 
        نقش «گروه منطق فهم دین» در توسعه علوم انسانی اسلامی و مقابله با جریانهای الحاد جدید
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین
 
        گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین
 بنده از زمانی که در سال ۱۳۸۶ گروه علمی منطق فهم دین تأسیس شد، توفیق داشتم مدیریت علمی این گروه را بر عهده داشته باشم. در این مدت، دو سه سالی مسئولیت دیگری داشتم و مدیریت گروه بر عهده جناب آقای دکتر علیتبار بود. بعداً مجدداً تغییراتی حاصل شد و با بازگشتم به گروه، تا الآن عضویت هیأت علمی و مدیریت اینجانب در این گروه ادامه دارد.بهلحاظ سوابق علمی، بیشترین حوزه فعالیت علمی بنده در حوزه مباحث فلسفه دین و کلام جدید، مباحث روششناختی و بهتعبیری منطق فهم دین در یک معنای گستردهتر بوده و بیشترین تمرکز من، بر حوزه اثبات و دفاع از باورها و عقاید دینی بوده است.
  بنده از زمانی که در سال ۱۳۸۶ گروه علمی منطق فهم دین تأسیس شد، توفیق داشتم مدیریت علمی این گروه را بر عهده داشته باشم. در این مدت، دو سه سالی مسئولیت دیگری داشتم و مدیریت گروه بر عهده جناب آقای دکتر علیتبار بود. بعداً مجدداً تغییراتی حاصل شد و با بازگشتم به گروه، تا الآن عضویت هیأت علمی و مدیریت اینجانب در این گروه ادامه دارد.بهلحاظ سوابق علمی، بیشترین حوزه فعالیت علمی بنده در حوزه مباحث فلسفه دین و کلام جدید، مباحث روششناختی و بهتعبیری منطق فهم دین در یک معنای گستردهتر بوده و بیشترین تمرکز من، بر حوزه اثبات و دفاع از باورها و عقاید دینی بوده است. دین اسلام ابعاد مختلفی دارد و با گسترهای که بهلحاظ حوزههای معرفتی دارد و میراث بسیار گرانبهایی که برای بشریت گذاشته است، مسلماً بدون یک منطق قوی و استوار و بالنده و بهروزشونده، نمیشود از معارف عمیق و عظیم و گسترده آن در دنیای جدید استفاده بهینه کرد. این مسألهای است که عالمان دینی از بدو امر، بدان توجه کردهاند و لذا در کنار فقه اسلامی، علم اصول شکل گرفته و پا به پای خود فقه، منطق آن هم بالندگی داشته تا به امروز رسیده است.درونمایهها و دستمایههای علم اصول بهگونهای است که بخشی از آنها اختصاص به فقه هم ندارد و میتواند در دیگر حوزههای معارف اسلامی هم کاربرد داشته باشد. در عین حال باید توجه داشت، همانطور که علم اصول فقه در کنار فقه، یک بالندگی و پویندگی دائمی دارد، در حوزههای مختلف معارف اسلامی هم، باید از چنین وضعیتی برخوردار باشیم و در واقع باید یک منطق مطالعاتی، استنباطی، تولید معرفت و توسعه معارف دینی متناسب با نیازهای روز داشته باشیم که بتواند، پاسخگوی نیازهای گسترده و همهجانبه در زمان ما باشد.
  دین اسلام ابعاد مختلفی دارد و با گسترهای که بهلحاظ حوزههای معرفتی دارد و میراث بسیار گرانبهایی که برای بشریت گذاشته است، مسلماً بدون یک منطق قوی و استوار و بالنده و بهروزشونده، نمیشود از معارف عمیق و عظیم و گسترده آن در دنیای جدید استفاده بهینه کرد. این مسألهای است که عالمان دینی از بدو امر، بدان توجه کردهاند و لذا در کنار فقه اسلامی، علم اصول شکل گرفته و پا به پای خود فقه، منطق آن هم بالندگی داشته تا به امروز رسیده است.درونمایهها و دستمایههای علم اصول بهگونهای است که بخشی از آنها اختصاص به فقه هم ندارد و میتواند در دیگر حوزههای معارف اسلامی هم کاربرد داشته باشد. در عین حال باید توجه داشت، همانطور که علم اصول فقه در کنار فقه، یک بالندگی و پویندگی دائمی دارد، در حوزههای مختلف معارف اسلامی هم، باید از چنین وضعیتی برخوردار باشیم و در واقع باید یک منطق مطالعاتی، استنباطی، تولید معرفت و توسعه معارف دینی متناسب با نیازهای روز داشته باشیم که بتواند، پاسخگوی نیازهای گسترده و همهجانبه در زمان ما باشد. در رابطه با ضرورت پرداختن به موضوعاتی مانند: علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید، گفتنی است که بخش گسترده و عظیمی از معارف اسلامی در حوزههای مرتبط با علوم انسانی قرار میگیرد؛ بهتعبیری، دین مبین اسلام در این زمینه و مسائل انسانی سرمایهگذاری گستردهای کرده است. از طرفی، نیاز امروز ما این است که در این حوزهها بتوانیم بهتناسب نیازهای زمانه از دادهها و معارف اسلامی استفاده کنیم و بتوانیم، علوم انسانی اسلامی را متناسب با دنیای جدید بسازیم.علوم انسانی اسلامی در واقع مأموریت کل پژوهشگاه است و همه ارکان علمی آن را درگیر میکند. گروه منطق فهم دین در این عرصه، یک کار زیربنایی میکند؛ یعنی در پی این است که منطق اجتهادی و تولیدی این علوم را اکتشاف، تدوین و جهتدهی کند. بدین طریق جایگاه گروه منطق فهم دین در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز روشن میشود. درواقع، منطق فهم دین یک گروه تغذیهکننده است؛ یعنی بررسی مبادی، مبانی و زیرساختهای معرفتشناختی را انجام میدهد و بر اساس آنها، روش استنباط، اجتهاد و ساخت علوم انسانی اسلامی را تدوین و دیگر عرصههای علمی را پشتیبانی میکند.
  در رابطه با ضرورت پرداختن به موضوعاتی مانند: علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید، گفتنی است که بخش گسترده و عظیمی از معارف اسلامی در حوزههای مرتبط با علوم انسانی قرار میگیرد؛ بهتعبیری، دین مبین اسلام در این زمینه و مسائل انسانی سرمایهگذاری گستردهای کرده است. از طرفی، نیاز امروز ما این است که در این حوزهها بتوانیم بهتناسب نیازهای زمانه از دادهها و معارف اسلامی استفاده کنیم و بتوانیم، علوم انسانی اسلامی را متناسب با دنیای جدید بسازیم.علوم انسانی اسلامی در واقع مأموریت کل پژوهشگاه است و همه ارکان علمی آن را درگیر میکند. گروه منطق فهم دین در این عرصه، یک کار زیربنایی میکند؛ یعنی در پی این است که منطق اجتهادی و تولیدی این علوم را اکتشاف، تدوین و جهتدهی کند. بدین طریق جایگاه گروه منطق فهم دین در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز روشن میشود. درواقع، منطق فهم دین یک گروه تغذیهکننده است؛ یعنی بررسی مبادی، مبانی و زیرساختهای معرفتشناختی را انجام میدهد و بر اساس آنها، روش استنباط، اجتهاد و ساخت علوم انسانی اسلامی را تدوین و دیگر عرصههای علمی را پشتیبانی میکند. کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی»، یک بحث بنیادی و ریشهای را در رابطه با علوم انسانی اسلامی دنبال میکند. علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر یک سری زیرساختهای معرفتی است. بخشی از آن، جنبه هستیشناختی دارد. هستیشناسی نیز، یکوجه عام و کلی دارد و یکسری وجوه خاص و مضاف به حقایق هستانی مانند: خدا، جهان و انسان. همچنین یک حوزه معرفتشناختی دارد که مباحث بنیادین معرفتشناختی را دنبال میکند و نیز یکسری بنیادهای ارزششناختی. علوم انسانی حداقل در بخشی از آن که جنبه هنجاری دارد، با مبانی ارزششناختی تلاقی بسیار دارد. افزون بر آن یکسری مبانی دینشناختی هم وجود دارد. وقتی میگوییم علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر مسائلی است، از جمله اینکه دین چیست، چه بنمایههایی دارد، آیا معرفتزا هست یا نیست و اگر هست، گستره آن کجاست، چگونه با علوم انسانی ارتباط برقرار میکند، چه بروندادهایی در این زمینه میتواند داشته باشد، اینها همه بحثهای بسیار مهمی است. افزون بر آنچه گذشت، یکسری بحثهای روششناختی هم وجود دارد؛ اینکه با چه روشهایی میتوان علوم انسانی اسلامی را پایهگذاری کرد، جایگاه عقل کجاست، جایگاه نقل کجاست، جایگاه تجربه کجاست و مراحلی که اینها در مقام گردآوری و داوری طی میکنند، چگونه میشود آنها را با همدیگر مرتبط کرد و چه ساختاری را میتوان شکل داد. اینها بحثهایی مهم و اساسی است که هرگونه نظریهپردازی و تولید معرفت در علوم انسانی اسلامی مبتنی بر این است که پیشاپیش حل شده باشند.
  کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی»، یک بحث بنیادی و ریشهای را در رابطه با علوم انسانی اسلامی دنبال میکند. علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر یک سری زیرساختهای معرفتی است. بخشی از آن، جنبه هستیشناختی دارد. هستیشناسی نیز، یکوجه عام و کلی دارد و یکسری وجوه خاص و مضاف به حقایق هستانی مانند: خدا، جهان و انسان. همچنین یک حوزه معرفتشناختی دارد که مباحث بنیادین معرفتشناختی را دنبال میکند و نیز یکسری بنیادهای ارزششناختی. علوم انسانی حداقل در بخشی از آن که جنبه هنجاری دارد، با مبانی ارزششناختی تلاقی بسیار دارد. افزون بر آن یکسری مبانی دینشناختی هم وجود دارد. وقتی میگوییم علوم انسانی اسلامی، مبتنی بر مسائلی است، از جمله اینکه دین چیست، چه بنمایههایی دارد، آیا معرفتزا هست یا نیست و اگر هست، گستره آن کجاست، چگونه با علوم انسانی ارتباط برقرار میکند، چه بروندادهایی در این زمینه میتواند داشته باشد، اینها همه بحثهای بسیار مهمی است. افزون بر آنچه گذشت، یکسری بحثهای روششناختی هم وجود دارد؛ اینکه با چه روشهایی میتوان علوم انسانی اسلامی را پایهگذاری کرد، جایگاه عقل کجاست، جایگاه نقل کجاست، جایگاه تجربه کجاست و مراحلی که اینها در مقام گردآوری و داوری طی میکنند، چگونه میشود آنها را با همدیگر مرتبط کرد و چه ساختاری را میتوان شکل داد. اینها بحثهایی مهم و اساسی است که هرگونه نظریهپردازی و تولید معرفت در علوم انسانی اسلامی مبتنی بر این است که پیشاپیش حل شده باشند. کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» دیدگاه دو متفکر را در برابر هم بررسی میکند. یکی از این دو متفکر، آلیستر مکگراث خداباور است. او هم به مسائل علمی مسلط است و هم به حوزه الهیات. در مقابل، ریچارد داوکینز قرار دارد که امروزه بهلحاظ اثرگذاری، مهمترین کسی است که پرچم الحاد را بالا گرفته و در چنددهه اخیر، کتابهای متعددی نوشته است. او خیلی سرسختانه با باورهای دینی مقابله کرده و آنها را به چالش کشیده است. علیرغم این که عمق معرفتی زیادی ندارد؛ ولی توانسته جنجالهای زیادی را در سطح جهانی ایجاد کند و افراد زیادی را متوجه خود سازد. این کتاب نحوه مواجهه مکگراث با ریچارد داوکینز را در حوزه مباحث مربوط به خداباوری دنبال میکند. اهمیت مسأله به این دلیل است که از طرفی امروزه جریان گستردهای پشت ماجرای الحادند و از ابزارهای زیادی استفاده میکنند. این تلاش گستردهای برای دینزدایی و به خیال خودشان خاموشکردن فروغ دین و توحید در جامعه بشری است. این جریان دنبال دینزدایی از جامعه بشری و ساخت جامعهای تهیشده از دین است. خطر اینها بهحدی بزرگ است که نهتنها دینداران، بلکه بخشی از کسانی که خداباور و دیندار هم نیستند، حرکت آنها را برای بشریت مضر و خطرناک میدانند و علیرغم اینکه خدا را باور ندارند، معتقدند دین پشتوانه خوبی برای بشر است و کارکردهای مثبتی در زندگی بشر دارد. دین میتواند برای انسان امیدآفرین باشد، آرامش روان بیاورد، معنا به زندگی انسان بدهد، سلامت و بهداشت روانی ایجاد کند، تعاون اجتماعی، همیاری، اصول اخلاقی و آموزشهای عالیه اخلاقی را به ارمغان بیاورد و در مجموع تأثیرات مثبتی در تحولات اجتماعی داشته باشد؛ بنابراین الحاد جدید به بشریت خیانت میکند و ضربه میزند. با توجه به جنجالهایی که در دنیا راه انداختهاند و آسیبهایی که وارد میکنند، طبیعی است که این موضوع بسیار اهمیت دارد.
  کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» دیدگاه دو متفکر را در برابر هم بررسی میکند. یکی از این دو متفکر، آلیستر مکگراث خداباور است. او هم به مسائل علمی مسلط است و هم به حوزه الهیات. در مقابل، ریچارد داوکینز قرار دارد که امروزه بهلحاظ اثرگذاری، مهمترین کسی است که پرچم الحاد را بالا گرفته و در چنددهه اخیر، کتابهای متعددی نوشته است. او خیلی سرسختانه با باورهای دینی مقابله کرده و آنها را به چالش کشیده است. علیرغم این که عمق معرفتی زیادی ندارد؛ ولی توانسته جنجالهای زیادی را در سطح جهانی ایجاد کند و افراد زیادی را متوجه خود سازد. این کتاب نحوه مواجهه مکگراث با ریچارد داوکینز را در حوزه مباحث مربوط به خداباوری دنبال میکند. اهمیت مسأله به این دلیل است که از طرفی امروزه جریان گستردهای پشت ماجرای الحادند و از ابزارهای زیادی استفاده میکنند. این تلاش گستردهای برای دینزدایی و به خیال خودشان خاموشکردن فروغ دین و توحید در جامعه بشری است. این جریان دنبال دینزدایی از جامعه بشری و ساخت جامعهای تهیشده از دین است. خطر اینها بهحدی بزرگ است که نهتنها دینداران، بلکه بخشی از کسانی که خداباور و دیندار هم نیستند، حرکت آنها را برای بشریت مضر و خطرناک میدانند و علیرغم اینکه خدا را باور ندارند، معتقدند دین پشتوانه خوبی برای بشر است و کارکردهای مثبتی در زندگی بشر دارد. دین میتواند برای انسان امیدآفرین باشد، آرامش روان بیاورد، معنا به زندگی انسان بدهد، سلامت و بهداشت روانی ایجاد کند، تعاون اجتماعی، همیاری، اصول اخلاقی و آموزشهای عالیه اخلاقی را به ارمغان بیاورد و در مجموع تأثیرات مثبتی در تحولات اجتماعی داشته باشد؛ بنابراین الحاد جدید به بشریت خیانت میکند و ضربه میزند. با توجه به جنجالهایی که در دنیا راه انداختهاند و آسیبهایی که وارد میکنند، طبیعی است که این موضوع بسیار اهمیت دارد. طبیعتاً اینگونه است؛ یعنی کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» جایگاه مهمی در اهداف کلان گروه و برنامهها و پروژههای آن دارد. کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» هم، بهخصوص بهلحاظ جنبههای روشی در حوزه مباحث اعتقادی که یکی از حوزههای تمحض گروه منطق فهم دین است، از اهمیت برخوردار است.
  طبیعتاً اینگونه است؛ یعنی کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» جایگاه مهمی در اهداف کلان گروه و برنامهها و پروژههای آن دارد. کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» هم، بهخصوص بهلحاظ جنبههای روشی در حوزه مباحث اعتقادی که یکی از حوزههای تمحض گروه منطق فهم دین است، از اهمیت برخوردار است.