هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

پرده پندار

عطر یار - شماره 709

پرده پندار

امام خمینی(قد)

عیب از ماست اگر دوست ز ما مستور است
دیده بگشای که بینی، همه عالم طور است

لاف کم زن که نبیند، رخ خورشید جهان
چشم خفاش که از دیدن نوری کور است

یارب این پرده« پندار که در دیده» ماست
باز کن تا که ببینم همه عالم نور است

کاش در حلقه رندان خبری بود ز دوست
سخن آنجا نه ز ناصر بُوَد، از منصور است

وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی
فاش گردد که چه در خرقه این مهجور است

چه کنم تا به سر کوی توأم راه دهند
کاین سفر توشه همی خواهد و این ره دور است

وادی عشق که بی‌هوشی و سرگردانی است
مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است

لب فروبست هر آن‌کس رخ چون ماهش دید
آن که مدحت کند از گفته خود مسرور است

وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم
به همه کَون و مکان مدحت او مسطور است

برچسب ها :
ارسال دیدگاه