غدیر طرحی برای همه زمانها
جمالالدین سلیمانی؛ طلبه حوزه علمیه
انتخاب بهترین مکان و زمان برای ابلاغ پیام
مناسبت عید غدیر، فرصتی برای بازخوانی حادثه مهمی در تاریخ اسلام است. در سال دهم هجرت مسلمانانی که از سفر حج به سرزمینهای خود بر میگشتند، به فرمان پیامبر(ص) در محلی بهنام غدیرخم متوقف میشوند. پیامبر(ص) بهترین مکان و زمان را برای ابلاغ یک پیام مهم برگزید. برای ابلاغ این پیام از سویی آخرین نقطه تلاقی مسلمانان انتخاب شد تا آنان کمترین فاصله را با سرزمینهای خود داشته باشند و پیام توسط حاضرین به ساکنان همه مناطق اسلامی برسد و از سویی دیگر، پیام پس از انجام مناسک حج ابلاغ شد؛ زمانی که پس از توبه و پاک شدن و خشوع قلب، بیشترین آمادگی روحی برای شنیدن فرمان الهی وجود دارد. مسلمانان در راه بازگشت بودند که نخستین فرمان خطاب به پیامبر(ص) نازل شد:
]یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَالنَّاس[ (مائده/67)؛ «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد.»
ابلاغ پیامی که با کل رسالت پیامبر(ص) برابری میکند.
دقت در این آیه، اهمیت پیام را نشان میدهد؛ عدم ابلاغ آن با عدم ابلاغ رسالت پیامبر(ص) برابری میکند. (المیزان، ج 6، ص 49)
در آیه دیگر ابلاغ این پیام، موجب یأس کفار و اکمال دین و اتمام نعمت معرفی شده است.
]الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً[ (مائده/3)؛ «امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند. بنابراین، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بهعنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.»
از نظر مفسران اهل سنت، مقصود از ]بلّغ ما أنزل ...[ تبلیغ معارف و احکام دین و یأس کافرین هم بهمعنی یأس از تبدیل دین است و پس از تمسک به شرایع الهی، وجهی برای ترس از کفار وجود ندارد. خداوند مؤمنان را قاهر و غالب بر کافران قرار داد و آنان مأیوس شدند. ( مفاتیحالغیب، ج 11، ص286 - ج 12، ص399 )
اما بررسی دقیق آیات نشان میدهد، منظور از تبلیغ در این آیه، ابلاغ پیامی است که با کل رسالت پیامبر(ص) برابری میکند و از این رو موجب اکمال دین و اتمام نعمت است و یأس کافران را بههمراه دارد و لذا مقصود آیه، ابلاغ مجموع احکام شرعی و یا یأس کفار، زمان ظهور اسلام یا فتح مکه یا روز نزول آیات براءة یا روز عرفه در حجةالوداع نیست؛ بلکه یأس کفار زمانی حاصل میشود که خداوند کسی را بهعنوان جانشین پیامبر(ص) نصب کند تا به حفظ و تدبیر دین بپردازد. پرواضح است که دین اسلام همه زمانها و مکانها را در بر میگیرد و بیانگر همه معارف اصلی و اصول اخلاقی و احکام فرعی است. در اینصورت نمیتوان فرض کرد، چنین دینی نیازمند حافظ و متولی نباشد و کسی برای تدبیر و اجرای آن تعیین نشود و لذا روایاتی که بیانگر نزول آیه تبلیغ در روز غدیرخم درباره ولایت امام علی(ع) است، تأیید میشود.
غدیر، طرح و الگویی برای همه زمانها و همه جوامع
اگر از دید دیگری به فلسفه و اهمیت غدیر نگاه بیندازیم، معلوم میشود واقعه غدیر، طرح و الگوی دین برای همیشه و همه جوامع است. توضیح مطلب آن است که بهطور کلی روش پیامبران الهی در انجام مأموریت این نبود که در گوشهای بنشینند و انسانها تکتک به سراغشان بیایند و زیر نظر آنان تربیت شوند یا اینکه به آنها فلسفه و مسائل تعقلی را بیاموزند و باز اینگونه نبود که به سراغ تکتک انسانها بروند و به آنها اصول معارف و تعالیم خود را بیاموزند و آنها را یکیک تربیت کنند. روشی که انبیای الهی به آن مقید بودند، این بود که بهجای ترببیت تکتک انسانها بستر و زمینه تربیت همه افراد و تربیت جمعی انسانها را ایجاد کنند تا در فضای مناسب و محیط سالم انسانهای زیادی تربیت شوند. اینکه یک رهبر الهی در تمام عمرش به تربیت یکیک انسانها بپردازد، نتیجه آن میشود که در پایان، تعداد کمی از افراد، زیر دست او تربیت میشوند و برای بیشتر انسانها فرصت مواجهه با او فراهم نمیشود؛ اما اگر رهبر الهی محیط سالم و مناسب و انسانساز- کارخانه انسانسازی- ایجاد کند، در این محیط مناسب و بهاقتضای طبیعی، انسانها رشد و تربیت میشوند. اینجا نیازی به سراغ تکتک افراد رفتن نیست. پیامبران الهی مأمور بودند، جامعه انسانساز و از درون آن جامعه، انسان بسازند؛ لذا پیامبران زحمتها و مرارتهای زیادی میکشیدند. ساختن یک انسان و یا چند انسان آن هم انسانهای گزینششده و مستعد، بهمراتب آسانتر از آن است که یک جامعه با زیربنای توحید و با هدف انسانسازی بنا شود. اینجا جنگها و نزاعها بهوجود میآید و اصحاب زر و زور و تزویر بیکار نمینشینند. آنان ساختار جامعه را بهنفع خود میسازند و وقتی پیامبری در صدد ساختن جامعه توحیدی بر میآید، باید ساختار را بهطور کلی تجدید بنا کند. اینجاست که درگیریها شروع میشود. از سرگذشتهای پیامبران در قرآن بهخوبی برمیآید که همه آنان در پی ساختن شاکله و ساختار جدید میرفتند و در این راه مرارتهای زیادی از جمله قتل و تبعید و آوارگی و توهین و استهزاء مواجه میشدند. هدف کاملاً مشخص بود؛ ساختن جامعهای با زیربنای توحیدی برای ایجاد بستر مناسب تربیت انسانها.
به این آیات توجه نمایید:
]وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِاللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا[ (آلعمران/46)؛ «چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى بههمراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند.»
]لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ[ (حدید/26)؛ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است.»
]وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ[ (انفال/60)؛ «هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد.»
از اینجا ارتباط قطعی دین و سیاست مشخص میشود. هدف دین که همان ساختن انسانهاست، بدون ابزار سیاست و ورود در عرصههای اجتماعی بهدست نمیآید و این ورود چون با میزان عدالت است، همه عدالتگریزان را به صف میکند تا نگذازند، محیط انسانسوز به محیط انسانساز تبدیل شود.
توحید، زیربنای جامعه مورد نظر انبیاء(ع)
این نکته را هم بهاختصار بیان کنیم که بنای جامعه مورد نظر پیامبران، بر توحید است؛ لذا آن را جامعه توحیدی مینامیم. در جامعه توحیدی تنها یک خدا پرستش میشود، همه انسانها بندگان او هستند و کسی حق ندارد، در برابر غیر خداوند کرنش کند. او حاکم و ولی مطلق است و تنها فرمان او مطاع است و ربوبیت در تشریع و تکوین از آن اوست و لذا کسی حق تشریع برای سایر انسانها را ندارد. اینها مبانی اصیل دینیاند که باید در زندگی فردی و اجتماعی مؤمنین به خداوند، مورد نظر قرار گیرند و لازم است، امتداد عملی در زندگی عینی داشته باشند. بر اساس این مبانی، ولایت و سرپرستی و حاکمیت در جامعه تنها برای کسی مشروع است که از سوی خداوند مأذون باشد و در غیر این صورت، نامشروع و مصداق طاغوت است و همچنین قانونگذاری و فراخواندن انسانها به اطاعت باید با اذن الهی باشد؛ والاّ دعوت به شرک و طاغوت است و لذا در بینش توحیدی اسلام، حاکم باید مأذون از سوی خداوند باشد تا مشروعیت داشته باشد. این مسائل امتداد عملی توحید در زندگی اجتماعی است.
با این بینش اینک به غدیر نگاه میافکنیم:
مسلمانان پس از یک سفر معنوی و عبادی و با بیشترین آمادگی برای پذیرش فرمان رهسپار مناطق خود هستند. در میانه راه و در شرایط سخت سفر و مشقت توقف، ناگهان دستور توقف همگان صادر میشود. حتماً مسئله مهمی است. این مقدار تشریفات برای موضوعات نهچندان مهم اجرا نمیشود. پیامبر(ص) پس از اطمینان از آماده شدن جمعیت برای شنیدن یکی از مهمترین فرمانهای الهی شروع به سخن میکند و موضوع جانشینی خود را رسماً اعلان میکند. اعلان جانشینی امام علی(ع) از سوی پیامبر(ص) در سال دهم هجری، تنها یک حادثه تاریخی نبود. بسیار مهم است که فلسفه نهفته در این حادثه را دریابیم. فلسفه واقعی غدیر ارائه الگوی کامل حکمرانی اسلامی است. الگوی حکمرانی اسلامی مبتنی بر توحید است و رهبران الهی موظف به ایجاد ساختار توحیدیاند و در این راه مبارزه میکنند و از جمله لوازم توحید این است که تنها فرد مأذون از سوی خداوند میتواند سرپرستی جامعه را بهدست بگیرد. غدیر با صدای رسا در گوش تاریخ اعلان میکند که تنها مدل مشروع حکمرانی، ولایت رهبر صالح و شایسته و مأذون و منصوب-به نصب عام یا خاص- از سوی خداوند است. اعلان پیامبر(ص) به این معناست که جامعه مؤمن نمیتواند به عقیده توحید ایمان بیاورد؛ اما در نظامات اجتماعی و سیاسی خود مستقل عمل نماید و بهعبارتی، توحید تنها به یک مسئله اعتقادی دعوت نمیکند؛ بلکه به امتدادهای آن نیز از جمله بعد اجتماعی آن دعوت میکند. به بیانات دقیق مقام معظم رهبری در این باره توجه نمایید:
«ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه و قاعده است. یک قاعدهای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم(ص) در ماههای آخر عمر، قاعده امامت و ولایت را وضع کرد.» 30/6/1395
«مسئله غدیر، مسئله ایجاد یک شاخص و معیار و میزان است. تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص و معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و تکلیف مسیر عمومی امت را معین کنند.» 15/09/1388
لذا میتوان گفت، غدیر یک واقعه زنده در همه زمانهاست. مؤمنان باید جامعه خود را با معیار غدیر سنجش کنند. همین امر مبنای مشروعیت ولایت فقیه در دوره غیبت نیز است. مشروعیت ولایت فقیه، برگرفته از همان مدل ترسیمشده در غدیر است.
تفاوت حکومت اسلامی با دموکراسی رایج غربی
با این توضیح میتوانیم، اینگونه جمعبندی کنیم که غدیر بیش از آنکه با موضوع امامت و نصب جانشین پیامبر(ص) ارتباط داشته باشد، با توحید در ارتباط است و لازمه قطعی ولاینفک توحید را نمایش میدهد. اینک مناسب است، به مدل مرسوم دموکراسی که از مقبولات زمان محسوب میشود، نظری بیندازیم و مقایسه کوتاهی بین آن و مدل امامت داشته باشیم. دموکراسی مرکب از دو واژه «دموس، بهمعنای مردم» و «کراتوس، بهمعنای حکومت» است. در نتیجه بهمعنای حکومت مردم است. در رابطه با دموکراسی به این نکات توجه نمایید:
اول: درباره معنا و معیارهای دموکراسی اتفاق نظر وجود ندارد. از جمله دیویدهلد در کتاب مدلهای دموکراسی که در سال 1987 منتشر شده است، یازده مدل برای دموکراسی بیان میکند. (مانند دموکراسی کلاسیک، حمایتی و تکاملی، تکاملی رادیکال و ....) و همچنین هانتینگتون و راسل و ... اقسام دیگر یا موجهای دموکراسی را مطرح کردهاند.
دوم: دموکراسی شایع بهلحاظ تئوریک دارای اشکالات اساسی است. این اشکالات ناشی از بیتوجهی به مبانی توحیدی و جهانبینی اسلامی است.
سوم: آنچه در فرهنگ دینی با عنوان جمهوریت و مردمسالاری عنوان میشود، اختلاف اساسی و جوهری با دموکراسی متداول دارد.
چهارم: فارغ از اشکال عدم توافق و اشکالات تئوریک دموکراسی، باید گفت: عنوان حکومت مردم از ابهام، رنج میبرد. مثلاً اینکه چه کسانی را باید «مردم» قلمداد کرد؟ چه نوع مشارکتی برای مردم منظور است؟ حوزه حکومت را تا چه اندازهای میتوان گستراند؟ برای کسانی که در زمره مشارکتکنندگان قرار ندارند، چه ساز و کاری در نظر گرفته شده است؟ دموکراسیها در چه شرایطی حق دارند، علیه کسانی که نتیجه دموکراسی را نپذیرند، بهزور متوسل شوند؟ ....
اینها و مسائل دیگر نشان میدهد، هنوز معنای دموکراسی تثبیت نشده است و نخواهد شد. ( به کتاب آغازی بر یک پایان سیدمرتضی آوینی مراجعه نمایید.)
پنجم: با توجه به مطالب پیشین میتوان گفت عنوان «جمهوری اسلامی» که بر نظام کنونی مستقر در ایران اطلاق میشود، برگرفته از الگوی غدیر است و نه نظامهای دموکراسی متداول که غرب مبدع آن است. تفاوت این دو مدل در آن است که در مدل غربی دموکراسی، انحلال اسلامیت در جمهوریت-البته در جایی که عنوان اسلامیت هم معتبر باشد- اتفاق میافتد و در مدل غدیر، انحلال جمهوریت در اسلامیت رخ میدهد؛ لذا جمهوریت در مدل غدیر بهمعنای حاکمیت مطلق اراده مردم در تصمیمگیری اجتماعی نیست. مردم در چنین نظامی بر اساس تربیت و آگاهیبخشی که نسبت به آنان اعمال میشود، با طوع و رغبت حاکمیت ولایت الهی را میپذیرند. (در پذیرش قوانین و در پذیرش سرپرست جامعه) و البته مردم در چنین نظامی از کرامت و سیادت و ارزشهای والای انسانی بهرهمندند و فلسفه حکومت خدمت به آنان است. بر خلاف دموکراسیهای متداول که با استضعاف فکری انسانها توسط قدرتمندان و ثروتمندان، در واقع همان اقلیت، زمام جامعه را در دست دارند و مردم تقریباً هیچکارهاند. در این نظامها غیر از اینکه آیا اراده مردم منطبق بر مصلحت و خیرشان است یا خیر، هیچگاه اراده واقعی مردم حاکمیت نمییابد و همچنین حرکت جمعی بر اساس خواستها اتفاق میافتد و نه مصلحتها و بالتبع هرگز انسان در آن کرامت و ارزش واقعی خود را ندارد و بالعکس در طرح توحیدی غدیر، انسان در قله کرامت است و اراده انسانهای تربیتیافته جهت جامعه را مشخص میکند و نه صاحبان تبلیغات و رسانه و پول، آنگونه که در غرب متداول است.
بهطور خلاصه در مدل غدیر، ارتباط حکمرانی با آسمان(خداوند) و با زمین(بندگان خداوند) بهدرستی برقرار است. و در مدل دموکراسی از نوع غربی هر دو پیوند گسسته است.