با یک منبر روش روضهخوانی یک مسجد را تغییر دادم
بالأخره به شرایطی رسیدیم که در همه مناسبتها، از یکیدوجا دعوت میشدم. سفری رفتم یزد، نزد دوست محترم مرحوم علومی که در قم در حجره مدرسه حجتیه با وی آشنا شده بودم. به روضهخوانی در شهر یزد معروف بود و سبک خاصی داشت. بالأخره در جلسه روضه مهمی شرکت کردم. در قسمت ورودی، آقایانِ منبری بهصف نشسته بودند و هرکدام چند دقیقه روضه میخواندند و پس از هرچند منبری، یک دور قلیان با آداب و رسوم خاصی به مستمعین داده میشد و گروهگروه میآمدند. یک یا دو آخوند روضه مینشستند و میرفتند و همواره مجلس پر بود. آقایان روضهخوانها بهنوبت میگفتند: بفرما! گفتم: من اینگونه منبر رفتن بلد نیستم، نمیتوانم در ظرف چند دقیقه صحبت کنم. آقایان گفتند: ما چند نفر نوبتهایمان را به شما میدهیم که مهمان هستید! برو منبر.
روی منبر قرار گرفتم. پس از مقدمه، شروع کردم به انتقاد از این روش و بیان مخالفت این روضهخوانی با اهداف حضرت اباعبدالله؟ه؟. چند دقیقه که گذشت، مردم دیدند این آخوند پایین نمیآید. کمکم به حرفهایم توجه شد. من هم انتقاد صریح و مستدل کردم. پس از نیم ساعت عذرخواهی کرده و گفتم: همین یک جلسه هم نوبت تعدادی از آقایان را گرفتهام. صاحب منزل اعلام کرد: در باقیمانده ایام این جلسه، این ساعت مخصوص شماست و یکساعت وقت دارید و حتماً بیایید. این کار شگفتانگیز و خلاف رویه، مورد تأیید بسیاری از محترمین و کسبه قرار گرفت. آنها در مسیر مرا صدا میزدند و در مغازهشان میگفتند: روش شما عالی است! آیا میشود این وضع را عوض کرد؟
به محضر مرحوم صدوقی رسیدم. پس از شنیدن این جریان، مرا تشویق کردند؛ چون من در قم درس لمعه ایشان شرکت میکردم، گفتند: چون شما چند روز مهمان هستی، توانستی این مطالب را بگویی و بعد گفتند: میخواستم در همین محل، جلسه با یکی دو منبری بگذارم، این آقایان ما را ضد اباعبدالله خواندند و نگذاشتند...
انگیزه نوشتن کتاب «حسینبن علی(ع)را بهتر بشناسیم»، از همینجا ایجاد شد.