هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

پایان انتظار

عطر یار - شماره 825

پایان انتظار

حسن صنوبری

به خودنماییِ برگی، مگو بهار می‌آید
بهار ماست سواری که از غبار می‌آید
قرارهای زمین را به هم زنید که یارم
از آسمان چه به موقع سر قرار می‌آید
زمان اگر همه شب باشد، آفتاب شود او
زمین اگر همه صحراست، آبشار می‌آید
سپاه دشمن اگر کوه، کاه در نظر او
ز بیم کَرّ و فَرِ او، حقیر و خوار می‌آید
اگرچه جنگ کند، جنگ را دمی نپسندد
به کارزار به دستور کردگار می‌آید
برای صلح می آید، برای شوق می‌آید
برای عشق می آید، برای یار می‌آید
به دادخواهی از انبوه بی‌گناه یتیمان
به دست‌گیری این کودکان زار می‌آید
اگرچه رنج جهان را فرا گرفته، همین هم
نشانه‌ای ست که پایان انتظار می‌آید
به لاله‌ای که برون کرده سر ز برف، نظر کن
قسم به داغ شهیدان، که آن بهار می‌آید
 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه