هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

مبنای قرآنی کمک به مردم فلسطین

مبنای قرآنی کمک به مردم فلسطین

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن زمانی

 عملیات طوفان‌الاقصی بزرگترین عملیات نیروهای جبهه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته بوده است که برکات بسیاری را به دنبال داشته است؛ هرچند مزایای این عملیات بر کسی پوشیده نیست؛ اما دوست و دشمن، هر یک به نحوی سؤالاتی مطرح می‌کنند که خواسته یا ناخواسته این عملیات را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و باعث کم‌فروغ شدن آتش فروزان آن است. خبرگزاری رسا در همین رابطه، با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن زمانی، مشاور و دستیار مدیر حوزه‌های علمیه در امور مذاهب اسلامی و عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه، به گفت‌وگو نشسته است تا علاوه بر تبیین ریشه‌های قرآنی این عملیات، از تجربیات وی که در سفرهای مختلف به کشورهای اسلامی با آن‌ها آشناست، از وضعیت جهان اسلام و پاسخ به شبهات مطرح‌شده بپرسد؛ در ذیل متن این مصاحبه به نظر شما مخاطب گرامی می‌رسد.

حمله حماس به رژیم صهیونیستی با عنوان طوفانالاقصی، یکی از بزرگترین افتخارات جبهه مقاومت است؛ هر مسلمانی با شنیدن این خبر خوشحال شد و آن را در راستای دستورات خداوند متعال در مقابله با ظلم و ستم کفار دانست؛ حال در محضر شما که با مبانی و اصول قرآنی آشنایی دارید، میپرسیم که مبانی قرآنی قیام مردم فلسطین و نوار غزه چیست؟
  نخستین مبنای قرآنی آن، این است که بیت‌المقدس دارای برجستگی ویژه در مقایسه با دیگر سرزمین‌های جهان اسلام است؛ هر چند هر قطعه از جهان اسلام که به غصب دشمن درآید، مسلمانان موظف به پس گرفتن آن هستند؛ اصل دوم اینکه، با توجه به اینکه صهیونیست‌ها از کشورهای مختلف، مقداری از این سرزمین را خریدند و مقدار خیلی خیلی بیشترش را غصب کردند و بعد مسلمانان فلسطینی را از سرزمین خود اخراج و آواره کردند و همچنان این روند را ادامه می‌دهند، وظیفه قرآنی اخراج‌شده‌ها در مقابل این اتفاق چیست؟آیه شریفه 40 سوره حج به کسانی که مورد ظلم قرار گرفته‌اند، به‌صراحت می‌فرماید: [الذین اُخرجوا من دیارهم بغیر حق]، اذن و اجازه دادیم و این فرمان صادر شده است که اقدام کنند؛ از این‌که شاید شکست بخورند، نترسند؛ بارزترین مصداق این افراد، فلسطینیان هستند؛ قرآن می‌گوید: جرمشان تنها این بوده است که پای اسلام و دین خدا ایستاده‌اند؛ به‌جرم مسلمانی اخراج شدند؛ این‌ها باید قیام کنند. قرآن ادامه می‌دهد، اگر دفاع نکنند، سازش کنند یا تسلیم شوند، ویرانی‌هایی بعد از آن خواهد بود؛ مساجد، صومعه‌ها و کلیساها ویران خواهد شد؛ گویا این آیه برای همین فلسطین نازل شده است.
باید اضافه کنم که گرچه این آیه شریفه عام و برای تمام زمان‌ها و مکان‌هاست؛ اما در تاریخ 1400 ساله اسلام، بارزترین و اتم مصادیق آن، فلسطینیان هستند؛ در تاریخ اسلام «الذین اخرجوا من دیارهم» وجود داشته است؛ اما تعداد اندک و مدت کوتاه بوده است؛ در این 1400 سال، امتی از اسلام نداشته‌ایم که پنج میلیون نفر از سرزمین‌شان اخراج و آواره شوند، که مدت آن هم، هفتاد یا هشتاد سال باشد؛ پس اصل دوم، وجوب قیام بر مردم فلسطین بود.
اصل سوم این است که قیام و برگشتن به سرزمین و کشور خود کافی نیست؛ بلکه با استناد به آیه 191 سوره بقره، باید تمام صهیونیست‌هایی که به سرزمین فلسطینیان آمده‌اند را، اخراج کنند؛ [... وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ...] همانطور که شما را اخراج کردند، شما هم باید آن‌ها را اخراج کنید؛ صدر آیه می‌فرماید: [وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ... ] بکشید، هر جا که پیدا کردید و اگر این کار را نکنید، فتنه می‌کنند؛ حال فتنه‌های امروز عادی‌سازی روابط با دیگر کشورها، اخراج بقیه ساکنان فلسطینی و فتنه‌های دیگر است؛ امام خمینی(قد) نیز پیش‌بینی کرده بودند که صهیونیست‌های غاصب به سرزمین فعلی قانع نیستند و بعد از این فتنه می‌کنند و ادامه می‌دهند.

برخی به کشتن تعدادی از شهرکنشینان صهیونیست در طوفانالاقصی خرده میگیرند و آن را از لحاظ اسلامی اشتباه میدانند. نظر شما چیست؟
 جنگ یعنی کشتن و کشته شدن؛ این از اقتضائات جنگ است؛ حال اگر کسی بگوید که زیاد، فجیع یا بی‌گناه کشته شدند، باید پاسخ داد؛ درباره اینکه زیاد کشته شدند، باید پرسید که از کدام طرف بیشتر کشته شدند؟ که پاسخ آن بسیار روشن است؛ اگر بگویند که حماس به شهرک‌های صهیونیست‌نشین که محل زندگی مردم است، حمله کرد، باید گفت که این شهرک‌ها نظامی هستند و نظامی در حال جنگ است؛ اما در مقابل، رژیم صهیونیستی خانه‌های مردم، بیمارستان‌ها، مساجد و کلیساها را بمباران کرد؛ جنگ بین نظامیان از هر دو سو است؛ اگر رژیم صهیونیستی نظامیان حماس را بزند، ما حرفی برای گفتن نداریم؛ چون ما زدیم، آن‌ها هم می‌زنند؛ اما مردم جهان به کشتن پیر و زن و بچه در غزه اعتراض دارند و این مصداق بارز ظلم است. پاسخ دیگر اینکه اولویت حماس در اسیر گرفتن از شهرک‌های نظامی بود؛ در مواقع و مواردی هم، مجبور به کشتن افراد شد؛ مردانگی این است که وقتی به زنان و نظامیان بدون اسلحه رسید، این‌ها را اسیر گرفت؛ اینجا باید مدال مردانگی را به حماس داد؛ چون می‌دانستند، این فرد که مسلح نیست، پیش‌تر جنگیده است و تعدادی از فلسطینیان را کشته است؛ اسیر گرفتن این فرد ناشی از مردانگی نیروهای حماس است؛ نه‌تنها نمی‌کشد؛ بلکه به او محبت می‌کند. دنیا باید منتظر باشد تا ببینند، این افراد در مصاحبه‌های بعد از آزاد شدن چه خواهند گفت.

در صورت امکان اصول قرآنی عملیات طوفانالاقصی را که مطرح میکردید، ادامه دهید.
 اصل چهارم تکلیف تمام مسلمانان در کمک به مردم فلسطین و چنین عملیاتی است؛ خیلی‌ها با کمک نظامی، مالی و نیروی انسانی به مردم غزه مخالفت می‌کنند؛ در ادبیات فارسی به‌عنوان اصل بشری و انسانی داریم، کسی که برای دیگران دلسوزی نمی‌کند، از دایره آدمیت و انسانیت خارج است؛ پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»؛ اگر کسی کمک خواستن یک انسان را بشنود و درخواست او را اجابت نکند، مسلمان نیست؛ این در حالی است که لازم نیست، فرد مقابل، مسلمان هم باشد؛ حالا شما در مقابل صدای پنج میلیون مسلمان که کمک نظامی، مالی و انسانی می‌خواهند، چه وظیفه‌ای دارید؟آیه 75 سوره نساء می‌فرماید [وَما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ‌ وَالْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ‌الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً]؛ خداوند به برخی از دولت‌مردان و ملت‌های مسلمان تشر می‌زند که چرا در راه خدا قتال نمی‌کنید؟ داد این مردان، زنان و بچه‌ها زیر دست و پای صهیونیست‌های غاصب ستمگر درآمده است که ما نجات می‌خواهیم و رهبر و پیشوایی بیاور که ما را نجات دهد؛ حال وظیفه ما در مقابل این دستور خداوند و مصداق بارز آن که مردم فلسطین هستند، چیست؟
اصل پنجم درباره برقراری رابطه دوستانه با رژیم صهیونیستی است؛ دولت‌مردان اسلامی حق ندارند، اجازه دهند سفارت رژیم صهیونیستی در کشورشان تأسیس شود؛ خداوند پروژه عادی‌سازی روابط با این رژیم را منع کرده است؛ سفارت زدن یعنی برقراری رابطه دوستانه؛ در این دوستی جایگاهی به آن کافر می‌دهند که ولایت، حکمرانی و سلطه بر کشور اسلامی پیدا کند.
ما معاهده بین مسلمانان و کفار را داریم؛ اما به این شرط که منجر به سلطه کافر بر مسلم نشود؛ قرآن این‌گونه سلطه و ولایت را ممنوع کرده است؛ آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» را همه می‌دانند؛ اما جدی‌تر مطلب را مطرح کنم: رابطه سفیر رژیم صهیونیستی با هر کشور اسلامی رابطه متوازن نیست.
سفیر رژیم صهیونیستی در هر کشور که وجود دارد، یک نحو حکمرانی و سلطه دارد؛ آن دولت مسلمان به‌نحوی از رژیم صهیونیستی و اربابش آمریکا، حساب می‌برد؛ این سفارت‌ها در حکم ولایت بر کشورهای اسلامی وارد می‌شوند که قرآن این را اجازه نداده است؛ آیه 28 سوره آل عمران می‌فرماید: «مؤمنان حق ندارند که به کافرین حق سلطه بدهند»؛ اگر دولت اسلامی این کار را انجام دهد، از گردونه امر الهی خارج شده است.
دو آیه پیش‌گفته درباره مسئله ولایت کفار بود؛ اما اصل ششم این است که قرآن کریم درباره اخراج‌شده‌ها در آیه 9 سوره ممتحنه می‌فرماید: [إِنَّمَا یَنهَکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ قَتَلُوکُم فِی‌ٱلدِّینِ وَأَخرَجُوکُم مِّن دِیَرِکُم وَظَهَرُواْ عَلَى إِخرَاجِکُم أَن تَوَلَّوهُم وَمَن یَتَوَلَّهُم فَأُوْلَـئِکَ هُمُ ٱلظَّـلِمُونَ]؛ قطعاً این‌طور است که خداوند شما را نهی کرده است که شما ملت‌های مسلمان و دولت‌های مسلمان، نسبت به کسانی که با شما به‌خاطر دینتان قتال کردند، غیر از قتال، از دیارتان خارج کنید، تنها مثال این داستان رژیم صهیونیستی است؛ حق ندارید با آن رابطه داشته باشید، آمریکا و دیگر کشورها هم این‌گونه است؛ بنابراین ملت‌های مسلمان باید سر دولت‌هایی که به ظاهر مدعی اسلام هستند و سفارت رژیم صهیونیستی را دارند، فریاد بزنند.
اصل هفتم وجوب ارسال کمک‌های مالی دولت‌ها و ملت‌های مسلمان برای مردم اخراج‌شده فلسطین است؛ این کمک‌ها باید از خود مردم یا حتی بیت‌المال مسلمین باشد؛ یعنی بخشی از بیت‌المال مسلمین سهم مردم غزه است.
آیه هفتم سوره حشر بیان می‌کند: غنیمتی که خداوند به رسولش می‌دهد، در اختیار پیامبر(ص) یا هر حاکمی قرار می‌گیرد، این بیت‌المال را باید در چند جا خرج کرد؛ یکی برای دین خدا، به حاکم بدهید تا بتواند فعالیت کند و موارد مختلف و بعد از آن، یک مصرف فوق‌العاده را از آیه بعد شروع می‌کند: [لِلفُقَرَاءِ ٱلمُهَجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخرِجُواْ مِن دِیَرِهِم وَأَموَلِهِم یَبتَغُونَ فَضلا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضوَنا وَیَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ ٱلصَّـادِقُونَ] از همین بیت‌المال باید بگردید و به مسلمانانی که از دیارشان اخراج شده‌اند، سهمی بدهید؛ مانند خمس و زکات که واجب است، این هم واجب است.
نوار غزه، حماس و نیروهای رزمنده فلسطینی چون قیام کرده‌اند، خداوند از آن‌ها تجلیل می‌کند؛ اما اگر سازش نکنند، این‌گونه نیست؛ این‌ها خوب هستند، به این‌ها کمک کنید؛ چون ناصر دین خدا و رسول‌خدا(ص) هستند و خداوند مدال صادقون را به آن‌ها می‌دهد.

برخی میگویند که فلسطینیان شیعه نیستند؛ اهل سنت هم باشند، مشکلی نیست؛ ولی چون ناصبی و به دنبال نابودی شیعه هستند، کمک به آنها جایز نیست.
 بله ناصبی نجس، واجب‌القتل و دشمن ائمه(ع) است؛ «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»؛ از شواهدی است که این نظریه را تکمیل می‌کند؛ کلیپ‌هایی هم پخش شده است که علیه شیعه بد می‌گویند؛ بنابراین باید این شبهه را کالبدشکافی کنیم. نخستین نکته اینکه در دستورات دین اسلام، حمایت از همه مظلومان عالم و حمایت و محبت به آن‌ها به ما امر شده است؛ شیعه، سنی یا حتی کافر و یهودی غیر محارب؛ آیه صریح قرآن می‌فرماید: به او نیکی کنیم؛ [لا یَنهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی‌الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم أَن تَبَرّوهُم وَتُقسِطوا إِلَیهِم إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقسِطینَ]؛ خدا نهیتان نمی‌کند، درباره آن کفاری که قتال دینی با شما ندارند و شما را از دیارتان خارج نکرده‌اند، این‌ها کفار هستند، آن هم کفار زمان پیامبر، زمان پیامبر که بت‌پرست و در مکه بودند؛ ما مسلمانان در عالم با افتخار اعلام می‌کنیم که وظیفه ما اول، برّ و نیکی و دوم قسط و عدالت است؛ مگر اینکه کسی بخواهد بجنگد که در این صورت می‌جنگیم.
دوم اینکه ما چهار دایره وحدت داریم؛ وحدت ادیان، وحدت اسلامی و وحدت شیعیان؛ هرچند ما با تمام مذاهب اسلامی اخوت و برادری داریم؛ اما با مسیحیان و یهودیان هم، به‌خاطر داشتن خدای واحد وحدت داریم؛ آیه 64 سوره آل عمران می‌فرماید [قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‌ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ]؛ به اهل کتاب بگو: بیایید با هم بنشینیم، ما محور مشترک داریم و ...
چهارمین دایره در مدار وحدت، اخوت انسانی و بشری است؛ ما با همه انسان‌ها برادر هستیم؛ خداوند درباره ارتباط برخی از پیامبران با قومشان که کافر و مشرک بودند، می‌فرماید: [و الی عاد اخاهم هوداً]؛ هود برادر آن‌ها است؛ برادر تنی که نبودند این برادر و اخوت انسانی است. [و الی ثمود اخاهم صالحا]؛ حضرت صالح هم به سمت قوم ثمود رفت و ... .
سخن مولا امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر هم این است که به همه مردم مصر محبت کن و به دینشان نگاه نکن! به‌دلیل اینکه مردم مصر دو دسته هستند؛ یا اخوت دینی و اسلامی با تو دارند یا اینکه در آفرینش، انسان هستند؛ نظیرٌ لک فی الخلق برای محبت کردن تو کفایت می‌کند؛ بنابراین با همه انسان‌ها به‌شرط اینکه حربی نباشند، اخوت انسانی داریم، هر دینی که داشته باشند.
دوم اینکه ما درباره اهل سنت نیز وظیفه‌ای داریم؛ قرآن درباره برادری مسلمانان آیات فراوانی دارد؛ ایمان واحد به خدا، پیامبر، قرآن، نماز و روزه باعث می‌شود که همه ما مؤمن باشیم؛ گرچه واژه مؤمن در اصطلاح فقهای متأخر شیعه به معنای معتقد به امامت دوازده امام است؛ اما وقتی به قرآن باز می‌گردیم، هر کس به خدا و رسول ایمان دارد، مؤمن است.
در قرآن واژه ایمان معنای عامی دارد؛ البته درجه ایمان متفاوت است؛ کسی که کلیات اندکی از اسلام می‌داند، دارای درجه کمی از ایمان است، کسی که نبوت و قرآنش را نیز می‌داند، درجه ایمان بالاتری دارد و کسی که به امامت معتقد است، درجه ایمان بالاتری دارد؛ به این خاطر در قرآن [زادتهم ایمانا] آمده است که در اصطلاح فقهای متأخر، به آن مؤمن می‌گویند.
نکته سوم اینکه من سی کشور اسلامی را دیده‌ و رفت و آمد داشته‌ام؛ نمی‌گویم ناصبی‌ها وجود ندارند؛ اما در کشور عربستان انگشت‌شمار دیدم؛ شاید بتوان گفت خیلی کمتر از یک درصد از مسلمانان جهان ناصبی هستند؛ یعنی 99 درصد اهل سنت جهان، دارای محبت اجمالی به ائمه اهل‌بیت(ع) هستند؛ در همه مذاهب اهل سنت، جلوه‌های محبت به ائمه اطهار(ع) را دیدم.
جالب اینجاست که اهل سنت فلسطین شافعی هستند. گرچه همه اهل سنت به اهل‌بیت(ع) محبت دارند؛ اما شافعی‌ها بیش از همه ارادت دارند...
وجود این‌همه مساجد به‌نام اهل‌بیت(ع) در فلسطین، از اثرات این ارادت به اهل‌بیت(ع) است.
چندی پیش کلیپی با زیرنویس علیه شیعیان از زیاد نخاله رئیس سازمان جهاد پخش شد. در این زیرنویس نوشته بود: شیعه کافر است؛ چه کسی این کلیپ را پخش می‌کند؟ اثر پخش این کلیپ چیست؟ ناراحت کردن شیعیان از جهاد، حماس و فلسطین، از بدیهیات پخش این کلیپ است؛ البته از سوی دیگر می‌گویند: فلسطینیان شیعه هستند تا نظر اهل سنت را از آن‌ها برگردانند.

مطرح میشود که چرا حماس این جنگ را شروع کرد؛ چهار نفر را کشتند و اسیر گرفتند و باعث شدند که هزاران نفر از مردم غزه بهوسیله رژیم صهیونیستی قتلعام شوند؛ از اینرو این قتلعام را به حماس و عملیات طوفانالاقصی نسبت میدهند. نظر شما چیست؟ آیا احتمال نمیدادند که چنین واکنشی از سوی رژیم صهیونیستی نشان داده شود؟
 بله می‌دانستند و احتمال می‌دادند که اگر این کار را انجام دهند، حتماً این درگیری ایجاد می‌شود؛ قبل از اینکه عملیاتی انجام نشده بود، هر روز رژیم صهیونیستی عده‌ای از مردم غزه را به شهادت می‌رساند؛ حال که معلوم بود، با انجام چنین عملیاتی عکس‌العمل شدیدتری انجام خواهد داد؛ آن‌ها رژیم صهیونیستی را از نزدیک می‌شناسند و می‌دانستند که وضعیت خیلی بدتر خواهد شد؛ اما فلسطینیان هدف بلندی داشتند و آن پاسخ به این هدف بلند می‌ارزید. آیا به این هدف رسیدند؟
 رژیم صهیونیستی به کمک آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی در جنگ شش‌روزه با اعراب، مصر، سوریه و دیگر کشورهای مجاور را شکست داد و همه را به مرزهای خود برگرداند؛ علاوه بر آن، قسمت‌هایی از این کشورها را هم تصاحب کرد؛ پس از این زهر چشم، دیگر لازم نبود که رژیم صهیونیستی ارتش خود را تقویت کند؛ بلکه ابزار جدیدی به‌نام ارعاب پیدا کرده بود؛ هیمنه و شوکت کاذبی به دست آورده بود که با پشتیبانی عملیات رسانه‌ای که آن هم کاذب بود، باعث شد که این کشورها حاضر شوند، سفارتخانه اسرائیل در آن‌ها تأسیس شود. مصر نیز که مقهور این جنگ رسانه‌ای کاذب شده بود، قبول کرد که مسئولیت نگهبانی و مرزبانی مرز اسرائیل را بر عهده بگیرد؛ هرچند شاه ایران هم که به اسرائیل و صهیونیست‌ها علاقه‌مند نبود، قبول کرد که سفارتخانه آن در ایران تأسیس شود؛ او هم از اسرائیل و آمریکا ترسید؛ همان‌طور که دیگران ترسیده بودند؛ از آن زمان تا الآن، رژیم صهیونیستی از همین ابزار ارعاب استفاده کرده بود و جلو می‌رفت؛ جریان عادی‌سازی روابط نیز که پروژه بزرگ رژیم صهیونیستی است، در حال انجام بود؛ خیلی عجیب بود که این‌همه کارها، تنها به‌واسطه ابزار ارعاب انجام می‌شد.
با استناد به آیه 150 سوره بقره و آیه 175 سوره آل عمران، مسلمانان نباید بترسند بلکه باید دشمن را بترسانند؛ حال طوفان‌الاقصی مصداق آیه دوم سوره حشر است که این جمعیت اندک وارد شدند که ارتش، جنگنده و تانک زرهی ندارند و نمی‌توانند، اسرائیل را بمباران کنند؛ اما توانستند که ارتش رژیم صهیونیستی را بشکنند، تعدادی را اسیر کنند و تعدادی را بکشند؛ این حمله باعث شد تا ارتش اسرائیل به شهرک‌های صهیونیست‌نشین خود اعلام کند که خانه‌های خود را تخلیه کنید و از مرز فاصله بگیرید.
حال به اصل ماجرا برگردیم که بزرگترین ابزار ارتش و دولت غاصب رژیم صهیونیستی در پنجاه سال گذشته، تنها و تنها ارعاب بود؛ اقتدار دروغین و ترس دروغین باید شکسته می‌شد؛ اگر شکسته نمی‌شد، همچنان جریان عادی‌سازی روابط و جریان اخراج، ادامه داشت.
جمع‌بندی کنم که قرار شد، سه مرحله عملیات شکسته شدن، با رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در فلسطین صورت بگیرد؛ نخست جنگ 22 روزه، 33 روزه و طوفان‌الاقصی؛ این‌ها قرار نیست که اکنون کل فلسطین اشغالی را آزاد کنند‌ بلکه تنها قرار است، این ارعاب را بشکنند؛ رژیم صهیونیستی فکر می‌کرد که کسی نمی‌تواند از آن تلفات بگیرد؛ اما در جنگ 22 روزه حدود پانزده نفر تلفات دادند؛ در جنگ 33 روزه ده برابر شد و حدود 160 نفر تلفات دادند؛ کشورهای عربی تعجب کردند که آیا واقعاً اسرائیل شکست‌پذیر است؟ ضربه سوم نیز، طوفان‌الاقصی بود که همه مطمئن باشند که رژیم صهیونیستی بسیار ضعیف‌تر از آن است که فکر می‌کردند.
حال پشمی به کلاه ارتش اسرائیل نیست؛ همه به اسرائیل می‌گویند که تو زورت به بچه‌های دست خالی حماس نرسید؛ حالا دیگر لبنان، سوریه، اردن و بقیه نمی‌ترسند؛ آن رعب و هیمنه ریخت و شکسته شد و این قابل ترمیم نیست؛ به‌ویژه با گرفتن فرمانده لشکر رژیم صهیونیستی این مسئله برای آن بسیار تحقیر آمیزتر شد.
اسرائیل می‌گفت که من قدرت دوم جهان هستم؛ دیوار بتنی از بالا و زیر زمین، حساس به حرارت بود، بعد از دیوارها سیم‌خاردار بود، مین‌های انفجاری بعد از دیوار وجود داشت، برجک‌های نگهبان بعد از مین‌ها و دستگاه‌های تیراندازی اتوماتیک و بعد از همه این‌ها پایگاه‌های نظامی بود که پر از نیروهای نظامی نگهبانی اسرائیلی بود؛ ولی نیروهای حماس از همه این‌ها گذشتند و اطلاعات رژیم صهیونیستی که برای خود ادعای زیادی داشت، متوجه نشد.
عملیات طوفان‌الاقصی کوس رسوایی رژیم صهیونیستی در جهان عرب بود، که اطلاعات این رژیم در جریان آن نبود؛ ولی از صدای آن دیوانه شد؛ اکنون دیوار «ترس از رژیم صهیونیستی» فرو ریخته است و بسیاری از دلاوران مصر، سوریه، لبنان و اردن آماده‌اند تا برای شکست کامل رژیم صهیونیستی و خارج کردن این غده سرطانی از درون جهان اسلام قدم‌های جدی و مستحکمی بردارند؛ از این‌رو اهل غزه با شنیدن خبر شهادت عزیزانشان فریاد می‌زنند: «حسبنا الله و نعم الوکیل»؛ چون می‌دانند شکستن این هیمنه به شهادت عزیزان‌شان می‌ارزد.

برچسب ها :

ارسال دیدگاه