مقامات صدیقه طاهره(ع) در «فصّ فاطمیه» نشانی از آن بینشان
گذری و نظری بر رساله «فصّ حکمهٍ عصمتیّهٍ فی کلمهٍ فاطمیّه»
نوشتاری از حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
بهبهانه ایام سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
مقامات صدیقه طاهره(س) در «فصّ فاطمیه»
استاد علاّمه حسنزاده آملی(ره) در رساله قدسیه نوریه و صحیفه مطهّره و مکرّمه موسوم به «فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه»، آفاق گسترده و نوینی از شاکله و شخصیت صدیقه طاهره(س) گشودهاند که مستند و مستفید از آیات قرآن و تفسیر انفسی و تأویل کتاب قویم الهی و احادیث و روایات صادرشده از زبان صدق معصوم(ع) و برگرفته از منشآت وجودی حضرت زهرا(س) در قالب خطبهها، ادعیه، نیایشها و احادیث است و ما از باب تلخیص و استخراج و اصطیاد رموز اسرار و اشارات صحیفه یادشده، به گوهرها و جواهر اوصاف وجودی و نعوت ذاتی فاطمه زهرا(س) میپردازیم که عبارتند از:
انسان کامل، خلیفه الهی و حجت بالغه حقّ
مظهر نفس کل که دربردارنده ملک و ملکوت، غیب و شهادت و قوس نزول و صعود هستی است.
میوه درخت وجود است که غایت حرکت ایجادی و وجودی میباشد. پس او شجره طیّبهای است در هر زمان و مکان، میوههای شیرین و دلنشینی دارد و مایه برکت و خیر کثیر بلکه «کوثر» است.
حقیقت امّالکتاب و مصداق [مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَان] است.
مطلع انوار علوی، مشکات ولایت و وعاء معرفت است.
امالائمّه و امّابیهاست.
صاحب عصمت کبراست؛ جوهر قدسی و صاحب قوّت نوریه ملکوتی.
دارای همسری است معصوم، انسان کامل، صاحب مقام ولایت کلّیه و امامت حقیقیّه و حجت تام و کامل حق و نقش رسولخدا(ص) و اگر علی(ع) نبود، کفوی برای فاطمه(س) نبود.
مصداق آیاتی همچون مباهله، تطهیر، مودّت، هلاتی و مقرّبین است.
مقصود هستی و غایت آفرینش است که هستی و آفرینش به طفیل وجود او ظهور یافت.
«لیلةالقدر» و «یومالله» و جامع جمیع حقایق وجودی و کمالی است. در شرح اجمالی این مقام وجودی و حقیقی صدیقه طاهره(س) بایسته است، مطالبی را متذکر شویم و آن چنین است: گرچه قدرشناسی و فاطمهشناسی بهآسانی فراچنگ نمیآید؛ اما اندکی تلاش و خلوص در کاوشهای قرآنی و کاوش در پژوهشهای وحیانی، چه وحی وجودی و تکوینی و چه وحی تدوینی و تشریعی، بهتدریج ما را به سوی ادراک فاطمه(س) و قدر به پیش میبرد. آنگاه که به برخی ویژگی-های مشترک و وحدت وجودی و تساوی بلکه تساوق فاطمه(س) و قدر بیندیشیم، به راز و رمزها پی خواهیم برد که به دو نمونه اشاره میکنیم:
الف) فاطمه(س) انسان کامل تکوینی است و قرآن کریم کلام تدوینی جامع که فاطمه(س)، صورت عینیّه و تکوینیه قرآن کریم و قرآن، صورت تدوینیه و علمیه فاطمه زهرا(س) است؛ چه اینکه اهلبیت وحی(ع) جامع کلام تکوین و تدوین و واجد کتاب حقیقت و شریعت و شامل نشئه حقیقی و اعتباریاند؛ یعنی انسان کامل جامعِ عوالم کلیِ عقل، مثال و ماده و باید و نباید در نظام تشریع است که مرحله اعلا و برین آن، به «کتاب مبین» و «امّالکتاب» منتهی میگردد و موجود عینی است؛ نه اعتباری و تکوینی است و نه تدوینی که انسان کامل کون جامع و صاحب همه نشئات وجودی است که حتی فرشتگان، شأنی از شئون وجودی اویند تا چه رسد به مراتب دیگر هستی. از اینرو، فاطمه زهرا(س) واجد همه مراتب نظام خلقت و شریعت است. فاطمه زهرا(س) از باب اینکه قرآن در حقیقت وجود و کُنه و وعاء هستیاش تجلّی یافت، ظهور قرآن و درنتیجه، ظهور علم الهی است تا همه مقامات وجودی را در قوس نزول و صعود دارا باشد. فاطمه(س) و قدر، عین هم و مفسِّر حقیقت وجودی هم هستند که رسولخدا(ص) فرمود:
«مَنْ عَرفَها حَقَّ مَعرفتِها أدرکَ لیلةَالقدرِ واِنّما سُمّیت فاطمةُ لِاَنَّ الخَلْقَ فُطِموا عَن کُنهِ مَعرِفتها». استاد علاّمه حسنزاده آملی(ره) مینویسند: «مبانی عقلی و نقلی داریم که منازل سیر حبّی وجود، در قوس نزول، معبّر به لیل و لیالی است؛ چنانکه در معارج ظهور صعودی، به یوم و ایّام، بعضی از لیالی، لیالی قدرند و بعضی از ایام، ایاماللّه. از این اشارت در «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلةِالقدرِ» و در حدیث مذکور و نظایر آنها تدبّر بفرما؛ اقرأ و ارقَ. این فاطمه(س) که لیلةالقدر یازده کلاماللّه ناطق است که امام صادق(ع) فرمود: کسی که حق معرفت به آن حضرت پیدا کند، یعنی بهدرستی او را بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده است…» و در تفسیر فرات کوفی آمده است: محمّدبن قسمبن عبید به اسناد مُعَنْعن از أبیعبداللّه(حضرت امام صادق(ع))، ما را حدیث کرده که آن جناب در تفسیر سوره مبارکه «قدر» فرموده است: [اِنّا اَنزلناهُ فی لیلَةِالقدرِ] لیله «فاطمه» است و قدر «اللّه» است؛ کسی که فاطمه را آنسان که حق معرفت اوست، شناخت، همانا که لیلةالقدر را ادراک کرده است. حال چنانکه قرآن، ظاهر و باطن و محکم و متشابه دارد، فاطمه(س) نیز، دارای چنین مراتب و ظهور و بطونی است که نه قدرِ «قدر» را میتوان به حقیقت شناخت و نه قدرِ فاطمه(س) را میتوان فهمید و فهماند و قدرشناسی کرد که الفاطمةُ، ماالفاطمةُ وما ادریکَ ماالفاطمةُ؟!
ب) لیلةالقدر ظرف تقدیر الهی در تکوین و تشریع و برای عالم و آدم است و ولایت علی(ع) در چنین شبی تقدیر شد که امّ و روح لیالی قدر زمانی است و پیش از آسمانها و زمین است و فوق آنها. در کتاب معانیالاخبار با اسناد خود به مفضّلبن عمر آورده است: «ذکرَ عند ابوعبداللّه(ع) «ِانّا اَنزلناه فی لیلةِالقدرِ» قال: ما اَبْیَنَ فضلُها علیَ السوَر. قال: قلتُ: وایُّ شیءٍ فضلُها؟ قال: نُزلت ولایةُ امیرِالمؤمنین(ع) فیها. قلتُ: فی لیلةِالقدرِ الّتی نَرتجیها فی شهرِ رمضان؟ قال: نعم، هی لیلةُ قُدِرت فیها السمواتُ والارضُ و قُدِرت ولایةُ امیرِالمؤمنینَ(ع) فیها.» انسان کامل، هم ظرف حقایق قرآنی است و هم صاحب ولایت کلّیه و مطلقه تا قوام وجود به آن روح کلی قرار گیرد که لیلةالقدر در همه ازمنه و اعصار وجود دارد: «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیم» تا بر تجدّد، استقبال و استمرار دلالت نماید و ملائکه با روحالقدس به اذن پروردگارشان سال به سال در زمان حیات رسولاللّه(ص) بر آن جناب نازل شوند و پس از رحلت آنحضرت بر کسانی که از حیث صفات وجودی با پیامبراکرم(ص) وحدت شخصیتی و وجودی دارند و خلیفه الهی و خلیفه رسول خدایند، نازل گردند که چنین بود، هست و خواهد بود و سِرّ نزول فرشتگان بر فاطمه زهرا(س) نیز دانسته خواهد شد؛ چنانکه فرمودند: با سوره قدر بر امامت ما احتجاج کنید و بدانید که در بحث و استدلال پیروز میشوید؛ چون پس از رسول اکرم(ص) حجت خدا بر خلق او همین سوره است. این سوره سَروَر دین و بزرگترین دلیل مذهب شما و نهایت دانش ماست. امام باقر(ع) فرمود: «یا معشرَالشیعةِ! خاصِموا سورة «اِنّا اَنزلناهُ» تُفلِحوا. فَوَاللهِ اِنّها لَحجةُ اللّهِ تبارک وتعالی عَلیَ الخلقِ بَعدَ رَسولِاللّهِ(ص) واِنّها لَسیِّدةُ دینِکم واِنّها لغایةُ عِلمنا»
قرآن ناطق، مفسّر حقیقی قرآن و از مصادیق اتمّ و اجمل راسخان در علم و تأویلشناسان است.
بنیه و سینه رسولخدا(ص)، پاره تن و میوه دل پیامبر اکرم(ص) است.
فاطمه(س) ذات و مقامات معرفتی ـ معنویتی دارد که غیر از انسان کامل، کسی را یارای شناخت و ادراک حقایق نوری و قدسی وجود آن گوهر آفرینش و کوثر هستی نیست.
صاحب قیام ولایت الهیّه و نبوّت مقامیه و تعریفیه است.
کلمه تامّه حق، وجه رب، صراط مستقیم الهی و حبل متین خدای سبحان است.
مظهر جامع اسمای حسنای حق و جامع اسمای جمال و جلال خدای سبحان است.
صاحب قلب و مقام «احسان» و شهود ربّ است.
جامع قرآن انزالی و تنزیلی است.
صاحب معرفت ناب، حکمت زلال و علوم لدنّی و افاضی الهی است.
محدَّثه و محدِّثه است.
سیده نساء عالمین از اولین تا آخرین است.
صاحب وحی انبائی و سدیدی و مخاطب جبرئیل امین(ع) و صاحب صحیفه فاطمیّه است که علم ماکان، مایکون و هو کائن در آن درج شده و اینک در دست با کفایت بقیةاللهالاعظم(عج) است.
مخاطب به خطاب «یا ایّتها النفسُ المطئنّة …» و دارای مقام جنّت ذات و لقای ربّ و وصال محبوب است.
مظهر علم و عمل الهی و ایمان و عمل صالح و اسوه کمال وجودی در ساحت علمی و عینی است.
اساس دین، عماد یقین، کهف قرآن کریم و موضع سرّ الهی و دارنده خصایص حقّ ولایت است.
محور آلکسا و خامس آلعباست.
ودیعه رسولخدا(ص) و انسیه حوراست.
عالم به غیب سماوات و ارض و ملک و ملکوت است.
بدان دلیل «فاطمه» نامیده شد که خلق از ادراک و معرفت ذات و هویّتش محرومند و فرمود: «اِنّما سُمّیت فاطمة لانَّ الخلقَ فُطِموا عَن معرفتِها» پس: الفاطمةُ ما الفاطمةُ وما ادریکَ ما الفاطمةُ؟!
ناگفته نماند که علامه حسنزاده آملی، خود به شرح رساله فصّ فاطمیه، اهتمام ورزیده و شرح خویش را در نوزده فصل و چهارصد و بیست و هفت صفحه منهای فهرست فصول و اعلام، در تاریخ نوزدهم ذیالقعده سنه هزار و چهارصد و بیست هجری قمری یعنی ششم اسفند هزار و سیصد و هفتاد و هشت به پایان رساند.
نتیجهگیری
رساله قدسیه و نوریه «فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیّه» با هدف تتمیم فصوصالحکم شیخ اکبر و انگیزه تبیین ابعاد وجودی و شخصیت حقیقی صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) و مقامات بلند و رفیع علمی و عملی آن یادگار و ودیعه پیامبر اکرم(ص) به رشته تحریر درآمده است تا آفاق جدید و فصولی نوین در جهت تأمّل، تدقیق و تحقیق درباره شخصیت حقیقی و حقوقی فاطمه زهرا(س) بازگشاید و راه استکمال و ولایت را در مقام قرب الیاللّه و لقای رب به همه مشتاقان کوی حقتعالی و تشنگان معرفت و فضیلت اعم از زن و مرد نشان دهد و اوصاف ناگفته و ویژگیهای نانوشتهای از لایههای باطن حضرت را متجلّی سازد. این رساله نغز و پرمغز، حاوی حقایق معرفتی و دقایق سلوکی است که میتواند، میراث گرانسنگ شیعه در ساحت عرفان اهلبیتی و سلوک ثقلینی باشد. رساله یادشده، صرفا یک نوشته پژوهشی نیست، تا در عرض دیگر نوشتهها قرار گیرد؛ بلکه سند قویم و شناسنامه غنیم شیعی میباشد. این رساله نشانی از آن بینشان و رقیقتی از آن حقیقت ناپیداکرانهای است که آئینهدار جمال و جلال الهی بود. رساله فص فاطمیه، رسالتی را بردوش میکشد که راز ناپیدائی قبر قدسی زهرای بتول، بر تارک تاریخ در درون خویش دارد. این رساله، عرفان نظری و عملی شیعی با سویه سیاسی- اجتماعی را یکجا در بطن و متن خویش تجمیع کرد تا عرفان اجتماعی را نیز متجلی سازد. به بیان دیگر توحید و موحد در عالیترین مراتب وجودی و ولایت فکری، معنوی و سیاسی در راقیترین مراحل معرفتی در فقرات، فصول و موضوعات متنوع رساله فص فاطمیه منطوی، مندمج و مندرج است و این انطواء، اندراج و اندماج، محتاج شرح و بیان است که البته استاد علامه، خود، شرحی بر این رساله نگاشتهاند. درعین حال بایسته است، چونان فصوص دیگر فصوصالحکم، مورد عنایت اهالی عرفان و مطمح نظر اصحاب نظر و بصر قرار گیرد.