عطر یار - شماره 835
بهار میرسد
مرتضی موحدی
ای دل بشارت میدهم، خوش روزگاری میرسد
یا درد و غم طی میشود، یا شهریاری میرسد
گر کارگردان جهان، باشد خدای مهربان
این کشتی طوفانزده، هم بر کناری میرسد
اندیشه از سرما مکن، سر میشود دوران دی
شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری میرسد
ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی بهپا شد در افق، گویی سواری میرسد
یار همایون منظرم، آخر در آید از درم
امید خوش میپرورم، زین نخل باری میرسد
«مفتون» منال از یار خود، گر بر تو گاهی تلخ شد
کز گل بدان لطف و صفا، گه نیش خاری میرسد