آیتالله سید محمدحسین حسینى تهرانى رسالة حول مسألة رؤیة الهلال، اثر آیتالله سید محمدحسین حسینى تهرانى است که آن را به زبان عربى، در نقد فتواى استاد خویش، حضرت آیتالله خویى، مبنى بر کفایت رؤیت هلال در یک ناحیه از عالم براى همه کشورهاى اسلامى و عدم لزوم اتحاد بلاد در افق، تألیف نموده و آن را خدمت استاد فرستاده است. از آنجا که فتواى استاد با ادلهاى که بر آن اقامه نموده، در نظر مؤلف ناتمام بوده است، لذا به تألیف این رساله همت گمارده است.
ساختار کتاب، حاوى سه نامه از مؤلف و دو پاسخ از آیتالله العظمی خویى است.
گزارش محتوا براى آشنایى اجمالى با محتواى رساله و شیوه کار مؤلف، بخشهایى از آن را مىآوریم: نگارنده، نخست، عین فتواى مشهور آیتالله سید ابوالقاسم خویى را همراه با ادله آن نقل کرده که خلاصه آن چنین است: «ظاهرا رؤیت هلال، در یکى از بلاد، براى همه بلاد دیگر کافى است مطلقا، چون اولا پیدایش ماههاى قمرى بر اساس وضعیتى است که ماه، در حرکت طبیعى خود نسبت به خورشید مىیابد و در نهایت، این حرکت، به حالت محاق درمىآید که در هیچیک از بلاد، قابل رؤیت نیست و وقتى ازاین حالت بیرون آمد و امکان رؤیت آن پیدا شد، یک ماه قمرى پایان مىیابد و ماه قمرى دیگر آغاز مىشود و معلوم است که بیرون آمدن ماه از وضعیت مزبور، آغاز ماه قمرى جدید براى همه بلاد است، نه براى برخى؛ گر چه در بعضى از جاها دیده شود و در برخى، خیر که این، به خاطر وجود موانع است و ربطى به عدم خروج آن از محاق ندارد... . ثانیاً نصوصى دال بر فتواى مزبور وجود دارد، از جمله، امام صادق(ع)، در مورد شخصى که بیستونه روز، روزه گرفته است، مىفرماید: اگر بینه عادلى وجود دارد مبنى بر اینکه در شهرى، مردم، بر اساس دیدن ماه، سى روز، روزه گرفتهاند، وى یک روز را قضا مىکند. اطلاق این روایت، دال بر این است که وقتى در شهرى، ماه، سى روزه بود، در بقیه شهرها نیز همینگونه است؛ خواه افقشان یکى باشد خواه خیر...». آنگاه از دو جهت علمى و شرعى، به بررسى آن مىپردازد. از جهت علمى، با کمک گرفتن از اطلاعات نجومى و ریاضى و جغرافى خویش در مورد گردش ماه به دور زمین از مغرب به مشرق در یک دور کامل و معرفى افق حقیقى در هر ناحیهاى و یکسان نبودن حرکت زمین به دور خورشید و...، به این نتیجه مىرسد که اولا، خروج ماه از تحتالشعاع(حالت محاق)، هیچ دخلى به تحقق ماه قمرى ندارد؛ ثانیا، رؤیت، در تحقق ماه قمرى دخیل است؛ ثالثا، در هر بلدى که در آغاز شب، رؤیت هلال، محقق شود، آغاز ماه، تحقق مىیابد و در هر بلدى که رؤیت محقق نشود و با بلدى که هلال در آن رؤیت شده، مشترکالافق نباشد، آغاز ماه، تحقق نمىیابد، بلکه ماه، از شب بعد شروع مىشود و... از جهت شرعى، چنین مرقوم مىدارد که ما مىبایست در شناخت معناى موضوعات عرفیهاى که موضوع، براى احکام شرعى واقع مىشوند و نیز در شناخت سعه و ضیق و اطلاق و تقیید و سایر خصوصیات آنها، به عرف مراجعه کنیم، بنابراین، وقتى شارع مىفرماید: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن... فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و...»، معلوم مىشود حکم وجوب روزه را بر چیزى که عرفا شهر(ماه) نامیده شود، مترتب نموده است و ما مىبینیم که عرف، وقتى هلال را بالاى افق یافت، گر چه ساعتها پیش، از حالت محاق بیرون شده باشد، قائل به دخول ماه قمرى مىشود، بنابراین، شب اول رمضان، اولین شبى است که قبل از آن، رمضان نبوده است؛ مثلاً اگر فرض کنیم که ماه، از حالت محاق بیرون شده و در اسپانیا که 3 ساعت و 26 دقیقه دیرتر ازتهران، غروب رخ مىدهد، دیده شده، به افق تهران، همین اندازه، از شب گذشته است و در بلاد شرقى، مثل چین و ژاپن، بیش از این، گذشته است، پس این شب، جزء ماه سابق به شمار مىآید... . مؤلف، به همین ترتیب، بحث را پیش مىبرد و آن را به عنوان نامه اول، به نزد استاد مىفرستد و استاد، نقد وى را پاسخ مىگوید و او دوباره پاسخ استاد را نقد مىکند و به عنوان نامه دوم، خدمت او ارسال مىدارد و استاد، پاسخ دوم را به او مىدهد و او، پاسخ دوم استاد را نیز نقد مىنماید، پس کتاب، مشتمل بر سه نقد مؤلف و دو پاسخ استاد است.