هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

استاد جواد محدثی

خاطرات قلمی/ 2

استاد جواد محدثی

در دوران طلبگی در مدرسه حقانی در سال‌های پیش از انقلاب، موضوع انشاء از درس‌های معمولی مدرسه بود. همان که امروز به آن آیین نگارش می‌گوییم. شهید قدوسی(ره) اهتمام ویژه‌ای به آن داشت؛ چون خودش هم ادیب و اهل قلم بود و سال‌ها پیش، در مجله مکتب تشیع مقاله می‌نوشت.
 از اساتید اهل قلم و ادیب، برای این کلاس دعوت می‌کرد. مدتی استاد جناب دکتر احمد بهشتی معلم انشای ما بود. مدتی هم، از محضر مرحوم حجت‌الاسلام بهجتی شفق، امام جمعه فقید اردکان بهره می‌بردیم. از کسانی که در کلاس ما خوب انشاء می‌نوشتند، یکی شهید سیدحسن شاهچراغی بود که هم اطلاعات اجتماعی و مطالعات روز، زیاد داشت و این بر قلمش تأثیر می‌گذاشت. دیگری مرحوم سیدمحسن ترابی دامغانی بود که نوشته‌هایش بیشتر در قالب طنز بود و مفصل می‌نوشت و خنده بر لب‌ها می‌نشاند. یکی نیز، آقای محمد سپهری اهل خراسان بود که پس از انقلاب، دیگر از او خبر ندارم که چه شد و کجا رفت و الآن کجاست؟ او قلمی روان و پرشور و حماسی داشت و نحوه خواندنش در کلاس هم پرشور بود. علاقه داشتیم که همیشه او بنویسد و بخواند. او هم مفصل می‌نوشت و گاهی نصف دفتر را پر می‌کرد و بیشتر وقت کلاس را به خود اختصاص می‌داد. من هم سعی می‌کردم که خوب بنویسم. علاقه به ادبی‌نویسی داشتم و از همان زمان، مقالاتم در قالب نثر ادبی بود.
 دوره‌ای که استادمان، مرحوم بهجتی شفق بود، از آنجا که خودش شاعر و خوش‌ذوق بود، نوشته‌های ذوقی و ادبی را هم دوست می‌داشت. من هم که آن سال‌ها(حدود 53-49) گرایش به شعر نو داشتم. گاهی موضوعات انشاء را در قالب شعر نیمایی می‌نوشتم و در کلاس می‌خواندم. شعری درباره بعثت پیامبر(ص)، شعری درباره مبارزات مردم مظلوم رودزیا از آن‌جمله بود. شاید تشویق‌های ایشان از جمله عوامل مؤثری بود که من جدی‌تر وارد عرصه شعر بشوم.
در امتحانات خردادماه مدرسه، یک بیت شعر را درباره قیام عاشورا به‌عنوان موضوع امتحان انشاء داده بود. من در همان جلسه امتحان موضوع را در قالب شعر و به‌همان سبک و قالب عنوان امتحان سرودم و تحویل استاد دادم یادم هست که بالاترین نمره انشاء را به من داد(نمی‌دانم 19 یا 20) و این خودش، نقش تشویقی و ترغیبی زیادی در اهتمام بیشتر من به شعر داشت. بعضی از سروده‌های خودم را که در قالب شعر نو بود، به مجله مکتب اسلام فرستادم. اولین شعری که از من در آن مجله چاپ شد، شعر گذشته درخشان بود. چاپ این شعر برای من که طلبه ۱8- ۱7 ساله بودم، در یک نشریه عمومی و معتبر انگیزه‌آفرین بود و همین سبب شد، در سال‌های پیش از انقلاب به‌مناسبت‌های مختلف مذهبی شعر نو می‌سرودم و می‌فرستادم و چاپ می‌شد؛ شعر‌هایی همچون اسیر آزادی‌بخش، ای دادگر بیا، هل من ناصر، زندانی بغداد و... از آن جمله است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه