با اهل قلم (7)
مرز نوآوری و حریمشکنی
استاد جواد محدثی
برخی معتقدند در وادی ادبیات، توصیف زشتیها و ترسیم ناپاکیها و هرزگیها، نوعی از هنر و ادبیات است.
گویا تفاوتی میان گل و زباله و خردمندی و جنون نمیبینند و بین الماس و خزف و گوهر و خاک، فرقی نمیشناسند و هر دو را به یک چشم میبینند و به یک اندازه بها میدهند!
اگر غرب در این وادی افتاده و بهخاطر رهایی از قید و بند اخلاق و ارزشهای انسانی چنین سرنوشتی یافته، ادیب و شاعر و هنرمند مسلمان و شرقی چرا باید چنین باشد؟ آنان زشت و زیبا و خوب و بد و والایی و پستی را به یکگونه توصیف و ترسیم میکنند؛ حتی گاهی زشتنگاری و ترسیم وقاحت و بیان هرزگیها برای آنان بهعنوان یک سبک و مکتب ادبی و هنری بهشمار میرود که پیروان و داعیهدارانی دارد.
شاید میخواستهاند، در ادبیات و هنر نوآوری کنند!
ولی اگر کسی در ابداع کم آورد، باید بهسمت و سوی بدعت برود؟
اگر کسی دنبال جذب مخاطب بیشتر بود، باید به این مجال و میدان باز و بیمرز پای بگذارد که پیشتر کسی بدان نپرداخته است؟
آیا میپندارند، هر نوآوری و مرزشکنی انسان را جاودانه میسازد؟ آیا هر نوع سنتشکنی و عبور از خطّ قرمز، نام فرد را در لیست صاحبان مکتب ادبی و سبک هنری وارد میسازد و او را قهرمان میکند؟
برخی میخواهند، آفاق تازهای بگشایند؛ ولی حریمشکنی را وسیله قرار میدهند؛ حتی در مسائل اعتقادی، فقهی، اخلاقی و اجتماعی!
ولی آیا هر گشودن افق به آینده و هر میدان تازه و راه نو، مطلوب است؟ گاهی اینگونه نوآوریها، همراهی با شیطان است و چنین مرزشکنی و نوآوری و آفاقگشایی، خلاقّیت مطلوب نیست. هر هتاکی و فحش و تقدّسزدایی هم، بهنام نقد و آزادی قلم، بیان و هنر بهحساب نمیآید.
شگفت آنکه کسانی بهجای عطر دانش و بصیرت، مشامشان به اینگونه آلایشهای قلمی خو میگیرد و از آن لذت هم میبرند! بعضی برای ارضای خودخواهی و رسیدن به دیدهشدن، به لجنپراکنی میپردازند.
مطرحشدن به چه قیمت؟ و شهرت با چه وسیله؟
ادامه دارد...