هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

نسخه Pdf

پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی اسلامی تجلی حقیقت وجودی، انسجام اجتماعی و نظام‌دهی تمدنی

پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی اسلامی تجلی حقیقت وجودی، انسجام اجتماعی و نظام‌دهی تمدنی

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود اسماعیلی

پیاده‌روی اربعین به‌عنوان رویدادی فرازمانی و فرامکانی، تجلی جریان حق و باطل است که در مرکز آن، امام حسین(ع) قرار دارد و حقیقت وجودشناختی صاحب ابعاد تمدنی عمیق است. این آیین با پیوندی ناگسستنی به هستی و انسان، فراتر از تاریخ و دین، به جریان تمدن‌سازی اسلامی شکلی فراملی و زنده می‌بخشد. چهار مؤلفه اساسی تمدن‌سازی در اربعین مشهود است: اتصال به حقیقت وجودی انسان و جهان، نظام‌دهی متکی بر ثبات و نظم ذاتی، انسجام و انگیزه‌بخشی عملی توده‌ها و شکل‌گیری زندگی دنیوی منسجم و هماهنگ. افزون بر این، اربعین ابزاری قدرتمند برای انتقال فرهنگ و آموزه‌های دینی و انسانی به گستره جهانی است که با همراهی حکومت‌ها و مشارکت مردم، مقوم تمدن اسلامی و زمینه‌ساز مدینه فاضله انسانی خواهد بود. این آئین، هم شکوه معنوی دارد و هم ظرفیت بالایی در همگرایی و تمدن‌سازی جامعه اسلامی ایفا می‌کند. متن پیش رور گفت‌وگویی از سایت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود اسماعیلی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه است که در ادامه می‌خوانیم.

یکی از ساحتهایی که پیادهروی اربعین در آن مورد مطالعه قرار میگیرد، ساحت تمدنی است. از منظر شما چه پیوندی میان پیادهروی اربعین و مسأله تمدن اسلامی برقرار است؟
  تمدن را مجموعه‌ای در‌هم‌تنیده از نظامات اجتماعی از جمله نظام اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی و دینی دانسته‌اند که این نظام‌ها تحت یک نظم کلان، به‌صورت اجزایی هماهنگ و درهم‌تنیده در یک کل قرار دارند و درنتیجه، مجموعه‌ای از آداب، رسوم، باورها، شیوه‌ها، رفتارها، نهادها و علوم و ادبیات را شکل می‌دهند؛ بنابراین تمدن بیشتر ناظر بر شکل مرکبی از مجموعه‌ای از اجزای زندگی جمعی انسان بوده و حاصل یک نظام و طرح هماهنگ درونی است که آن طرح هماهنگ را اغلب به‌نام فرهنگ نام‌گذاری می‌کنند.
اگر بخواهیم تمدن‌سازی را در قالب یک جریان زنده و متحرک ببینیم، چندین مؤلفه در چنین جریانی اثرگذار است؛ نخست بهره‌مندی از نوعی حقیقت وجودی و انسانی که آن واقعیت یا حقیقتِ تمدن‌ساز را به وجود جهان و انسان گره می‌زند تا اثر آن عامل، بتواند از زمان و مکان خاص و خرده‌فرهنگ‌ها و نظامات خرد اجتماعی فراتر رود و در سطح یک تمدن ظاهر شود. دومین مؤلفه‌ در این جهت، ظرفیت نظام‌سازی و نظم‌دهی به امور است. سومین مؤلفه، توانایی در جهت انسجام عملی توده‌ها و فرهنگ‌های مختلف انسانی است؛ چهارمین مؤلفه بهره‌مندی از توانِ شکل‌دهی به زندگی و حیات در دنیاست که می‌توان حقیقت بهره‌مند از این مؤلفه‌ها را به‌عنوان حقیقت تمدن‌ساز مورد توجه قرار داد. نسبت به جریان اربعین نیز می‌توانیم همه این مؤلفه‌ها را به‌صورت مطلوبی نشان دهیم.
حضور امام حسین(ع) در مرکز و متن این ماجرا و جریان تقابل حق و باطل که در اینجا وجود دارد، درواقع گره‌خوردگیِ این حقیقت به هستی و انسان را کاملاً هویدا می‌کند. با نیم‌نگاهی به این ماجرا، می‌شود فهمید که جریان قیام سیدالشهدا(ع) و شهادت آن‌حضرت و یارانش و حوادثی که در پی آن رخ داد، جریان تقابل حق و باطل است که در تاریخ همواره در جریان بوده و هست و اوج آن، در این واقعه خودنمایی کرده است و این چیزی نیست که به یک حقیقت تاریخی و یک ماجرای دینی صرف قابل فروکاستن باشد. در احادیث داریم که حتی در قیامت هم برای این واقعه اقامه عزا خواهد شد و انبیای الهی، حضرات معصومین و اولیاءالله و به‌ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) حتی در این روز برای سیدالشهدا(ع) عزادار هستند؛ با اینکه در وادی قیامت، خود حضرت امام حسین(ع) حضور دارد؛ اما هنوز جریان عاشورا و کربلا در این وادی نیز زنده است.
همچنین در روایتی آمده که گروهی در قیامت بدون توجه به حساب و کتاب و بهشت و جهنم، عاشقانه گرد وجود امام حسین(ع) حلقه می‌زنند و در نهایت نه اینکه خودشان به بهشت بروند؛ بلکه به بهشت رهنمون‌شان می‌کنند. این روایات نشان می‌دهد که جریان امام حسین(ع) تمام‌نشدنی است و در زمان و مکان جاری و ساری است. جمله «کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا»، یک گزاره وجودشناختی است و نه صرفاً گزاره دینی و می‌توان گفت، عاشورا و اربعین در بطن و متن هستی وجود دارد و یک حقیقت وجودشناختی بسیار واقعی و قوی است که هرگاه شرایط زمانی و جغرافیایی اجازه دهد، این حقیقت به منصه ظهور می‌رسد و ظرفیت بسیار بالایی را به نمایش می‌گذارد. این مسأله تبیین می‌کند که جریان اربعین به هستی و انسان گره خورده و در حقیقتِ وجود و انسان حاضر بوده و از زمان و مکان فراتر رفته است و می‌شود گفت، حقیقتی ازلی و ابدی است که در این ماجرا تماماً ظهور و بروز یافته است؛ از این‌رو این واقعه و وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، به‌معنای تام و کامل کلمه، تمام‌نشدنی است؛ ولذا می‌توان گفت به‌خوبی از مؤلفه اول برخوردار است.
در باب مؤلفه دوم که نظم‌دهی و نظام‌سازی است، می‌توان گفت که این حقیقت با وجود گستردگی زمانی و مکانی که اشاره شد، از ثبات و تغییرناپذیری برخوردار است که موجب نظم‌دهندگی می‌شود؛ به‌عبارتی می‌توان گفت با توجه به ریشه‌داربودن این ماجرا در کُنه و حقیقت جهان و انسان، گستردگی این عرصه به سمت شکل‌گیری یک نظام احسن در جهان یا همان مدینه فاضله انسانی پیش خواهد رفت. این نظم‌دهی و نظام‌سازی، به‌گونه‌ای است که بدون اراده حکومت‌ها و دولت‌ها شکل می‌گیرد و در حقیقت نوعی نظم و نظام‌سازی است که در بستر هستی جریان دارد و با اصول، شرایط و زمینه‌های لازم خود را نشان خواهد داد.

نقش دولتها و حکومتها را در این روند و این جریان چگونه میشود تحلیل کرد؟
  دولت‌ها و حکومت‌ها با همراهی با این نظام‌سازی فطری و ذاتی، خود را در مسیر حرکت به سمت یک نظام موفق اجتماعی و حکومت احسن و فاضله قرار می‌دهند و اگر همراهی نکنند، به‌اندازه‌ای که از این مسیر دور هستند یا در تقابل با آن قرار می‌گیرند، در سمت و سوی تبدیل‌شدن به یک سلطه شیطانی و مدینه فاسقه و امثالهم قرار خواهند گرفت و درنهایت، به ضرر خود و جامعه‌شان حرکت می‌کنند؛ البته روشن است که با پیوستن هرچه بیشتر آحاد انسانی و حکومت‌ها و دولت‌ها، این کنگره عظیم گسترده‌تر و فراگیرتر می‌شود و جاذبه و نفوذ بیشتری را ایجاد خواهد کرد.
مؤلفه سوم، انسجام عملی توده‌های انسانی است که با توجه به دو مؤلفه اول روشن است که بروز و ظهور عملی آن، نظم و نظام است که در اثر عمق حقیقت اربعین رخ خواهد داد و رخ داده است. نوعی انگیزه‌بخشی قوی در این حقیقتِ ساری و جاری نهفته است و این انگیزه‌بخشی، یک عمل همسو و یکپارچه و هماهنگ آحاد را موجب می‌شود.
در ادامه مؤلفه‌های تمدن‌سازی باید به مؤلفه‌ای که بهره‌مندی از شکل‌دهی به یک زندگی و حیات دنیوی است، اشاره کنیم که با توجه به سه مؤلفه اول که اشاره شد، منجر به تحقق آن انسجام عملی شده و درنتیجه، شرایط را برای شکل‌گیری یک ساختار منسجم برای پدیدآمدن خرده‌نظام‌های اجتماعی و سازمان‌های نرم و سخت جوامع و اجزای خرد و کلان فرهنگ در اجتماع که در مسیر سعادت حقیقی انسان قدم برمی‌دارند، فراهم می‌کند.
با توجه به آنچه که اشاره شد و پس از شکل‌گیری مؤلفه‌های سه‌گانه اول، مؤلفه چهارم درواقع نتیجه طبیعی آن سه مؤلفه اول است که در جریان اربعین هم به‌راحتی و به‌روشنی دیده می‌شود؛ به بیان دیگر جریان اربعین را بیرون از حقیقت زندگی مادی نمی‌بینیم؛ هرچند سعادتی که این ماجرا، آن را هدف گرفته، یک سعادت بسیار کلان‌تر از سعادت دنیوی است که البته این سعادت وسیع، سعادت این دنیا را نیز شامل می‌شود؛ به‌عبارتی، تمام شئون یک حیات مادی را در این جریان می‌بینیم؛ از جمله ارتباطات انسانی، انسجام و هماهنگی؛ در واقعه کربلا، تلاش اباعبدالله(ع) برای آسیب‌ندیدن و یا کمتر آسیب‌دیدن خود، خانواده و یاران‌شان و کمک به یکدیگر که ویژگی‌های یک حیات زنده انسانی است، بسیار مشهود است.
به بیان دیگر حضرت نیامده بودند، شهید شوند و به سعادت اخروی برسند و بس؛ بلکه در حال رقم‌زدن یک خط سیر حیات سعادتمند بودند که هم دنیا را شامل می‌شود و هم آخرت را؛ البته روشن است که با شرایطی که حضرت و اطرافیان‌شان در آن قرار گرفتند، نهایت تلاش‌شان برای حیات این دنیایی، این بود که با تمهیدات و توصیه‌هایی، تا حد امکان خانواده‌شان از آسیب‌های آن واقعه در امان باشند؛ هرچند ماجرا آن قدر سخت و طاقت‌فرسا بود که فشار بسیار شدیدی به اهل‌بیت خود و یاران ایشان وارد شود و وجود ایشان، راهنمایی برای حیات سعادتمند دیگران باشد؛ بنابراین نه‌تنها به این نتیجه می‌رسیم که جریان اربعین خاصیت شکل‌دهی به یک زندگی مادی را دارد؛ بلکه به‌لحاظ تاریخی و نمونه عینی در مورد اربعین که همان به اسارت رفتن خانواده و یاران حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و رفت و برگشت ایشان است، به‌روشنی در حقیقت این کنگره عظیم قابل مشاهده است.
نتیجه اینکه تمدن‌سازی اسلامی که حاصل این مؤلفه‌های چهارگانه می‌تواند باشد، در جریان اربعین به طریق بسیار عالی و روشن و کاملی وجود دارد و می‌توانیم، بگوییم که تمدن‌سازی در این حقیقت، به‌شکل تام جاری و ساری است و هرکسی که در این مسیر قرار می‌گیرد، لاجرم در مسیر تمدن‌سازی واقع شده است.

با توجه به نکاتی که ذکر کردید، چگونه باید عناصر تمدنی پیادهروی اربعین را بسط و گسترش داد؟
 مهمترین عامل در این جهت عرضه بی‌پرده همان واقعه‌ای است که در گذشته رخ داده و اکنون به‌شکل گسترده‌تری در میان انسان‌ها در حال وقوع است. پیاده‌روی اربعین منجر به تحقق این مسأله می‌شود که افراد به‌صورت طبیعی با فرهنگ اربعین آشنا شوند و درواقع بسیار سهل‌تر از آنچه که تصور کنیم، این اتفاق در جریان رویداد اربعین می‌افتد؛ چراکه یک عامل رسانشی و درواقع یک سکوی عرضه و نمایش و ارائه این حقیقت به جهانیان در سطح وسیع ایجاد شده و نیازی به مقدمه‌چینی‌های علمی، کلامی و دینی نیست؛ چراکه دین، عقیده، شعور، شور و تمام فضایل مثبت انسانی در این حقیقت به‌صورت فطری و ذاتی حاضر است.
بنابراین ما با عرضه آنچه که دارد اتفاق می‌افتد، به‌راحتی می‌توانیم بیشترین تعامل و انتقال را موجب شویم که نتیجه آن، چه به‌صورت جذب فیزیکی افراد به این حقیقت و چه به‌صورت جذب روحی و قلبی افراد به این گستره، بر هدف مطلوب منطبق است؛ چون فردی هم که به‌صورت فیزیکی جذب می‌شود، یا از پیش از طریق روحی ارتباط برقرار کرده یا در این مسیر، این ارتباط قلبی و روحی برایش حاصل می‌شود.
البته ما در این مسیر می‌توانیم قدم‌های بیشتری هم برداریم و با توجه به اینکه ماندگاری فرهنگ‌ها، پایایی و نفوذ آنها هم بستگی بسیاری با عمق آنها دارد، می‌توانیم برای قوی‌ترشدن این تعامل و انتقال به ارائه وجوه اندیشه‌ای و نگرشی که در حقیقت اربعین وجود دارد، بپردازیم؛ به‌طوری‌که هم افرادی که به‌صورت فیزیکی در این مسیر شرکت می‌کنند و هم افرادی که به‌صورت قلبی و روحی همراه می‌شوند، با حقیقت و عمق این ماجرا عجین شوند؛ البته تحقق این امر در گروی آن است که رسانه‌ها به‌طور ویژه‌تری و نه صرفاً در سطح خبررسانی وارد میدان شوند و همچنین اهل دل و تعقل هم حضور پررنگی در این مسیر داشته باشند؛ لذا با دعوت بزرگان علم و عمل به این رویداد تمدنی، می‌توان به تقویت شاخصه‌های تمدنی آن پرداخت.
 

برچسب ها :

اربعین

نظام‌

اسلام

ارسال دیدگاه