هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

جهان منجی می‌خواهد امام زمان(عج) در منابع شیعه و اهل‌سنت

جهان منجی می‌خواهد امام زمان(عج) در منابع شیعه و اهل‌سنت

امیرعلی حسنلو، مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه

درباره امام زمان(عج) و غیبت آن‌حضرت، مطالب و روایات و تحلیل‌های فراوان در منابع متقدم و کنونی و معاصر اهل‌سنت، مطالب نقلی و روایات زیادی وجود دارد؛ از جمله در منابع روایی معتبر و صحاح ششگانه آنان مانند: اگر از عمر دنیا بیش از یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا آنکه مردی از اهل‌بیتم مبعوث شود که اسم او اسم من است. او زمین را از قسط و عدل پر می‌کند؛ همان‌گونه که از ظلم و جور پر شد و این روایت: دنیا به پایان نمی‌رسد تا آنکه مردی از اهل‌بیتم بر عرب حکومت کند که اسم او اسم من است
لذا موضوع قیام مردی از اهل‌بیت(ع) به‌نام «مهدی» امری است که علمای زیادی از اهل‌سنّت درباره آن دست به قلم بردند. از نویسندگان معاصراهل‌سنت، شخصی به‌نام محمدبن احمدبن اسماعیل، کتابی نوشته به‌نام «المهدی حقیقة لا خرافه». او در کتابش مطالب جامع و کاملی را با استناد به منابع کهن اهل‌سنت نوشته است که به چند نمونه اشاره می‌شود:
۱. اسامی ۳۱ نفر از اصحاب را ذکر می‌کند که احادیث حضرت مهدی(عج) را روایت کرده‌اند.
۲. اسامی ۳۸ نفر از دانشمندانی را که آن احادیث را در کتاب‌های‌شان نقل کرده‌اند، می‌آورد.
۳. نام ۶۳ نفر از علما را که آن احادیث را صحیح یا حسن دانسته‌اند، ذکر می‌کند.
۴. ۳۱ نفر از دانشمندان را نام می‌برد که مستقلاً کتابی درباره حضرت مهدی(عج) نوشته‌اند که بعضی از آنها، بیش از یک کتاب تدوین نمودند. برای نمونه به چند نفر اشاره می‌شود که کتاب مستقل درباره حضرت نوشته و روایات را بررسی و تحلیل نموده‌اند.

  حاکم نیشابوری
حاکم نیشابوری، الامام الحافظ ابوعبداللَّه محمدبن عبداللَّه، متوفّای ۴۰۵ هجری، در جزء چهارم کتاب معروفش «المستدرک علی الصّحیحین»، احادیث متعدّدی درباره حضرت مهدی(عج) دارد که در آنها حضرتش از اهل‌بیت پیامبر(ص) و از فرزندان فاطمه(س) معرّفی شده و اوست که جهان را پر از عدل و داد می‌کند.

  ابن‌‌جوزی
سبط‌بن‌ جوزی (م ۶۵۴ ه.ق)، اساساً کتابی درباره ائمه اطهار(ع) به‌نام تذکرةالخواص، معروف به «تذکرة خواصّ‌الامّة فی خصائص الائمّة(ع)» نوشته است. او در فصل مربوط به امام زمان(عج) تحت عنوان «فصل فی ذکر الحجّةالمهدی» می‌نویسد:
«هو محمّدبن الحسن‌بن علی‌بن... علی‌بن ابی‌طالب علیه (وعلیهم) السّلام و کنیته ابوعبداللَّه وابوالقاسم وهو الخلف الحجّة صاحب الزّمان، القائم والمنتظَر والتّالی وهو آخر الائمّة». او در ابتدا اسامی دوازده امام(ع) را به‌ترتیب نقل کرده (که ما به‌جهت اختصار در اینجا و در موارد دیگر چند نقطه می‌گذاریم) و پس از آن کنیه‌ها و القاب حضرت مهدی(عج) را ذکر می‌کند و می‌گوید که او آخرین امام‌ها(ی شیعه) است. آنگاه این حدیث را با سندش از ابن‌عمر از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود:
«یخرج فی آخر الزّمان رجل من ولدی اسمه کاسمی و کنیته ککنیتی یملا الارض عدلاً کما ملئت جوراً فذالک هو المهدی»؛ در آخرالزّمان مردی از فرزندانم خروج می‌کند که اسمش مانند اسم من و کنیه‌اش مانند کنیه من است. زمین را پر از عدل می‌کند؛ همان‌گونه که پر از ستم شد و او همان مهدی است و خود این را حدیثی مشهور می‌داند.
سپس ابن‌جوزی چند روایت دیگر نقل کرده و درباره رفع شبهه از طول عمر آن‌حضرت، مثال‌هایی از معمّرین تاریخ آورده و پس از نقل شعری در مدح ائمّه(ع)، می‌نویسد: «قلت: ومن شروط الامام ان یکون معصوماً لئلاّ یقع فی الخطا ولانّهم حجج اللَّه علی عباده ومن شرط الحجّة العصمه من کلّ وصمه انتهی ذکر الائمّة(ع)»؛ از شروط امام این است که معصوم باشد تا در خطا واقع نشود. او به‌حق، معنای عصمت را عصمت از خطا دانسته است؛ نه عصمت از گناه و این عصمت است که از جانب خداوند به بندگان برگزیده‌اش داده می‌شود؛ چه آنکه اگر آنان که پیشوایان امّتند، در خطا واقع شوند و یا سهو و نسیان به آنان دست دهد، دود آن به چشم پیروان‌شان می‌رود که گفتارشان را وحی ‌منزل می‌دانند و خطا و سهو یا نسیان، طبیعی هر انسانی است و معصوم کسی است که از چنین نقصی مصون باشد و این نخواهد شد؛ مگر با عنایت خاصّه الهیّه.

  ابن‌تیمیّه
با وجود اینکه ابن‌تیمه در نگاه خود به شیعه نگاه منفی دارد؛ اما در جزء چهارم کتاب منهاج‌السنّة با استناد به حدیث نبوی می‌نویسد: «یخرج فی آخرالزّمان رجل من ولدی اسمه کاسمی وکنیته کنیتی یملا الارض عدلاً کما ملئت جوراً»؛ در آخرالزّمان مردی از فرزندانم خروج می‌کند که اسمش مانند اسم من و کنیه‌اش کنیه من است. زمین را پر از عدل می‌کند؛ همان‌گونه که پر از ستم شد. وی این امر را قبول داشته و او را همان «مهدی»(عج) می‌داند و نیز بعض احادیثی را که ابوداود و ترمذی، دائر بر حتمی‌بودن این خروج و اینکه آن‌حضرت از عترت پیامبر(ص) است، آورده است.

  ابن‌طولون
ابن‌طولون، از دانشمندان قرن دهم، (م ۹۵۳ه.ق) از اهل‌سنت و از اهالی دمشق می‌باشد. او در کتابش به‌نام «الائمة الاثنی‌عشر» درباره امام دوازدهم(عج) چنین می‌نویسد: «وثانی‌عشرهم ابنه (یعنی ابن‌الحسن العسکری) محمّدبن الحسن وهو ابوالقاسم محمّدبن الحسن‌بن علیّ الهادی‌بن ‌محمّد الجوادبن... علیّ‌بن ابی‌طالب(ع)» و او را همان مهدی می‌داند. آنگاه شعری را نقل می‌کند که در آن، اسامی آن بزرگواران به ترتیب آمده است.

  شبلنجی
سیّدمؤمن‌بن حسن‌بن مؤمن شبلنجی (م ۱۲۹۰ه.ق) در کتاب نورالابصار فی مناقب آل‌النّبی المختار، در فصلی که مربوط به حضرت مهدی(عج) است، چنین می‌نویسد:
«فصل فی ذکر مناقب محمّدبن الحسن الخالص‌بن ‌علی الهادی... ‌علی‌بن ابی‌طالب» و بعد از ذکر بعض صفات آن‌حضرت، درباره امکان طول عمر آن بزرگوار از قول «محمّد‌بن یوسف گنجی شافعی» دلایلی را که قبلاً گذشت، نقل می‌کند.
خداوند تبارک و تعالی در فرج آن بزرگوار تعجیل فرموده و ما را جزء یاران خاصّ آن‌حضرت قرار دهد و شکر بی‌حد به درگاه او عزوجل که ما را پیرو کسانی قرار داد که از هر پلیدی منزّهند و در آن‌چنان قلّه رفیعی می‌باشند که منکرین امامت و ولایت آنها نیز، به امامت و پیشوائی و جلالت قدرشان مقرّ و معترفند. امید است به‌یاری ذات حقّ و عنایات حجّت او(س)، بتوانیم در فتن آخرالزّمان با ولای اهل‌بیت(ع) و با ایمانی راسخ و محکم به حقّانیّت آن ذوات مقدسه و با اعمالی صالح و قلبی سلیم، به جوار رحمت الهی بشتابیم.
همه علمای اهل‌سنت در باره امام‌شناسی، حدیث معتبری در منابع خود آورده‌اند که در منابع شیعه نیز این حدیث درباره امام‌شناسی آمده است: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»؛ هرکس امام خود نشناسد و از دنیا برود به نادانی مرده است (یعنی غیرمسلمان)
آنچه برداشت کلی از این روایت هست، ضرورت معرفت و شناخت امام و حجت الهی در هر عصر است که این حدیث شریف، ناظر به آن است. این حدیث با تعابیر مختلفی به‌طور مستفیض در منابع حدیثی شیعه و سنی نقل شده است.
در بعضی نقل‌ها آمده است: «من مات بغیر امام، مات میتة الجاهلیه». در بعضی دیگر با عبارت «من مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة الجاهلیه» و در برخی نقل‌ها «من مات ولیس علیه امام حی یعرفه مات میتة الجاهلیه» ذکر شده است که همگی بیان‌گر اهمیت کلیدی موضوع معرفت امام و حجت الهی در هر زمان است؛ به‌گونه‌ای که پیامد قطعی عدم معرفت امام، مستلزم مرگ جاهلی و بی‌دینی خواهد بود.
چنان‌که در روایتی، حارث‌بن مغیره از امام صادق(ع) سؤال می‌کند که مراد از مرگ جاهلی در کلام پیامبر اکرم(ص) چیست؟ که حضرت می‌فرماید: «جاهلیة کفر ونفاق وضلال»؛ یعنی مرگ در حال کفر و نفاق و گمراهی از مسیر حق.
تأکید پیامبر اکرم(ص) بر ضرورت معرفت امام و حجت حی در هر زمانی، بیان‌گر جایگاه فوق‌العاده مهم مسأله امامت و لزوم شناخت امام(ع) است که اصل ایمان و کفر یک شخص، وابسته به این موضوع است و عدم شناخت امام(ع)، موجب خروج از جرگه اسلام و ایمان می‌گردد؛ بلکه حتی یک لحظه بیگانگی با امام و حجت الهی نیز، موجب گمراهی و خروج از ایمان می‌گردد. چنان‌که امام صادق(ع) به یحیی می‌فرماید: «یا یحیی من بات لیلة لا یعرف فیه امام زمانه مات میتة الجاهلیه»؛ هرکس شبی را سپری کند؛ درحالی‌که امام زمانش را نمی‌شناسد ـ اگر بمیرد ـ به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
سرّ اینکه پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) تا این حد به اهمیت مسأله امامت و شناخت امام(ع) تأکید نموده‌اند، این است که مسأله امامت، اساس دین و قوام‌بخش سایر اعتقادات است؛ حتی معرفت خدا و پیامبر اکرم(ص) یعنی توحید و نبوت نیز، با معرفت امام و حجت زنده، گره خورده است.
و لذا چون فقدان معرفت امام(ع) با فقدان توحید و نبوت و اصل دیانت انسان است، این امر به‌منزله جاهلیت و خروج از دین تلقی شده است. چه اینکه در مقابل، از امام‌شناسی و پیوند با امام(ع) به‌عنوان راه هدایت و نجات، تعبیر شده است و امامت به‌عنوان «باب‌الله» و «سبیل‌الله الذی من سلک غیره هلک» معرفی شده است. به‌همین جهت آنچه ائمه(ع) شیعیان را در عصر غیبت بدان توصیه و سفارش نموده‌اند، ضرورت شناخت امام عصر(عج) است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «اعرف امامک فانک اذا عرفت امامک لم یضرک تقدم هذا الامر او تأخره ومن عرف امامه ثم مات قبل ان یقوم صاحب هذا الامر کان بمنزلة من کان قاعدا فی عسکره لا بل بمنزلة من قصد تحت لوائه»؛ یعنی آنچه مهم است، شناخت امام است. هرگاه امامت را شناختی، ضرری متوجه تو نخواهد بود؛ چه ظهور واقع شود یا به تأخیر بیفتد. هرکس امامش را بشناسد و سپس بمیرد، قبل از ظهور صاحب‌الامر(عج)، همانند کسی است که در سپاه آن‌حضرت حضور دارد؛ بلکه همانند کسی است که تحت پرچم آن‌حضرت مشغول جهاد است.
بنابراین معرفت امام(ع) درهر عصری، زیربنای دیانت و ایمان محسوب می‌شود و بیگانگی با امام و حجت الهی، مساوی با بی‌دینی و خروج از سلک ایمان است.
نکته دوم چگونگی معرفت و لوازم آن است. مسلماً مراد از معرفت در احادیث، صرفاً شناخت اسمی و شناسنامه‌ای امام(ع) نیست؛ بلکه علاوه بر شناخت نام و نسب امام عصر(عج)، معرفت به مقام آن‌حضرت مراد است؛ یعنی در این عصر، معرفت حجت و امام برای همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی حتی آنهایی که غیر مسلمان هستند و در پی حقیقت، این است که
1. امام عصر(عج) را با خصوصیات اسمی و نسبی آن‌حضرت باید شناخت که در سال 255 هجری قمری متولد شده و هم‌اکنون حی و حاضر است؛ منتهی از دیدگان پنهان می‌باشد تا زمانی که خدا ظهورش را مقدر فرماید.
2. باید ایمان و اعتقاد قلبی به امامت آن‌حضرت داشت و اینکه ایشان دوازدهمین وصی پیامبر اکرم(ص) و آخرین حجت الهی بر بندگان است که خداوند او را به این مقام برگزیده و اطاعت او را بر همگان واجب شمرده است و نیز اعتقاد به اینکه آن‌حضرت، دارای ولایت تشریعی و تکوینی است و در آخرالزمان، به‌اذن الهی ظهور خواهد نمود و اسلام را در سراسر جهان حاکم خواهند نمود؛ چنان‌که در آیات قرآن و احادیث متواتر ذکر شده است.
این حداقل معرفتی است که یک انسان و امام‌شناس می‌باید بدان معتقد باشد تا دین و ایمانش را حفظ و مسیر هدایت و نجات را در پیش گیرد و در ذیل اعتقاد به امامت ائمه(ع) پذیرش ولایت امام عصر(عج) از گمراهی و جاهلیت نجات یابد و به حقیقت رهنمون گردد.
البته معرفت امام(ع) و توجه به مقام ائمه(ع) دارای مراتب مختلفی است که هرکس متناسب ظرفیت و بصیرت خود می‌تواند بدان دست یابد.
..............................................
   پی نوشت‌ها
‌1. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۵، ابی‌داود سجستانی، سلیمان‌بن اشعث، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۶، کتاب المهدی(عج)؛
 

ارسال دیدگاه