هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

ام‌البنین(س) مادر مهتاب

ام‌البنین(س) مادر مهتاب

خورشید همواره در چشمان مادرانی طلوع می‌‏کند که به دوردست‌ها خیره شده‏‌اند و برای فرداها مردان و زنانی می‌پرورانند تا در زمین، این امانت الهی، جانشینی آسمانی باشند. دامان تربیت مادران، مهد پرورش انسان‌های پاک و خدایی است و ما با نگاهی درس‌‏آموز از زندگانی این مادران توشه معرفت ‏برمی‌‏چینیم. یکی از مادران برجسته تاریخ «ام‏‌البنین، فاطمه کلابیه‏» است که زندگی او مالامال از عشق به ولایت و امامت‏ بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با‌ادب چون عباس‌بن ‏علی(ع) بسیار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگی‌های فردی این بانو و صبر و بردباری در خانه امامت و تربیت فرزندانی که همگی پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگی خویش، دست از ولایت نکشیده‌اند و پیام رسانی و مبارزه سیاسی این بانوی کریمه همه و همه، نشان از مجد و عظمت وی دارد. اینک پژوهشی کوتاه به‌نقل از مؤسسه جهانی سبطین(ع) در زندگی این پاک بانوی عرب داریم تا از زلال صفات او قطره‌ای معرفت یابیم و خویش را در مسیر کمال قرار دهیم.

 از قبیله خورشید
«حزام‌بن ‏خالدبن ‏ربیعةبن ‏وحیدبن‏ کعب‌بن‏ عامربن ‏کلاب‏»1 پدر ام‌البنین است؛ مردی شجاع و دلیر و راستگو که از صفات ویژه او، اکرام به میهمان و منطق قوی اوست. تاریخ ویژگی‌های این مرد بزرگ را به مناسبت‌های گوناگون چون جریان خواستگاری ام‏‌البنین و ازدواج حضرت علی(ع) ذکر می‌‏کند.
مادر بزرگوار ام‌البنین، «ثمامه (لیلی) دختر سهیل‌بن‏ عامربن ‏جعفربن ‏کلاب‏»2 است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز، آموختن باورهای اعتقادی و مسائل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران، از جمله ویژگی‌های خاص این بانو است.
در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده‌تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده‏‌های شریف و اصیل عرب بوده‏‌اند و به‌واقع مصداق بارز «شجره طیبه»3 می‌‏باشند؛ شجره‌‏ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمان‌ها و حاصل و نتیجه این درخت پاک، همانا عباس‌بن ‏علی(ع) و عثمان و لبید شاعر و ابوبراء‌بن‏ عامر و ... بوده‏‌اند.
پیامبر گرامی(ص) فرمود: ای مردم! برحذر باشید از سبزه‏‌زاری که بر روی مزبله (منجلاب) می‏روید. سؤال شد از حضرت که سبزه‌‏زاری که بر مزبله بروید، چیست؟
حضرت فرمود: زن زیبارویی که در خانواده پلید و نادرست رشد کرده باشد.4
از این‏ روست که علی‌بن ‏ابی‌طالب(ع) آنگاه که قصد ازدواج دارد، به برادر خویش، عقیل‌بن ‏ابی‌طالب که در علم «انساب‏» معروف بود و ذهن و سینه‌اش، گنجینه‏ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده، می‌‏فرماید:
«زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.»5
و عقیل در پاسخ برادر گفت:
«با ام‌البنین کلابیه ازدواج کن؛ زیرا در عرب شجاع‌تر از پدران و خاندان وی نیست.»
و سپس در مورد جد مادری ام‏‌البنین، ابوبراء عامربن‏ مالک که در آن روز از جهت دلاوری و شجاعت کم‏‌نظیر بود، می‌گوید:
«ابوبراء عامربن‏ مالک جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبایل عرب بی‌‏نظیر است و کسی را شجاع‌تر از او جز حضرتت نمی‏‌شناسم؛ از این‌رو او را بازی‏‌کننده با شمشیرها؛ ملاعب الاسنة می‌‏نامند.»6
گویی نگاه نافذ علی(ع) از مرز زمان‌ها عبور کرده و کربلا را با همه سختی‌هایش می‏‌بیند و برای یاری حسین(ع) از امروز در پی مادری شجاع از خاندان شجاع و دلیر است تا فرزندی چونان عباس، پدر فضیلت‌ها، به دنیا آورد و او یاری‌گر حسین(ع) در کربلا باشد.
در خاندان و تبار پاک ام‌البنین(س) چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس(ع) به ظهور رسید و او را مانا کرد.
الف: شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره خویش را نمایاند.
ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی 34 ساله عباس‌بن ‏علی(ع) به‌وضوح دیده می‏‌شود.
ج: هنر و ادبیات که ام‏‌البنین از «دایی‏» خویش، لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس(ع) از مادر ادیبه خود. [البته شاعران دیگری در این خاندان می‌زیسته‌اند.]
د: ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن، در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.
هـ: وفا و پایبندی به تعهدات.
مهمترین درسی که از ازدواج حضرت علی(ع) و ام‌البنین می‌‏آموزیم، داشتن معیارهای منطقی و صحیح در انتخاب همسر آینده است.
اگر جوانان ما معیارهای اخلاقی و معنوی را جای‌گزین معیارهای مادی و ظاهری کنند، زندگی مشترک آنها با سعادت و سلامت ‏خانوادگی توأم خواهد بود. ملاک‌های مادی و صوری ناپایدار بوده و به زندگی رنگ سبز عشق و محبت نمی‏‌بخشد و با از دست دادن یک امتیاز مادی، پایه‌‏های زندگی‌‏ای که با آن‏ها بنا شده است، ‏سست ‏شده و فرو ریختن سقف خانواده حتمی خواهد بود.
چنانچه رسول رحمت(ص) می‏ فرماید:
«کسی که با زنی به‌خاطر مال او ازدواج کند، خداوند او را به حال خود وا می‏‌گذارد و کسی که به‌خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند در او مسائل ناخوشایند می‌‏بیند و آنکه به‌خاطر دین زن با او ازدواج کند، خداوند مال و زیبایی را هم برای او قرار می‌دهد و جمع می‏‌کند بین امتیازات.»7

  صحیفه صفات
آنچه در آدمی الگویی کامل برای نسل‌های آینده می‌سازد، وجود صفات نیک و اخلاق برجسته در صحیفه وجود آنان است.
شاید بتوان گفت، مجموعه صفات ام‏‌البنین(س) در ضمن یک جمله زیبا و مختصر از زبان شهید ثانی، زین‌الدین، ذکر شده است آنجا که این عالم فرهیخته و اندیشمند می‏‌گوید:
«ام‌البنین از بانوان بامعرفت و پرفضیلت ‏بوده و نسبت‏ به اهل‌بیت(ع) معرفت و محبت‏ خالص و شدید داشته است و نزد آنان مقام و منزلت ‏بالایی داشت.»8
در این عبارت ابعاد شخصیتی ام‏‌البنین، با ظرافت ‏خاصی مطرح شده است که به این ظرایف می‌پردازیم:

  دانش و دانایی
از ویژگی‌های مهم زندگی انسان‌های برجسته، علم و دانش آنان است که به‌سان نوری درخشان جداکننده حق از باطل است و سرچشمه جوشان این نعمت الهی علمی است که از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و می‏‌آموزند.
زندگانی ام‏‌البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا، در جای جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا می‏‌سازد.
علاقه ام‏‌البنین به اهل‌بیت(ع) و بصیرت دینی او به امامت، ‏به‌قدری بود که در باره او می‌نویسند:
برای عظمت و معرفت و بصیرت ام‏‌البنین کافی است که او هرگاه بر امیرالمؤمنین(ع) وارد می‌‏شد و حسنین(ع) مریض بودند، با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می‏‌کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می‌‏کرد؛ چونان مادری مهربان و دلسوز.9 او همسرش را تنها همسر نمی‌دانست که قبل از همسر، او را امام و «ولی‏» خویش می‌داند و همچنین به این دو بزرگوار، حسنین(ع)، به‌جهت عشق به امامت و ولایت و به‌خاطر اتصال آنها با ولی خویش این‌چنین محبت و ارادت نشان می‌دهد.
یکی دیگر از مظاهر بصیرت و بینش این بانو که مبتنی بر علم و معرفت اوست، جریان صحبت او با «بشیر» است. بشیر پس از واقعه کربلا به مدینه باز می‌گردد و از وقایع جانسوز کربلا و کربلایی‌ها برای اهل مدینه سخن می‏‌گوید. مورخان می‌‏نویسند:
پس از واقعه کربلا، بشیر در مدینه ام‏‌البنین را ملاقات می‏‌کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام‏‌البنین پس از دیدن وی می‌گوید:
از حسین(ع) مرا خبر بده.
بشیر می‏‌گوید: عباس را کشتند.
ام‏‌البنین باز می‏‌گوید: از حسین(ع) مرا خبر بده و به‌همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او می‌دهد. ام‏‌البنین با صبر و بصیرتی بی‌نظیر می‏‌گوید:
«یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله الحسین(ع)! اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین(ع).»
ای بشیر! خبر از [امام من] اباعبدالله الحسین(ع) بده! فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است، فدای اباعبدالله الحسین(ع) باد!
و آنگاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، حسین‌بن ‏علی(ع) را می‌دهد، آهی کشیده و با دنیایی از غم و اندوه می‌گوید:
«آه که بندهای رگ‌های قلبم را پاره پاره کردی!!»10
این نهایت‏ بینش و بصیرت و علم و دانایی است که محور زندگی فردی، امام و مولای او باشد. کمال بندگی و عبادت نیز همین است که آدمی خود و تعلقات خود را در جهت‏ خواست محبوب ازلی، خداوند یکتا، فدا کرده و از آنها بگذرد.

  بینش و بینایی
افق فکری و نگرش ام‌البنین آنقدر بالا و والاست که فرزندانی چون عباس را که خود یگانه دهر بود، قربانی آرمان‌ها و اندیشه‌‏های آسمانی امام و مولای خویش، حسین(ع) می‏‌کند و اگر آه و سوزی برای مظلومیت می‏‌کشد، آهی است‏ بر مظلومیت ‏حسین(ع).
علامه مامقانی در کتاب تنقیح‌المقال می‌نویسد:
«علاقه و ارادت او [ام‏‌البنین] به حسین(ع) به‌علت امر امامت ‏بود و اینکه به‌فرض سلامت‏ حسین(ع) مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل می‌‏دانست، نشانه بالا بودن درجه ایمان اوست و من او را از نیکان به حساب می‌آورم.»11
تبلور این عشق به ولایت و پیروی از امام و پیشوا تا مرز از دست دادن جان خود و عزیزان در وجود فرزندان برومند و دلیر این بانوی ولایی بود؛ به‌ویژه عباس‌بن‏ علی(ع) که فرزند بزرگ او بوده و بیشتر صفات مادر را داراست.

  بر کرانه وفا
فاطمه کلابیه بنا به‌نقل تاریخ، دومین یا سومین همسر علی‌بن ‏ابی‌طالب(ع) بوده است. آنچه در زندگی مشترک این دو بزرگوار مطرح است، ‏حس وفاداری به یکدیگر و احترام متقابل می‌‏باشد.
وقتی عقیل به خواستگاری ام‏‌البنین برای مولایش علی‌بن ‏ابی‌طالب آمد، با حزام‌بن‏ خالد، پدر او، در این باره صحبت کرد و «حزام‏» با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین(ع) یک زن بادیه‏‌نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه‏‌نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد، باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»
عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت:
«امیرالمؤمنین(ع) از آنچه تو می‌گویی، خبر دارد و با این اوصاف، میل به ازدواج با او دارد.»
پدر ام‏‌البنین(س) از عقیل مهلت‏ خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت‏ سهیل و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دختران‌شان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می‌دانند.»
وقتی پدر ام‏‌البنین به نزد همسر و دخترش برگشت و دید همسرش موهای ام‏‌البنین را شانه می‏‌زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود، برای مادر سخن می‌گفت:
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته‌ام. نهرهای روان و میوه‏‌های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می‌درخشیدند و من به آن‏ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می‏‌کردم؛ در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان ... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می‌شد که چشم‌ها را خیره می‏‌کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد. من صدایش را می‏‌شنیدم؛ ولی او را نمی‌دیدم. او گفت:
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت!! به ماه نورانی و سه ستاره درخشان[که] پدرشان سید و سرور همه انسان‌هاست ‏بعد از پیامبر گرامی و این‌گونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم؛ درحالی‌که می‌‏ترسیدم. مادر! تأویل رؤیای من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیای تو صادقه است! ای دخترکم! به‌زودی تو با مرد جلیل‏‌القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد، ازدواج می‌کنی؛ مردی که مورد اطاعت امت‏ خود است. از او صاحب 4 فرزند می‌‏شوی که اولین آنها مثل ماه چهره‏‌اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند.»
پس از صحبت‌های دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام‌بن ‏خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(ع)  سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(ع) می‌دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است. اگر دخترت را اهل و لایق این خانه می‌دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی‌بینی، پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت، گفت:
ای حزام! به‌خدا سوگند! من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعاً سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت ‏به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(ع). پس او را به علی‌بن‏ ابی‌طالب(ع)، مولایم، تزویج کن.12
اگرچه خواب حجت نیست و جهت امور مهمی مثل ازدواج نمی‏‌توان تنها به خواب‌ها اکتفا کرد؛ ولی راهنمای خوبی برای رسیدن به مقصود می‏‌باشد. اگر بیننده خواب مهذب باشد و طهارت ظاهری و باطنی را حفظ کند و اندیشه‌‏های شیطانی و خطورات ذهنی پراکنده نداشته باشد، خواب‌های او، دارای تعبیر و تأویل مناسبی خواهد بود. ام‌البنین از شخصیت‌هایی بود که این طهارت را داشته و همواره در رفتار و کردار خویش راه صحیح و مناسب را پیش می‌‏گرفته است و از این‌رو رؤیای او به این زیبایی لباس واقعیت و حقیقت می‏‌پوشد و چهار پسر برای سید عالمیان علی(ع) می‌آورد که یکی قمر بنی‏‌هاشم(ع) می‌شود و آن دیگران نیز، ستارگان آسمان ولایت و امامت هستند.
این‌گونه ازدواج آسمانی این دو بزرگوار صورت می‏‌گیرد و در طول زندگی مشترک، همواره اطاعت و احترام و تکریم و ملاطفت در مورد فرزندان علی(ع) از سوی ام‏‌البنین مشهود بوده است.
در هنگام شهادت مولا علی‌بن ‏ابی‌طالب(ع) فرزند بزرگ ام‏‌البنین، عباس‌بن‏ علی(ع)، کمتر از 15 سال سن داشت و همراه با برادرانش که کوچکتر از وی بودند، در دوران کودکی، پدر بزرگوار خویش را از دست داده و غبار یتیمی بر سیمای‌شان نشسته بود.
این زن فداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را صرف تربیت و حفظ فرزندان خانه ولایت نموده و چونان گذشته، خود را وقف فرزندان فاطمه زهرا(س) نیز می‌کرد و به‌سان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود.
وفاداری ام‏‌البنین(س) به همسر بزرگوار خویش به‌حدی است که پس از شهادت حضرت علی(ع) با آنکه جوان بوده و از زیبایی ویژه نیز برخوردار می‏‌باشد تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمی‏‌کند. این همسر شهید ایثارگونه به تربیت فرزندان علی(ع) مشغول بوده و بذر عشق و محبت و ایثار در وجود آنها می‌افشاند.

  نگرش سیاسی
از ویژگی‌های بسیار مهم حضرت ام‏‌البنین(س) توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا از مرثیه‌خوانی و نوحه‌‏سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلائیان را به گوش نسل‌های آینده برساند.
ام‏‌البنین برای عزاداری هر روز به‌همراه عبیدالله فرزند حضرت عباس‌بن‏ علی(ع) به بقیع می‏‌رفت و نوحه می‏‌خواند و گریه می‌‏کرد و این اشعار را می‏‌خواند:
«یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد / ووراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد»13؛ ای آنکه عباس را دیدی درحالی‌که بر گروه ضعیفان حمله می‏‌کرد و دنبال او از فرزندان حیدر جنگاورانی بودند که هر یک دارای یال و کوپالی بودند.
و آنگاه که در عزای فرزندان شجاع و دلیر خود می‏‌گریست، می‏‌گفت:
«دیگر مرا ام‌البنین می‌خوانید؛ زیراکه این نام مرا به یاد شیران بیشه می‏‌اندازد. من پسرانی داشتم که به‌نام آنها مرا ام‏‌البنین می‌خواندند؛ اما دیگر فرزند پسری ندارم.»
خواندن اشعار برای عزاداری گاه جنبه‌های دیگری دارد. ام‏‌البنین با این اشعار هم حماسه کربلا و شجاعت پسران خود و مظلومیت ‏حق را به مردم زمان خود و آیندگان معرفی می‏‌کرد و هم تاریخ کربلا را واگویه می‏‌کرد و در قالب عزاداری و مرثیه‏‌سرایی نوعی اعتراض به حکومت وقت می‌‏کرد و مردم که اطراف او اجتماع می‏‌کردند و نسبت ‏به عمال بنی‌‏امیه متنفر و منزجر می‏‌شدند.
به‌راستی وقتی قبر مطهر عباس(ع) و برادرانش در کربلاست، چرا ام‏‌البنین به بقیع می‏‌رود؟ آیا به این نیست که مردم در آنجا اجتماع می‌کنند؟ و آیا به‌خاطر این نیست که بزرگان اسلام و پیشینه اسلامی مردم، در این خاک خفته‌اند و در آنجا مردم به یاد حماسه‏‌های جوان‌مردان صدر اسلام می‌افتادند؟
مسئله مهم دیگر اینکه چرا فرزند عباس، عبیدالله، را همراه خود می‌‏برد؟ آیا این عمل برای این نبود که نسل آینده را نسبت ‏به حقایق آگاه و بینا کند؟ آیا این یک تربیت ‏سیاسی نبود؟ آیا او در صدد این نبود که پیام عاشورا را به مردم ابلاغ کند و پرچمدار این پیام‏‌رسانی همانا فرزند علمدار حسین(ع)، عبیدالله، نباید باشد؟ ام‏‌البنین، این شجاع‌ترین زن بنی‏‌کلاب که از پیام‏‌آوران کربلاست، چونان زینب، دختر علی(ع)، رسالتی بر دوش دارد و اکنون به انجام آن رسالت مهم و ویژه همت می‏‌گمارد. گفتنی است که عبیدالله‌بن ‏عباس به‌همراه مادرش لبابه در کربلا حضور داشت و سند زنده ‌ای برای بیان وقایع عاشورا بود.

  عروج عرشی
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام‌البنین رو به پایان بود. او به‌عنوان همسر شهید، رسالت‏ خویش را به‌خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فدایی ولایت و امامت ‏بودند و هر 4 تن در کربلا قربانی آرمان‌های «ولی‏» و «امام‏» خویش شدند و بدین‌وسیله بر صحیفه تربیت ام‌‏البنین، امضای سبز مولای متقیان علی(ع) قرار گرفت.
پس از کربلا بار رسالت ‏سیاسی و اجتماعی خویش را به دوش گرفت و پیام‌های مهم کربلا را به فرداها صادر کرد و ارزش‌های معنوی این حماسه عرفانی را زنده نگاه داشت.
همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏‌دار پیام‏‌آوران کربلا پس از زینب(س) که لحظه لحظه عمر خویش را با خدای خود معامله کرد و لحظه‌ای خطا و انحراف در زندگی وی راه نیافت، در سال 70 ه.ق دار فانی را وداع گفت 14 و در قبرستان بقیع، در کنار سبط رسول‌خدا، امام حسن(ع) و فاطمه بنت‏‌اسد و دیگر چهره‌های درخشان شریعت محمدی به خاک سپرده شد.
اگرچه جسم او در خاک است؛ اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وی، نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله، انسان‌هایی تربیت ‏شده‌‏اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود.
..............................................
   پی نوشتها
1. قمر بنی‏‌هاشم(ع)، عبدالرزاق المقرم، ص‏9.
2. همان، ص 10.
3. سوره ابراهیم، آیه 24.
4. وسایل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 14، ص‏29.
5. قمر بنی‏‌هاشم، مقرم، ص 15.
6. تنقیح‌المقال، علامه مامقانی، ج‏3، ص 70 با ترجمه.
7. وسایل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 14، ص‏29.
8. قمر بنی‏‌هاشم، مقرم، ص‏16.
9. همان، ص‏16.
10. تنقیح‌المقال، ج‏3، ص 70 و منتهی‌الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ص‏226.
11. تنقیح‌المقال، ج‏3، ص 70.
12. مولد عباس‌بن‏ علی(ع)، محمدعلی الناصری، صص 38 -36.
13. ریاحین‌الشریعه، ذبیح‌‏الله محلاتی، ج‏3، ص 294 و تنقیح‌المقال، ج‏3، ص 70.
14. محدثات شیعه، دکتر شهلا غروی نائینی، ص‏53.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه