هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

آیا «قانون جذب» با واقعیت سازگار است؟

آیا «قانون جذب» با واقعیت سازگار است؟

در بخش پیشین درباره شعور خلاق انسان که منشأ عملکردهای ویژه اوست و نیز اینکه عمل، معیار دستیابی به نتیجه است نه خیال و اندیشه، سخن گفتیم؛ همچنین به تفاوت‌های موجود میان قانون جذب با دعا اشاره نمودیم. در بخش پایانی به بررسی تفاوت قانون جذب با تفکر و نیز کارکرد جذب در جامعه امروز خواهیم پرداخت.

بخش چهارم و پایانی
 
  تفاوت قانون جذب با تفکر
معمولاً قانون جذب را به قدرت فکر مربوط می‌کنند و گاهی برای تأیید آن، فضیلت‌هایی که از یک ساعت تفکر در روایات بیان شده و عبادت بودن آن و ده‌‌ها جمله از بزرگان که درباره اهمیت و ارزش تفکر گفته‌اند، سخن به میان می‌آورند؛ اما باید توجه داشت که اساساً نیروی فکر ارتباطی با قانون جذب ندارد. فکر نیرویی است که انسان با استفاده از آن، پاسخ پرسش‌های خود و دیگران را می‌یابد و با دانسته‌هایش به کشف ندانسته‌ها می‌رود. حالا عمل به دانسته‌ها چه نتایجی دارد و عمل نکردن به آنها چه پیامدهایی را به دنبال می‌آورد، موضوعی دیگر است.
اما قانون جذب اساساً به قلمروی فکر و نیروهای آن وارد نمی‌شود. آنچه در کانون این تئوری قرار دارد، تخیل و توهم است. تخیل این است که ما تصویر مشاهدات خود را در ذهن حاضر کنیم و آنها را تجسم ببخشم. توهم نیز پیوند زدن کلیاتی نظیر آرمان، محبوب، آرزو و خوبی به این تصاویر جزئی است. برای روشن شدن این تفاوت و فاصله بسیاری که تئوری راز از تفکر دارد، همین کافی است که تفکر از دوره کودکی و نوجوانی به‌تدریج شکل می‌گیرد و در سنینی بالاتر کامل می‌شود؛ بنابراین کودکان هرچه سنی پایین‌تر داشته باشند، از نیروی فکر کمتری برخوردارند و به‌طور طبیعی کسی هم از آنها انتظار سخنان متفکران و رفتار مبتنی بر فکر ندارد.
اما آنچه در عمل به تئوری راز مورد نیاز است، بیش از هرکس در اختیار کودکان است؛ کودک دو سه ساله، ساعت‌ها در خانه خیالی خود بازی می‌کند، به فرزندش غذا می‌دهد و او را می‌خواباند، به خرید می‌رود، رانندگی می‌کند... و گاهی چنان غرق این تصورات است که والدین خود را نیز به رؤیاهای خود می‌برد و زندگی آن‌ها را در دنیای خود تعریف می‌کند. تئوری را به این تخیلات شیرین و دلپذیر نیازمند است و ارتباطی با تفکر و واقعیت جهان ندارد.
 
 رازی دیگر
بخشی از مثال‌هایی که برای اثبات و تأیید قانون جذب آورده شده و ممکن است، هر کدام از ما نیز تجربه کرده باشیم، اساساً ربطی به جذب ندارد؛ بلکه روشن‌بینی‌هایی است که هرکس به نسبت آمادگی و لطافت روحی در خواب یا بیداری آن را تجربه می‌کند و از رویدادهای آینده آگاه می‌شود. این تجربه ممکن است به‌صورت دیدن تصویری از آینده باشد و یا احساس نیرومندی که ما را از وقوع یک رویداد آگاه می‌سازد.
با این تبیین قضیه کاملاً صورتی معکوس دارد و این‌طور نیست که هرچه در ذهن تجسم می‌شود، با نیروی تجسم و احساس تحقق می‌یابد؛ بلکه آنچه قرار است تحقق یابد، در صفحه ذهن تصویر می‌شود. این نیروی واقعیت است که قلب‌ها و ذهن‌های شفاف را باز می‌کند و فروغ آگاهی را در آنها می‌تاباند. آینده به لحظه حال سرازیر و روزنه‌ای به روی آینده گشوده می‌شود و منظره‌ای پدیدار می‌گردد؛ نه اینکه قلمی برداریم و روی دیوار نقش پنجره و منظره را بکشیم؛ به امید اینکه پنجره‌ باز و منظره پیدا شود.
راننده آیت‌الله بهاءالدینی(ره) می‌گوید: یک روز برای رفتن به خارج شهر حرکت کردیم. وقتی آقا در ماشین نشست، برخلاف همیشه که خوش‌وبش می‌کرد، ساکت و آرام بود. کمی که جلو رفتیم، به من پولی دادند تا در صندوق صدقات بیندازم. به راهمان ادامه دادیم تا از یک سه راهی بزرگ گذشتیم. در آنجا بود که آقا نفس عمیقی کشیدند و مثل همیشه شدند. از ایشان پرسیدم که چرا در ابتدا حالت دیگری داشتید. ایشان فرمودند که وقتی داخل ماشین نشستم، دیدم که سر این سه راه با یک ماشین سنگین تصادف خطرناکی می‌کنیم و چون استغفار دفع بلا می‌کند، شروع به استغفار کردم. بعد یادم آمد که صدقه هم خوب است و بالاخره این کارها مؤثر شد و خطر برطرف گردید.
این روشن‌بینی‌ها را تقریباً همه در اندازه‌ها و صورت‌های گوناگون در خواب یا بیداری تجربه کرده‌ایم. خیلی از افراد موفق هم، موفقیت‌های خود را پیشاپیش دیده‌اند و خود را در آن شرایط مشاهده کرده‌اند؛ اما بسیاری از آنها که نویسنده این سطور با آنها مصاحبه داشته، به‌طور غیرارادی و ناخواسته آن شرایط برای‌شان مجسم شده است. یا به‌صورت زنده‌ای آن را در قلب خود احساس کرده‌اند؛ اگرچه تجسم و تصویری هم در کار نبوده است.
بنابراین کشف قانون جذب مثل این می‌ماند که ببینیم، یک زن برای زایمان ابتدا درد می‌کشد و بعد توصیه کنیم، برای درمان نازایی با مشت به شکم همسرتان بکوبید تا مثل زنان باردار به خود بپیچد! نظریه‌پردازان قانون جذب، با دیدن افراد موفقی که پیش از موفقیت، احساس یا مشاهده‌ای از موفقیت خود داشته‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که این مشاهده و احساس باعث رسیدن به موفقیت بوده؛ درحالی‌که قضیه کاملاً برعکس است و آن سرنوشت بوده است که پیش از وقوع مشاهده شده است که در مطالعات فراروان‌شناسی به آن روشن‌بینی آینده‌نگر می‌گویند. به این ترتیب با تصور و تجسم تحمیلی به ذهن، واقعیت و آینده تغییر نخواهد کرد. اگر واقعیتی باشد، ممکن است پشاپیش به فرد نموده شود.
]کَلاّ إِنَّ کِتابَ اْلأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ‌‍ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ ‌کِتابٌ مَرْقُومٌ‌‍ یَشهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ[؛ کتاب سرنوشت نیکان در جایگاهی والاست و تو چه می‌دانی که آن جایگاه والا چیست؟! کتابی نوشته‌شده که مقربان می‌بینند.‌(مطففین/21-18) هرکس به‌اندازه نیکوکاریش از این بصیرت و روشن‌بینی برخوردار می‌شود.
به هر حال قانون جذب برای اثبات مدعای خود، نیازمند شواهد و دلایلی است که احتمال تبیین‌های دیگر در آن نباشد؛ چه رسد به اینکه با دلایل روشن دینی و نیز تجارب آشکار زندگی خلاف آن اثبات می‌شود.
 
  کارکرد قانون جذب در جامعه امروز
راز قانون جذب در یک کتاب یا فیلم فاش نشده است. تمام مبلغان دین عصر جدید یا جنبش عصر جدید (New age Movment)، نظیر «لوئیزهی» از آن سخن می‌گویند. (شفای زندگی، ص122-118) انجیل شیطانی در تمرینات سحر از آن استفاده می‌کند (The Satanic Bible,pp36-37) و هزاران کتاب و مقاله و همایش در دهه‌های گذشته، برای آن برگزار شده و به تمام جهان راه یافته و این همه، در وضعیتی است که هنوز چیزی اثبات یا ابطال نشده است و از هرگونه بحث علمی در رابطه با آن خودداری می‌شود. (Encyclopediaof NRMs.p443)
تنها چیزی که به‌خوبی آشکار است و می‌توان با اطمینان از آن سخن گفت، این است که قانون جذب، مردم را در آرزوهای دنیایی فرو می‌برد و آرزوهای دنیایی را در عمیق‌ترین لایه‌های ذهنی و احساسی آنها درونی می‌سازد. این وضعیت نوعی احساس کاذب خوشی و کامیابی را ایجاد می‌کند که نتایج و پیامدهایی تباه‌کننده‌ای دارد:
1. کوتاهی در عمل: غرق شدن در آرزوها و تخیل و تجسم آنها، انسان را از عمل و تلاش باز می‌دارد. «هر که آرزویش گسترده شود، عملش محدود و کوتاه می‌شود.» (الإرشاد، ج1، ص304؛ بحار، ج77، ص241) زیرا نوعی رضایت خاطر وهمی ایجاد کرده و انگیزه حرکت و تلاش را می‌کاهد.
2. بدکاری: وقتی آرزوها تمام فکر و قلب انسان را فرا بگیرد، از تمام امور دیگر مهم‌تر و ارزش‌مندتر می‌شود و انسان برای دست‌یابی به آن، هر کاری را انجام می‌دهد. به این علت «کسی که آرزوهایش دور و دراز شود، عملش بد و ناشایست می‌گردد.» (نهج‌البلاغه حکمت36، خصال ص15 از امام صادق(ع) و تحف‌العقول از امام کاظم(ع) این جمله را نقل کرده‌اند.) چنین فردی به‌جای تلاش و حرکت درست، می‌خواهد از راه‌های کوتاه و کم‌زحمت به نتیجه برسد و به این منظور دست به هر کاری می‌زند.
3. بیچارگی: آرزوها انسان را در خیالات خوش فرو می‌برد و او منتظر می‌شود تا از آسمان برای او پول و خوشی ببارد و اینها خواب‌های تعبیرنشدنی است؛ زیرا انسان تنها با عمل و کوشش می‌تواند به موفقیت برسد. «کسی که از رؤیاها و تخیلات کمک بگیرد، بیچاره می‌شود.» (غررالحکم، ح9208)
4. رنج و اندوه: غرق شدن در آرزوها و رؤیاها، دنیایی دروغین را برای انسان می‌سازد که با دنیای واقعی متفاوت است و انسان با تجسم خود در دنیای آرزوها و سپس دیدن خویش در دنیایی واقعی، بسیار افسرده و رنجور می‌شود. «کسی که از آرزوهایش دنباله‌روی کند، رنجش بسیار می‌گردد.» (غررالحکم، ح8449) اما مشکل بزرگ این است که این رنج همراه با یک احساس موهوم خوشایند است که موجب می‌شود، انسان به‌طور غیرطبیعی برای گریز از رنج جهان واقعی و تداوم احساس خوشایند دنیای آرزوها، به تخیلات خود پناه برد و در آن اوهام اقامت گزیند.
5. از دست دادن بصیرت: آرزوها به‌ویژه اگر با تجسم و تخیل همراه شود، انسان را در دنیایی موهوم و دل‌پذیر فرو می‌برد که مانع از درک جهان واقعی و رویدادهای آن می‌شود. «آرزوها، چشم انسان را کور می‌کند.» (نهج‌البلاغه، حکمت275)
دنیا با رنج‌ها و ناکامی‌هایش به انسان درس می‌دهد و او را به سوی زندگی ابدی و بهشت خداوند هدایت می‌کند؛ اما کسی که پناهنده اوهام خود شود و چشم از جهان واقعی فروبندد، دیگر نمی‌تواند حقیقت دنیا را درک کند و پیام آن را دریابد. در این شرایط ارزش‌های دنیا را بر افکار و احساسات خود حاکم می‌کند و دنیامداران را در اوج شایستگی و ارزش‌مندی می‌نشاند. به این ترتیب ظلم‌ها و پلیدی‌های آنها را ندیده گرفته و چه‌بسا قدرت و ثروت را نشانه قدرت و لیاقت آنها به‌شمار می‌آورد. در کنار این پیامدهای طبیعی غرق شدن در آرزوها، توصیه‌های سخن‌گویان قانون جذب درباره توجه نکردن به اخبار و ندیده گرفتن بدی‌ها و اینکه توجه به آنها موجب رخ دادن آنهاست، روند بصیرت‌زدایی و خام کردن مردم آسان‌ و گسترده می‌شود.
کسی که به قانون جذب پایبند می‌شود، ستم‌ها و سیاهی‌های موجود را نادیده می‌گیرد و به‌خیال اینکه اگر به آنها نیندیشی از بین می‌روند، خود را به آرزوهای رنگارنگ دل‌خوش می‌کند. غافل از اینکه دیگرانی هستند که برای دست‌یابی به آرزوهای ظالمانه خود دست به هر کاری می‌زنند و زمین را از فساد و ستم پر کرده‌اند. همان افرادی که با سرمایه‌گذاری روی قانون راز، آن را از هزار زبان و با هزار چهره به مردم دنیا می‌نمایانند و می‌آموزند، تا بدون مزاحمت به کار خود ادامه دهند. آنها می‌گویند به بدی‌ها ننگرید و نیندیشید که این بهترین راه مبارزه با آن است؛ درحالی‌که نمی‌گویند: با کسانی که به این بدی‌ها می‌اندیشند و بدی می‌کنند، چه باید کرد؟ لوئیزهی و افراد دیگری که قانون جذب را آموزش می‌دهند، می‌گویند: حتی به اخبار هم گوش ندهید. (شفای زندگی، ص166) تا ذهن و زندگی‌تان زشت نشود! و چه پیامی بهتر از این می‌تواند، برای تداوم فساد و ستم شرایط را فراهم کند.
مروجان قانون جذب می‌گویند: بدی‌ها را نبینید، به جنگ فکر نکنید و به ظلم و ستم‌هایی که در جهان می‌شود، نیاندیشید. به‌راستی چه کسانی از این سخنان بیش از همه منفعت می‌برند؟ این تئوری‌ها به‌نفع سلطه‌گران و ستم‌پیشگان است یا مظلومان جهان؟ و مگر امام علی به امام حسن‌(ع) توصیه نفرمود که دشمن ظالم و یاور مظلوم باش؟ آیا جنگ‌هایی که در دنیا به راه می‌افتد، به‌خاطر این است که مردم به جنگ فکر می‌کنند؟ یا عده‌ای سلطه‌گر ناگاه به کسانی حمله می‌کنند که نه به جنگ فکر می‌کردند و نه آمادگی جنگیدن داشتند؟!
راز قانون جذب، مخدر فکری است که مردم را در اوهام و آرزوها فرو می‌برد تا دزدان هوشیار، با آسودگی، تمام هستی مردم را به تاراج برند. اگر قانون جذب از سوی مردم جهان پذیرفته شود، آنگاه هیچ نیرویی برای مقابله با ظلم و ستم در جهان باقی نخواهد ماند و آنچه باقی می‌ماند، پلیدی، ستم و تباهی است و مردمی که هر روز چشم برهم می‌گذارند و دنیایی زیبا و زندگی گوارا را در خیال خود می‌بینند و احساس می‌کنند و به امید روزی که به آن برسند، لبخند می‌زنند. هم از این رو امام علی(ع) فرمود: «آرزو، سلطه شیاطین بر دل‌های غافلان است.» (غررالحکم، ص1828)
 
 نتیجهگیری
هیچ دلیل علمی برای قانون جذب به‌طوری که مطرح می‌شود، وجود ندارد. این قانون، با فطرت و شالوده وجودی انسان و سرزمین اصلی او هماهنگی دارد و در بهشت الهی و نه در دنیا به وقوع خواهد پیوست و علت جذابیت آن این است که از وطن حقیقی روح انسان که تمام وجود اوست، سخن می‌گوید و گمشده آدم تبعید-شده به زمین و زندگی دنیاست.
البته این قانون در حدود مقدورات جسمی و روانی انسان و همچنین تأثیر بر بخشی از افکار و احساسات دیگر مردمان و نیز حیوانات درست است. همچنین در مورد تأثیرات افکار منفی نیز، تاحدود زیادی این قانون درست می‌گوید؛ اما در ارتباط انسان با جهان و دست‌یابی به آرزوهایی نظیر: اتومبیل و خانه و... نه‌تنها شواهد علمی و تجربی بر درستی قانون جذب وجود ندارد؛ بلکه دلایل دینی بر رد آنها داریم. این در حالی است که معمولاً در معرفی و ترویج قانون جذب، بر موارد نادرست آن تأکید می‌شود و موارد درست را هم فراتر از واقعیت می‌نمایند؛ مثلاً انسان می‌تواند با تغییر نگرش و تفکر خود، بر بعضی از بیماری‌ها غلبه کند؛ اما این اثرگذاری مطلق و همیشگی نیست.
تنها خاصیت این قانون و راز فاش‌شده آن این است که مردم را در رؤیاهای موهوم غرق می‌کند و با تغافل از ناکامی‌های واقعی دنیا و نابود کردن انگیزه‌های تغییر، زمینه تداوم نظام سلطه و ستم را میسر می‌سازد و نیروی مقاومت و تحول‌آفرینی را از انسان‌ها می‌گیرد. هنگامی که می‌بینیم، گویندگان و نویسندگان و هنرمندان زیادی در جهان می‌کوشند تا این توهمات را به باور مردم بنشانند، پی می‌بریم که چه تلاش گسترده‌ای برای سلطه‌پذیر کردن مردم در جهان صورت می‌گیرد.
پایان
منبع: نقد و بررسی تئوری راز (قانون جذب)سایت پرسمان،‌ 27/8/1390
 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه