گفتاری ازآیتالله صابری همدانی(ره)
بهتر از آقای خامنهای سراغ ندارم!
آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قد) درباره رهبری حضرت آیتالله خامنهای گفتند: اگر از من هم در مسئله رهبری سؤال میکردند، بهتر از آقای خامنهای سراغ نداشتم.
قائل به ولایت مطلقه فقیه بودند
آیتالله گلپایگانی(ره) ۱۰ سال قبل از شروع نهضت امام خمینی(قد)، بحث ولایت فقیه را تدریس کردند که من و عدهای از فضلای حوزه علمیه، در آن درس حضور داشتیم. ایشان با توجه به ادله شرعی، ولایت فقیه را مطلقه میدانستند و معتقد بودند: ملوک و پادشاهان باید ایادی مجریه علما و فقها باشند. بنده همزمان با انتشار جزوه ولایت فقیه امام(قد) در ایران، بحث ولایت فقیه آیتاللهالعظمی گلپایگانی را به زبان عربی و همراه با توضیح و تفصیل و اصطلاحات روز و با تجدید نظر در بعضی مسائل، چاپ کردم که بسیار مورد توجه علما و فضلا قرار گرفت.»
تقویت نظام جمهوری اسلامی
پس از پیروزی انقلاب نیز، هماره در جهت تأیید کامل مواضع امام خمینی(قد) و تقویت موقعیت ایشان بهعنوان رهبر نظام و فراخواندن مردم بر پیروی کامل از حضرت امام، توصیه به افراد صالح برای شرکت در مناصب دولتی، طرح مباحث مورد نیاز حکومت اسلامی در درس خارج فقه (قضا، حدود و شهادات)، شرکت در مراسم انتخابات، صدور پیامهای گوناگون مبنی بر شرکت مردم در انتخابات، تقویت دولت اسلامی و حرام شمردن مخالفت با دستورها و مقررات دولت و نهی از فروش اجناس قاچاق، حمایت مادی و معنوی از رزمندگان اسلام در طول جنگ تحمیلی و ارسال هیأتهای مختلف به جبهههای نبرد و اجازه مصرف ثلث از خمس، در مصرف جبههها و برعهده گرفتن ساختمان مراکز درمانی و بهداشتی استانهای زلزلهزده در زلزله خرداد ۱۳۶۹ و دهها اقدام دیگر، فعال بودند.
بهشرطی تهران میآیم که آقای خمینی را آزاد کنید
آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قد)، علاقه وافری به حضرت امام(قد) داشتند. در سال42 که امام را دستگیر و تبعید کردند، شاه تصمیم گرفت، ضمن دعوت مراجع به تهران، جو متشنج ناشی از دستگیری امام را، در سایه بهاصطلاح هماهنگی با آقایان دیگر از بین ببرد. فرستادگان شاه که عمدتاً از سردمداران ساواک و مزدوران سازمان امنیت دستگاه بودند یکی پس از دیگری برای دعوت از مراجع، به قم اعزام شدند. آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قد)، وقتی برای دعوت به منزل ایشان مراجعه میکنند و اصرار میورزند که جلسه بسیار مهمی است و همه مراجع هستند و شما هم به تهران تشریف بیاورید، ایشان میگویند: من میآیم تهران؛ اما به یک شرط؛ اگر شرط من را انجام میدهید، من حرفی ندارم در غیر این صورت نمیآیم! سؤال میکنند: شرط شما چیست؟ میگویند: من بهشرطی میآیم تهران که شما آقای خمینی را آزاد کنید! آنها بهشدت مخالفت میکنند و میگویند: این شرط اصلاً عملی نیست. ایشان هم میگویند: من هم اصلاً به تهران نمیآیم؛ چون آمدن من به تهران به این معناست که وقتی یزید سر امام حسین(ع) را برید، امام سجاد(ع) برود و تشکر کند و به یزید بگوید که خیلی ممنون که سر بابام را بریدی! این، نشان از ارتباط نزدیک و توجه آیتاللهالعظمی گلپایگانی به امام دارد؛ آن هم در آن شرایط سخت و خفقان. همه کسانی که کمترین آشنایی با مسائل سیاسی و حساسیتهای رژیم گذشته داشتند، بهخوبی درک میکنند که این جمله و اینگونه موضعگیری، چه پیام روشن و مؤثری میتواند باشد.
بهتر از آقای خامنهای سراغ ندارم!
آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) به مقام معظم رهبری بسیار علاقهمند بودند و بنده با توجه به تعابیری که میشنیدم، احساس میکردم که ایشان علاقه قلبی و صمیمیت خاصی نسبت به رهبر انقلاب دارند. در مسائل نظام و حکومت اسلامی، معمولاً میخواستند که نظر رهبری لحاظ شود.
خاطرم هست، در یک جلسه خصوصی که تنی چند از نزدیکان خدمت آقا بودند، نظر ایشان را نسبت به رهبر انقلاب سؤال میکنند. آیتاللهالعظمی گلپایگانی میگویند: اگر از من هم در مسئله رهبری سؤال میکردند، بهتر از آقای خامنهای سراغ نداشتم. این، نشان از نظر و توجه آقا نسبت به مقام رهبری دارد. متقابلاً باید از توجه مقام معظم رهبری به مراجع و بزرگان دین، بهویژه مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) سخن گفت. همه مردم شاهد شرکت مقام معظم رهبری در مسائل مربوط به کسالت، رحلت و مراسم تشییع ایشان بودند. همچنین پیام فوقالعاده پرنغز و نورانی مقام معظم رهبری، بهترین معرف و روشنترین شاخصه نظر ایشان در ارتباط با آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) بود.
آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) تا پایان عمر، توجه و عنایت بسیاری نسبت به نظام اسلامی، امام و رهبر انقلاب داشتند. چنانکه در آخرین سخنان و نوشتههایشان نیز، بهصراحت بر حفظ نظام اسلامی و ضرورت دفاع و جانبداری از انقلاب تأکید نموده و هرگونه دشمنی و مخالفت با انقلاب اسلامی را نوعی عمل ضدانقلابی و مغایر با وظیفه دینی میدانستند.
پس از پیروزی انقلاب نیز، هماره در جهت تأیید کامل مواضع امام خمینی(قد) و تقویت موقعیت ایشان بهعنوان رهبر نظام و فراخواندن مردم بر پیروی کامل از حضرت امام، توصیه به افراد صالح برای شرکت در مناصب دولتی، طرح مباحث مورد نیاز حکومت اسلامی در درس خارج فقه (قضا، حدود و شهادات)، شرکت در مراسم انتخابات، صدور پیامهای گوناگون مبنی بر شرکت مردم در انتخابات، تقویت دولت اسلامی و حرام شمردن مخالفت با دستورها و مقررات دولت و نهی از فروش اجناس قاچاق، حمایت مادی و معنوی از رزمندگان اسلام در طول جنگ تحمیلی و ارسال هیأتهای مختلف به جبهههای نبرد و اجازه مصرف ثلث از خمس، در مصرف جبههها و برعهده گرفتن ساختمان مراکز درمانی و بهداشتی استانهای زلزلهزده در زلزله خرداد ۱۳۶۹ و دهها اقدام دیگر، فعال بودند.
آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قد)، علاقه وافری به حضرت امام(قد) داشتند. در سال42 که امام را دستگیر و تبعید کردند، شاه تصمیم گرفت، ضمن دعوت مراجع به تهران، جو متشنج ناشی از دستگیری امام را، در سایه بهاصطلاح هماهنگی با آقایان دیگر از بین ببرد. فرستادگان شاه که عمدتاً از سردمداران ساواک و مزدوران سازمان امنیت دستگاه بودند یکی پس از دیگری برای دعوت از مراجع، به قم اعزام شدند. آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قد)، وقتی برای دعوت به منزل ایشان مراجعه میکنند و اصرار میورزند که جلسه بسیار مهمی است و همه مراجع هستند و شما هم به تهران تشریف بیاورید، ایشان میگویند: من میآیم تهران؛ اما به یک شرط؛ اگر شرط من را انجام میدهید، من حرفی ندارم در غیر این صورت نمیآیم! سؤال میکنند: شرط شما چیست؟ میگویند: من بهشرطی میآیم تهران که شما آقای خمینی را آزاد کنید! آنها بهشدت مخالفت میکنند و میگویند: این شرط اصلاً عملی نیست. ایشان هم میگویند: من هم اصلاً به تهران نمیآیم؛ چون آمدن من به تهران به این معناست که وقتی یزید سر امام حسین(ع) را برید، امام سجاد(ع) برود و تشکر کند و به یزید بگوید که خیلی ممنون که سر بابام را بریدی! این، نشان از ارتباط نزدیک و توجه آیتاللهالعظمی گلپایگانی به امام دارد؛ آن هم در آن شرایط سخت و خفقان. همه کسانی که کمترین آشنایی با مسائل سیاسی و حساسیتهای رژیم گذشته داشتند، بهخوبی درک میکنند که این جمله و اینگونه موضعگیری، چه پیام روشن و مؤثری میتواند باشد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه