کربلا، جامعترین الگوی منتظران امام عصر(عج)
حجتالاسلام والمسلمین مصطفی محجوبزاده مُبلغ و مدرس حوزه علمیه/ بخش اول
مسأله «انتظار»، یکى از مهمترین اعتقادات سازنده و نقشآفرین در زندگی شیعیان است که تأثیر شگرفى در آمادگى و زمینهسازى و استقبال از ظهور دوازدهمین اختر تابان امامت و ولایت، حضرت مهدى(عج) دارد.
در گفتار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) با تعابیر شگفتی از انتظار یاده شده است؛ مانند بهترین عبادت، برترین عمل، همانند ارزش جهاد مجاهدان راه خدا در صف مقدم جبههها، همچون پیکار در رکاب رسولخدا(ص) و حضرت قائم(عج).
رسولخدا(ص) در حدیثی مشهور میفرماید: «أفضل العباده انتظار الفرج»؛1 بهترین عبادت و بندگى خدا، انتظار گشایش امور به دست حضرت مهدى(عج) است.
همچنین در روایتی از امام صادق(ع) است که: « من مات منتظرا لهذا الامر، کان کمن کان مع القائم فى فسطاطه؛ لا، بل کان بمنزله الضارب بین یدى رسولالله بالسیف»2 کسى که در حال انتظار ظهور قائم(عج) بمیرد، مانند کسى است که در محضر قائم(عج) در خیمه (ستاد مرکزى ارتش) آنحضرت است؛ نه بلکه همانند کسى است که در رکاب رسولخدا(ص) با شمشیر با دشمن مىجنگد.
این روایات نمونههایى از دهها و صدها روایت دیگر در این باره است که نشان از اهمیت و نتایج ارشمند این عمل عبادی دارد. بنابراین لازم است که مفهوم انتظار حقیقی و وظایف منتظران راستین بهخوبی شناخته شود که در غیر اینصورت ممکن است، به بیراهه برویم.
شناخت وظایف و مسئولیتها و انجام آن، ما را به وجود عینى انتظار مىرساند و انتظار ما را تکمیل خواهد کرد. بر همین اساس هنگامى که حضرت مهدى(عج) پس از ظهور در مکه خطبه مىخواند، در فرازى از خطبهاش چنین مىفرماید: به شما امر مىکنم که هیچ چیز را همتاى خدا قرار ندهید و در اطاعت خدا و رسولش، مراقبت نمایید و زندگى و مرگتان بر اساس قرآن باشد؛3 یعنی منتظر واقعی تنها در سایه چنین زیستی آن هم، تحت امر ولیخدا میتواند، بههمراهی با کاروان ظهور امیدوار باشد.4
مقام معظم رهبری در اینباره میفرماید:
انتظار لازمهاش آمادهسازی خود هست. بدانیم که یک حادثه بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچوقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچوقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکی اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلی، به آن صورتی، به آن هیئت و خُلقی نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است. این لازمه انتظار است.5
یکی از ویژگیهای دین مبین اسلام در انجام وظایف مهم و گاه دشوار دینی، معرفی الگوهایی است که موفق به آن عمل شدهاند. این شیوه زیبای تربیتی باعث میشود که انجام آن عمل و درک ابعاد آن، برای انسانها راحتتر باشد؛ بهعنوان مثال پیامبرخدا(ص) در قرآن بهعنوان اسوه معرفی میشود6 تا انسان بتواند، افق قابل دستیابی برای خودش را دریابد و در میانه راه دچار خستگی یا غرور نشود؛ یعنی با معرفی این الگو، قله و مقصد به انسان نشان داده شده و همچنین راه رسیدن به آن از طریق آشنایی با زندگی پیامبر خدا(ص) هموار گشته است.
در زمینه انتظار و همراهی با قیام حضرت حجت(عج) نیز باید گفت: برای دستیابی به این مهم، بزرگترین اتفاق تاریخ به کمک ما آمده است؛ بهنوعی میتوان عاشورا را مقدمه و آغاز راه ظهور دانست. پیوند ناگسستنی بین عاشورا و ظهور بر هیچکس پوشیده نیست و حتی اشاراتی که امام حسین(ع) در کربلا به ظهور و منتقم خونهای بهناحقریخته در کربلا دارد،7 مبیّن این مسأله است.
بنابراین یکی از وجوه قابل توجه، نقش الگویی کربلا برای منتظران در شناخت وظایفشان و نائل شدن به توفیق همراهی با امام عصر(عج) است. در واقع کربلا حاوی ویژگیها و الگوهای عملی فراوانی است که میتواند به شیعیان در این راه مدد برساند.
بههمین دلیل ما بر آن شدیم تا در این مقاله، برخی از ویژگیهای یاران امام حسین(ع) را از نگاه الگویی مورد بررسی قرار داده و بیان کنیم که منتظران حضرت چگونه میتوانند، بهترین بهره را از این الگوها بگیرند.
برخی از مهمترین ویژگیهای الگویی یاران امام حسین(ع) برای منتظران
امروز و پس از گذشت هزار و چهارصد و اندی سال از واقعه عاشورا، برای ما روشن است که کربلا صحنه رویایی آشکار حق و باطل بوده است و در این واقعه، نهایت نور و روشنی در مقابل نهایت ظلمت و تاریکی ایستاده است؛ اما بررسی زمانه امام حسین(ع) نشان میدهد، در آن روزگار غبار فتنه و نیرنگ و نفاق، مانع از این شناخت روشن از میدان بوده است و تنها کسانی موفق شدهاند، بهدرستی حق را از باطل تشخیص دهند و شجاعت همراهی با حق را در آن عرصه ترس و خطر داشتهاند که خصوصیاتی را در خود پرورانده باشند؛ و این وضعیتی است که برای دوران ظهور نیز قابل تصور است.
ما در ادامه به معرفی برخی از این ویژگیها و تأثیر الگوگیری از آن برای آمادگی منتظران خواهیم پرداخت.
ایثار و فداکاری
ایثار بهمعنای «برگزیدن، دیگران را بر خویش مقدم داشتن و مانند آن است.»8 و شامل گذشتن از جان، مال، مقام، شخصیت و مانند آن در را خدا میشود؛ اگرچه بیشتر در مقدم داشتن دیگران در امور مالی یا مقدم داشتن خواسته دیگران بهکار برده میشود.
کربلا، قصه مردان و زنانی است که برای دفاع از حق، همه هستیشان را فدا میکنند. انسانهایی متعالی که در نهایت پاکبازی، به قرب و وصل دوست میرسند؛ ایثاری کاملاً آگاهانه و با قدمهایی استوار.
امام حسین(ع) از همان آغاز حرکت، در جای جای مسیر، بهروشنی از سرنوشتی که در انتظار این کاروان است، خبر میدهد؛ بههمین دلیل در مقاطعی(مانند منزل زباله) تعداد زیادی از همراهان، مثل ریزش برگهای پاییزی، از اردوگاه امام جدا میشوند.9 آنحضرت بارها اراده و استقامت یاران خویش را میآزماید؛ صحابه کربلا، بارها پالایش میشوند تا کسانی بمانند که اعتقاد راسخ دارند و آماده گذشتن از خود هستند.
بر اساس روایات چنین پالایشی برای ظهور هم اتفاق خواهد افتاد؛ از امام موسی کاظم(ع) در روایتی نقل شده است: هیهات، هیهات! فرج واقع نخواهد شد؛ مگر بعد از آنکه شما غربال شوید، بعد[دوباره]غربال شوید، بعد[بار سوم]غربال شوید-این جمله را سه مرتبه تکرار کردند-تا اینکه خداوند کدورتها را از بین برده، صفا و پاکى باقى بماند.10
یکی از آزمونگاههای بزرگ یاران شب عاشوراست؛ زمانی که امام حتی بیعت را از یاران برمیدارد. میفرماید: من یاران و اصحابی وفادارتر، نیکوکارتر و خوبتر از یارانم نمیشناسم و خاندانی درست کارتر و صمیمیتر از خانوادهام سراغ ندارم. خدای بزرگ همه را از جانب من پاداش نیکو عنایت فرماید. آگاه باشید! من به همه شما اجازه رفتن میدهم. همگی آزادید و میتوانید بروید. من بیعت خویش را از همگان برداشتم. هیچ تنگنایی نیست. شب و تاریکی را شتر راهوار خویش گیرید و جان از معرکه بیرون برید.
پاسخها و اعلام وفاداری یاران در این زمان شنیدنی است: حضرت عباس(ع)، فرزندان مسلم، زهیر، بریر و... .
مسلمبن عوسجه در بخشی از سخنانش میگوید: آگاه باش به خدا سوگند! اگر یقین بدانیم کشته میشویم، سپس زنده میشویم، آنگاه زنده زنده ما را بسوزانند و خاکسترمان را بر باد دهند و هفتاد بار این کار را تکرار کنند، از تو جدا نخواهیم شد تا در رکاب تو بمیریم. چگونه یاریتان نکنیم؛ درحالیکه فقط یک بار کشته میشویم و پس از آن سعادت و کرامت بیپایان را به دست خواهیم آورد.11
و یا زمانی که به محمّدبن بشر حضرمی یاور حضرت اباعبدالله(ع)، خبر میدهند، فرزندش در سرزمین ری به اسارت گرفته شده است. امام از او میخواهد تا برای آزادی فرزندش برود؛ اما او میگوید: «درندگان بیابان زنده زندهام بخورند، اگر از تو جدا شوم.»12
یاران امام حسین(ع) در کربلا، جان خود را در راه دفاع از حق و حقیقت فدا کردند و الگویی شدند برای تمام انسانهای آزاده و حقطلب عالم. مگر نه اینکه تمام شهدای تاریخ و از جمله شهدای ایران عزیز در انقلاب، دفاع مقدس، دفاع از حرم و حتی در مسیر خدمت به شهدای عاشورا تأسی کرده و از آنها الگو گرفتهاند.
پس لازم است، هرکدام از ما بهعنوان منتظران حضرت حجت(عج) از خود بپرسیم: آیا آماده چنین فداکاریهایی در راه حق هستیم؟ آیا حاضریم برای یاری رساندن به آنحضرت و برپایی عدالت و قسط در جهان، از همه هستیمان بگذریم؟
نمونههایی از ایثار شهدای دفاع مقدس
شهدا که الگویشان سیدالشهدا(ع) بود نیز، مانند ایشان اهل ایثار بودند و امروز سیره شهدای عزیز ما، میتواند الگوی خوبی برای منتظران امام عصر(عج) باشد.
اورکت
درباره ایثار شهید حاج محمدابراهیم همت تعریف میکنند:
قلاجه بود و سرمای استخوان سوزش. اورکتها را آوردیم و بین بچهها قسمت کردیم. ایشان نگرفت. گفت: «. . . . همه بپوشند. اگر ماند، من هم میپوشم.» به همه رسید بهجز او؛ تا آنجا بودیم، میلرزید از سرما.13
دستور به کارگزینی
شهید مهدی باکری، شهردار که بود، به کارگزینی گفته بود، از حقوقش روی پول کارگرهای دفتر بگذارند. بیسر و صدا؛ طوری که خودشان نفهمند! 14
روحانی ایثارگر
یکی از روحانیون فداکار(برادر آیتالله مشکینی) در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تبلیغ به یکی از روستاهای کشور رفت. آنجا آب آشامیدنی سالم و مناسب نداشت و ساکنان دِه برای تهیه آب بسیار در زحمت بودند و بودجهای هم برای تأمین آب لولهکشی نداشتند. ایشان پس از مراجعت به قم منزل مسکونی خویش را فروخت و با پولش هزینه لولهکشی آن روستا را تأمین کرد و خود در خانهای اجارهای سکنی گزید و تا وقتی که از دنیا رفت، مستأجر بود. پس از وی فرزندان او نیز تا مدتی مستأجر بودند.15
شجاعت و دلیری
یاران امام حسین(ع)، هم در تصمیمگیری برای همراهی با نهضت حسینی، شجاعتی وصفناشدنی از خود نشان دادند و هم در ماندن تا آخرین قطره خون، در آن هنگامه شمشیر و تیر و نیزه و خون.
بررسی شرایط کوفه و زمانه امام حسین(ع)، نشان از سختی تصمیمگیری و ماندن پای این تصمیم است. وضعیت شیعیان، بسیار دشوار است. یکی از سیاستهای معاویه فشار بر شیعیان است. پس از صلح امام حسن(ع) معاویه فرمانداری کوفه و بصره را به زیادبن ابیه16 میسپرد. در تاریخ آمده:
زیاد به جستوجوی شیعیان پرداخت؛ چراکه آنان را میشناخت و از خودشان بود. پیش از هر چیز آنان را شناسایی کرده و سخنشان را شنیده بود. آنگاه دست به کشتارشان گشود و آنان را در هر کجا که یافت، به قتل رساند. از وطنشان کوچاند و به وحشت انداخت و دست و پایشان را برید و بر شاخ درختان خرما آویزان کرد. چشمانشان را میل کشید و آنان را راند و آواره کرد تا آنکه از عراق کنده شدند و هیچکس از آنان باقی نماند؛ مگر آنکه کشته یا دار زده شد و یا آواره و فراری گشت.17
عبیدالله دست کمی از پدرش ندارد و مردم این را میدانند. از همان ابتدا با تهدید و تطمیع و نیرنگ کار خود را پیش میبرد. در یکی از فرمانهایش از مهتران میخواهد، نام کسانی که حتی فکر میکنند، ممکن است مخالف یزید باشند، به او بدهند تا از کیفر معاف شوند؛ وگرنه باید تعهد کنند که در حوزه ریاستشان، هیچکس عزم سرکشی ندارد. هرکس چنین نکرد، امان از او برداشته است و جان و مالش حلال است و اگر مخالفان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را در قلمروش پناه دهد، بر در خانهاش دار زده میشود و نام آن مهتر، از دیوان عطا پاک میگردد و به زاره در عمان تبعید میگردد.18
این فرمان بهمعنی اینکه هرکس تخلف کند، نهتنها جان و مال خودش که کل خانواده و قبیلهاش نیز، در خطر خواهد بود.
در روزهای اعزام نیرو به نخیله، به عبیدالله زیاد خبر میدهند که برخی از میانه راه میگریزند و لشکری که به کربلا میرسد، اندک میشود. عبیدالله زیاد دستور میدهد کوچه به کوچه در کوفه بگردند و هرکس را یافتند که سر باز زده، گردن بزنند. نوشتهاند: سُویدبن عبدالرحمان در کوچهها میچرخید که مرد شامی را دید که برای گرفتن ارث یا مالی که به دیگری سپرده بود، به کوفه آمده بود. او را نزد ابنزیاد بردند؛ هرچه فریاد زد که من در این شهر غریبم و برای گرفتن مالم آمدهام، عبیدالله نپذیرفت و دستور داد، او را گردن بزنند. صحنه قتل این مسافر غریبه، چنان ترسی ایجاد میکند که همگی شتابان و هراسان به سمت کربلا حرکت میکنند.19
با ترسیم چنین فضایی است که بهتر میتوان شجاعت بینظیر یاران امام را درک کرد و فهمید که چرا امام در توصیفشان میفرماید: من یاران و خانوادهای بهتر و نیکوکارتر از یاران و خانوادهام سراغ ندارم.
..............................................
پی نوشتها
1. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه،ج1، ص 182؛
2. همان، ص 183؛
3. محمدی اشتهاردى، محمد، مفهوم انتظار و اهمیت آن، نشریه پاسدار اسلام،1375، شماره 181؛
4.ر ک: همان؛
5. بیانات در دیدار اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت، 18/4/1390؛
6. سوره احزاب، آیه 21؛
7... فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص485؛
8. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1379 هـ.ش، ج8، واژه ایثار.
9.. ذهنی تهرانی، سید محمدجواد، از مدینه تا مدینه( مقتل)، ص 257؛
10. طوسى، محمدبن الحسن، الغیبة (للطوسی)ج۱،ص۳۳۹؛
11. مفید، محمدبن محمد، الإرشاد، ج 2، ص92؛
12. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج 6، ص 215؛
13. برادران، مریم، یادگاران ج۲ (کتاب شهید محمدابراهیم همت)، ص ۶۴؛
14. فروتن، طه، یادگاران ج۳ (کتاب شهیدمهدی باکری) ص ۱۲؛
15. دهقان، اکبر، هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان، ص ۳۰۰؛
16. پدر عبیداللهبن زیاد؛
17. رجبی دوانی، محمدحسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص320؛
18. طبسی، نجمالدین، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج2، ص150؛
19. سنگری، محمدرضا، آیینهشکنان، ص514.