يعنى اگر شهوت در اعتدال و همچنين غضب در حال اعتدال و فكر نيز در حال اعتدال باشد، عفت محقق مى‌شود.
2. فرقان، 67.
3. اسراء، آيه 29.
4. اصول كافى، ج 2، كتاب ايمان و كفر باب اقتصاد در عبادت، ص 87 باب 45.
5. اصول كافي ج 2  كتاب ايمان و كفر، باب اقتصاد در عبادت، ص 87، باب 45.
6. سوره لقمان، 18.
7. سوره لقمان، آيه 19.
8. فرقان، 63.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه