هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

کلید سرّ حقیقت

کلید سرّ حقیقت

حجت‌الاسلام والمسلمین علی نریمانی

مِصْباحُ‌الشّریعَة و مِفْتاحُ‌الْحَقیقَة، اثری به زبان عربی و منسوب به امام جعفر صادق(ع) است. این کتاب، مشتمل بر روایاتی اخلاقی و عرفانی در ضمن ۱۰۰ باب است. برخی چون سیدبن طاووس(ره) و محدث نوری(ره)، کتاب را معتبر دانسته و انتساب به امام صادق(ع) را پذیرفته‌اند و عده‌ای مانند شیخ حر عاملی(ع) و افندی اصفهانی(ره)، این انتساب را نپذیرفته و آن را به فضیل‌بن عیاض، عارف و زاهد بصری یا کوفی نسبت داد‌ه‌اند. این کتاب، از دیرباز، مورد توجه عالمان بوده و روایات فراوانی از آن نقل شده است و شروح و ترجمه‌های فراوانی دارد. یکی از شارحان این کتاب عظیم‌الشأن، استاد علی نریمانی است که این تراث ارزشمند را در 4 مجلد با عنوان «کلید سرّ حقیقت» شرح و ترجمه کرده است. هفته‌نامه «افق حوزه»، در گفت‌وگو با این استاد فرهیخته، به بررسی این اثر ارزشمند پرداخته است که در ادامه می‌خوانید. لازم به ذکر است، حجت الاسلام و المسلمین علی نریمانی در کارنامه علمی خود، کتاب‌هایی چون ترجمه و تلخیص تفسیر المیزان، شرح فصوص‌الحکم فارابی، راز دل، شرحی بر گلشن راز، شرحی بر فصوص‌الحکم ابن‌عربی، عشق از دیدگاه ملاصدرا و ده‌ها اثر دیگر را به ثبت رسانده‌اند.

  آغاز سخن
بارها با خود فکر مى‏کردم که چه خوب بود، به‌جاى این همه روایات و مطالب پراکنده جهت دین‌باورى، کتابى بدون مطالب زاید و یا اغراق‏آمیز و یا مطالبى که با عقل و اندیشه سازگارى ندارد، در دسترس عموم مردم قرار مى‏گرفت و یا دانشمندان دینى، کتابى بازبینى‌شده نه بازسازى شده، تهیه و در دسترس عموم قرار مى‏دادند و در مورد دین‌باورى، مطالبى را ارائه مى‏نمودند که از پراکنده‌گویى و تهافت‌هاى علمى و عقلى، پرهیز و مردم را به آن دعوت مى‏نمودند؛ کتابى که خارج از سلیقه‏هاى شخصىِ گروهى خاص بود. بارها به کتاب‌های گوناگون مراجعه می‌کردم تا ناگاه به کتاب وزین مصباح‌الشریعه مراجعه ‏کردم و از این کتاب بهره‏ها ‏بردم؛ امّا به این کتاب، با این دید که جامع و نسخه‏اى براى عمل کردن به آن باشد، نمى‏اندیشیدم؛ زیرا به هر کتابى مراجعه مى‏کردم، ساختارشکنى‏هایى در آن به چشم مى‏خورد و یا بعضى از روایات سلیقه‏اى، در آن نقل شده بود که با روح دین سازگارى نداشت؛ امّا وقتى با دیده دقت، به این کتاب مراجعه کردم، دیدم کتابى است جامع و نسخه‏اى کامل که مى‏تواند، عطش علمى و عملى دینى هر انسانى را پاسخ دهد و به‌همین دلیل درصدد ارائه شرحی بر آن برآمدم؛ زیرا به آن به‌عنوان کتابی کم‌‌نظیر و برخوردار از مطالب علمى، اخلاقى، عرفانى و اجتماعى که در صورت عمل به آن، انسان سعادتمند خواهد شد، می‌نگریستم.
سیدبن طاووس(ره) گوید: هر مسافرى باید این کتاب را با خود داشته باشد؛ زیرا این کتاب، کتابى لطیف و شریف در بیان راه و روش سیر و سلوک به طرف خداوند است. او معتقد است، اگرچه این کتاب از حجم اندکى برخوردار است؛ امّا داراى معانى زیادى است.

  مصباح الشّریعه اثر کیست؟
همان‌گونه که در مقدمه شرح بر مصباح نگاشته‌ام، در مورد کتاب «مصباح‌الشّریعه و مفتاح‌الحقیقه» که منسوب به امام جعفر صادق(ع) است، سه نظر وجود دارد: برخى انتساب آن به امام صادق(ع) را پذیرفته‏اند؛ همچون سیدبن طاووس که او نخستین کسى است که در کتاب «کشف المحجّه» و کتاب «امان من اخطار الاسفار والازمان»، این کتاب را منتسب به امام صادق(ع) دانسته است که در جای خود بیان خواهیم کرد که نظر ایشان با توجه به مواردی صحیح نیست.
یکى دیگر از کسانى که این کتاب را منتسب به امام صادق(ع) مى‏داند، مرحوم شهید ثانى است که در کتاب‌هایى همچون: «تنبیهات‌العلیة على اسرارالصّلاة» و نیز در کتاب «کشف‌الریبة» و «منیة‌المرید» و «مسکّن الفؤاد»، برخى از مطالبش را نقل نموده است.
امّا برخى این کتاب را به خود او نسبت داده‏اند؛ از جمله عبد‌الرزّاق گیلانى در مقدمه شرح بر «مصباح‌الشریعه که فرمایشات امام صادق(ع) را او جمع‌آورى کرده است. همچنین یکى دیگر از کسانى که این کتاب را منتسب به امام صادق(ع) مى‏داند، مرحوم میرزاحسین نورى معروف به «محدّث نورى» است که در خاتمه کتاب وزین «مستدرک» خود، آن را معتبر دانسته و از امام صادق(ع) مى‏داند و گوید: به‌طور قطع این کتاب از امام صادق(ع) است و یا مرحوم فیض کاشانى که در نسبت آن به امام صادق(ع) هیچ شک و شبهه و تردیدى ندارد که البته جای بحث دارد.
برخى نیز انتساب این کتاب به امام صادق(ع) را به‌طور مطلق نپذیرفته‏اند؛ همچون شیخ حرّ عاملى(ره) صاحب کتاب وزین «وسائل‌الشیعه» و در کتاب «هدایةالامّة» و نیز ملاّعبداللّه افندى اصفهانى(ره)، این کتاب را از امام صادق(ع) نمى‏دانند؛ بلکه آن را به «فضیل‌بن عیاض» عارف بصرى یا کوفى نسبت داده‏اند. غرض همین اختلافات، دلالت بر آن دارد که مؤلف این کتاب وزین، مشخص نیست.
عده‏اى نیز که تفصیل قائل شده‏اند، گویند: مطالب از امام صادق(ع) است؛ امّا دیگران آن را جمع‌آوری کرده‌اند و این کتاب را منسوب به آن‌حضرت می‌دانند،؛ نه اینکه به‌طور قطع از امام صادق(ع) باشد؛ بنابراین منعى در عمل به این کتاب نمى‏دیدند. بنا بر نظر برخى، این کتاب یکى از شاهکارهاى مرحوم «شیخ زین‌الدین» معروف به شهید ثانى است و برخى آن را از «هشام‌بن حکم» دانسته‏اند؛ اگرچه نام خود را بر آن حک ننموده‏اند. بنابراین ما نیز این کتاب را بنا به‌دلایلى از شخص امام(ع) نمى‏دانیم؛ بلکه باید کس دیگرى آن را جمع‌آورى کرده باشد؛ امّا نام خود را بر آن حک ننموده است. اینکه گفتیم: این کتاب نمى‏تواند نوشته شخص امام صادق(ع) باشد، به چند دلیل مى‏باشد:
1. شروع این کتاب با «قالَ‌الصّادِقُ» است؛ بنابراین کسى از او روایت کرده است و نمى‏تواند، خود انسان مطلبى را به‌صورت جداگانه از خودش نقل نماید؛ زیرا کسى که خودش، نویسنده یک کتاب است، عقلى نیست که از خودش مطلبى را نقل نماید؛ مگر اینکه آن مطلب از کتاب دیگر او باشد که او آن را به کتابش ارجاع دهد. پس نویسنده کس دیگر است که مطلب را از او نقل مى‏کند.
2. گاهى از اشخاصى نقل قول گردیده که خود آنان جیره‏خوار اهل‌بیت(ع) بوده‏اند؛ مثل مطلبى که از «زیدبن ثابت» در باب قاریان قرآن نقل مى‏کند و یا از «ربیع‌بن خُثَیْم» در بحث رکوع که انسان یقین پیدا مى‏کند که این کتاب، از شخص امام صادق(ع) نیست.
3. اساساً هیچ‌یک از اهل‌بیت(ع) کتابى ننگاشته‏اند و شاید سرّش هم این باشد که شاید یک کتاب در درازمدّت، دست‌خوش انحراف و اشتباهات قلمى و یا چاپى و یا مورد تحریف قلم‌به‌دستان مزدور قرار گیرد؛ بنابراین نگاشتن کتاب از آنان بعید به نظر مى‏رسد.
هرچه که باشد، این کتاب یکى از جامع‏ترین کتاب‌هاى شیعه در آداب اجتماعى، اخلاقى و عرفانى است که هر کس دسترسى به آن داشته باشد، مى‏تواند درون خود را از آلودگی‌ها پاک نگهدارد.

  شروحى بر این کتاب نوشته‏اند از جمله:
​​​​​​​
1. نخستین شرحی بر این کتاب، شرح جناب آقا میرزااحمد عبد‌الحیّ مرتضوی تبریزی بوده است؛
2. بیان‌الاسرار، نوشته شیخ حسن زاهدى که او به روش عرفانی، شرحی موجز بر کتاب مصباح نگاشته است؛
3. شرح مصباح‌الشریعه، نوشته‌ ملاّ عبدالرّزاق گیلانى (در سال 1343)؛
4. ضیاء‌المصباح، نوشته‌ یحیى‌بن محین‌بن حسن‌بن جعفر‌بن صالح؛
5. عرفان اسلامى، شرح مصباح‌الشریعه، نوشته‌ حسین انصاریان؛
6. شرق بى‌غروب، ترجمه سید على‌اکبر صداقت؛
7. مرحوم علاّمه سیدحسن مصطفوى نیز، شرحى بر مصباح (در سال 1398 هجرى قمرى) زده است که امروزه مورد استفاده عموم مردم قرار مى‏گیرد؛
8. منهاج انوار‌المعرفه فی شرح مصباح‌‌الشریعه، نوشته ابوالقاسم راز شیرازی (وفات 1286)؛
9. کلید سرّ حقیقت، ترجمه و شرح «على نریمانى» نویسنده این نوشتار.
امّا این مطلب که «برخی از متصوّفه در ایجاد این کتاب دخیل بوده‌اند»، سخنی نادرست است؛ زیرا برخی از مفاهیم و مسائل عرفانی از زمانی که انسان پا به عرصه اجتماع گذاشت، مطرح بوده است و امام صادق(ع) نیز، گاهی از برخی مفاهیم، بهره اخلاقی - عرفانی برده است و این دلیلی نیست، بر اینکه ما بگوییم: عرفا و یا متصوّفه در آن دخالت داشته‌اند و یا برخی گفته‌اند: «عنوان صحابه و تمجید و تعریف از آنان مربوط به اهل‌سنّت است و با توجه به اینکه امام صادق(ع) همه صحابه را قبول نداشته، بنابراین به کتاب افزوده شده است.» ما همیشه باید خود را در ظرف زمان امام صادق(ع) قرار داده و سپس قضاوت کنیم.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه