آیتاللهالعظمی جوادی آملی
محقق شدن بین راه است با عمل به علم خود متحقق شوید
این مرجع تقلید به تبیین نسبت بین مال و علم و عقل پرداخته و خطاب به طلاب، اظهار کردند: مال مثل عقل نیست، عقل بالاتر از علم است. شما که در مسیر علم هستید، به علم بسنده نکنید؛ بلکه بکوشید آنچه یاد گرفتید، هم خودتان عمل کنید و هم به جامعه منتقل کنید. آنچه اصرار قرآن کریم هست، این است که کسی که وارد صحنه علم شد، بین راه قطع نکند؛ بلکه تا پایان راه برود. عالم شدن برای سالک، بین راه است و هدف حوزههای علمیه، عالم شدن نیست؛ بلکه عاقل شدن است!
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، حضرت آیتالله جوادی آملی، 26 مرداد در جلسه درس اخلاق خود که در ادامه مبحث شرح نهجالبلاغه ـ حکمت 113 ـ و با حضور جمعی از طلاب حوزههای علمیه استان مازندران برگزار شد، بیان کردند: وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 113 که در نهجالبلاغه آمده است، میفرماید: «لا مال أعود من العقل، و لا وحدة أوحش من العجب و لا عقل کالتدبیر و لا کرم کالتقوى...» آنچه در این جلسه باید مطرح شود، این است که ارزش علم به چیست و وظیفه علما و مردم نسبت به علم چه میباشد.
معظمله گفتند: مولا امیرالمؤمنین(ع) در ابتدای این حکمت فرمود: «لا مال أعود منالعقل» [هیچ ثروتى سودمندتر از عقل نیست]. در تعریف مال آوردهاند که مال را از آن جهت مال میگویند که «یمیل علیه الطبع»؛ مستحضرید زبان عربی غیر از زبان فارسی است؛ لطایف زبان عربی زیاد است؛ مثلاً ما در فارسی به کسی که وضع مالیاش خوب نیست گدا میگوییم؛ اما قرآن میگوید: فقیر؛ فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت قیام ندارد؛ خداوند در قرآن میفرماید: «لا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاماً»؛ میدانید مال چیست؟ مال عامل ایستادگی شماست، به دست هر کسی ندهید؛ مال خود را به کسی که اختلاسی و نجومی است یا کسی که قدرت تدبیر ندارد، ندهید؛ مال عامل قیام است؛ اگر ملتی بخواهد بایستد، باید جیبش پر باشد، کیفش پر باشد. ملتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است، ایستاده نیست؛ این افتاده است. این گدا نیست، این فقیر است فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است.
ایشان اظهار کردند: مال مثل عقل نیست، عقل بالاتر از علم است. شما که در مسیر علم هستید، به علم بسنده نکنید؛ بلکه بکوشید آنچه یاد گرفتید، هم خودتان عمل کنید و هم به جامعه منتقل کنید؛ آنچه اصرار قرآن کریم هست، این است که کسی که وارد صحنه علم شد، بین راه قطع نکند؛ بلکه تا پایان راه برود. عالم شدن برای سالک، بین راه است و هدف حوزههای علمیه، عالم شدن نیست؛ بلکه عاقل شدن است!
این مرجع تقلید بیان کردند: قرآن کریم فرمود: این علم، پایه و نردبان است؛ آن کسی میتواند ترقی کند و عاقل بشود که عالم باشد: «وتلک الأمثال نضربها للناس وما یعقلها إلا العالمون»؛ علم زمینه برای عاقل شدن است. مهم آن است که انسان از این علم بهره ببرد و از آن استفاده کند تا عاقل شود؛ لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه»؛ بسیاری از درسخواندهها هستند که کشته جهلشان هستند. ممکن است کسی چند سال درس بخواند، عالم بشود؛ اما تا وقتی عامل نباشد، اثری ندارد. اگر عالمی عامل نبود، گرفتار دشمن داخلی است.
ایشان افزودند: کسی که درس خوانده، عالم شده، قدرت تدریس و سخنرانی دارد؛ اما اگر بخش نظر به بخش عمل نرسید و عامل نشد، او با دشمن درونی درگیر است و حتماً شکست میخورد
«گر شود دشمن درونی نیست *** باکی از دشمن برونی نیست»
حضرت آیتالله جوادی آملی ادامه دادند: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علم بالاتر از مال است؛ چون مال رهزن است؛ اما علم، رهزن نیست؛ بلکه بخشی از راه را طی کردن است، علم چراغ است و چراغ برای دیدن صراط است. انسان با چراغ به مقصد نمیرسد؛ بلکه با طی صراط است که به مقصد میرسد؛ اگر علم با عمل همراه شد، میشود عقل؛ عقال، بندی است که با آن زانوی شتران سرکش را میبندند و به این جهت عقل را عقل میگویند چون جلوی چموشی امیال سرکش، جهل و غرور و شهوت و غضب را میگیرد و عقال میکند و اگر انسان غرور و خودخواهی خود را عقال کرد، میشود عاقل؛ و تا نفس اماره را عقال نکند، به عقل نمیرسد و نفعی نمیبرد.
معظمله در پایان خطاب به طلاب جوان حاضر در جلسه، اظهار کردند: در دوره جوانی که همه وسایل فراهم است، تلاش کنید تا عالم شوید؛ ولی بدانید که محقق شدن بین راه است؛ بلکه باید به این علم خود عمل کنید تا بشوید متحقق؛ یعنی آنچه را فهمیدید، برای خودتان پیاده کنید و عالم با عمل شوید. آنگاه میتوانید جامعه را روشن کنید؛ همه وظیفه داریم، مواظب زبان و رفتار و بنان و بیان خود باشیم. حرف بیجا و غیرعلمی نزنیم و گوش هم نکنیم «تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭ برگ توتست که گشتست بهتدریج اطلس». اگر مردم ببینند که عالم آنها، عمری را به طهارت گذرانده، بدرفتاری و بیسوادی و جهل علمی و جهالت عملی ندارد، حرف و تذکرش را گوش میکنند؛ چون میدانند که او خیرخواه آنهاست.