هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

به‌تمنای طلوع تو جهان چشم به راه

عطر یار

به‌تمنای طلوع تو جهان چشم به راه


علیرضا خاکساری
به‌تمنای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه
سال‌ها می‌رود و حرف دل من این است
تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
شهر یکپارچه از دوری تو می‌گرید
همه از مرد و زن و پیر و جوان چشم به راه
در نبودت همه چیز از جریان افتاده‌ست
کوه و دشت و چمن و رود روان چشم به راه
غصه‌های دلش از موی سپیدش پیداست
پدرم با دل خون، قد کمان، چشم به راه
مهدیه آمدنم فلسفه دارد، آری!
غیر از این است همه منتظران چشم به راه؟!
تا به‌هنگام گذر بذل محبت بکنی
این گدا را سر راهت بنشان چشم به راه
آل‌یاسین و سمات و فرج و ندبه و عهد
شیخ عباس و مفاتیح جنان، چشم به راه
حکم احداث حریم حسنی دست شماست
 سالیانی‌ست بود فرشچیان چشم به راه
تا بگویند برایت غزل جمعه‌ی وصل
شفق و میثم و امثال حسان چشم به راه
سحری هم که شده سمت حسینیه بیا
که نشستیم همه دل‌نگران چشم به راه

برچسب ها :
ارسال دیدگاه