بررسی راهکارهای اجرایی برای ترغیب طلاب به تحصیل علوم عقلی
گفتوگو با مدیر گروه فلسفه دین مجمع عالی حکمت اسلامی
حجتالاسلام محمدجعفری با اشاره به نگاه ویژه و اساسی رهبر معظم انقلاب نسبت به تقویت علوم عقلی در حوزه
بر لزوم توجه به علوم عقلی بهعنوان دروس اصلی و نه حاشیهای در حوزه تأکید کرد.
هفتهنامه افق حوزه به بهانه دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی و دستاندرکاران همایش حکیم طهران با رهبر معظم انقلاب
گفتوگوی حجتالاسلام محمد جعفری، مدیر گروه فلسفه دین مجمع عالی حکمت اسلامی با خبرگزاری رسا را که به بررسی جایگاه فلسفه، عرفان
کلام و تفسیر در حوزههای علمیه، تبیین دغدغههای رهبر معظم انقلاب به فلسفه و جایگاه آن در حوزههای علمیه، بررسی دلایل عدم رغبت برخی طلاب
به فلسفه و ارائه راهکارهای اساسی جهت بسط و گسترش علوم عقلی در حوزهها و رفع موانع پیش رو پرداخته است تقدیم خوانندگان ارجمند میکند.
□ با عرض سلام و تشکر، ابتدائاً بفرمایید علوم عقلی از جمله فلسفه، عرفان، کلام و تفسیر امروزه چه جایگاهی در حوزههای علمیه دارند؟
▪ به نظر من دو جور میشود به این قضیه نگاه کرد؛ اگر در مقایسه با گذشته خصوصا 50 60 سال قبل و وضعیتی که قبل از انقلاب بر حوزه حاکم بوده، بخواهیم سخن بگوییم، انصافاً الآن وضعیت علوم عقلی، بسیار متفاوت و خوب است. در آن دوره میبیینیم که یک درس علامه طباطبایی بوده و معدودی شاگردان که آن درس هم چندان جنبه عمومی نداشته است و اگر عقبتر و به زمانی که امام در قم بودهاند برویم، درس فلسفه ایشان هم با مخالفتهای جدی مواجه بوده است.
• رشد علوم عقلی به برکت انقلاب اسلامی
در گذشته اساساً به دروس عقلی توجه نمیشده و در نظام آموزشی حوزه (که البته اساساً تشکیلات نظاممندی هم وجود نداشته است)، اعتنایی به این مباحث وجود نداشت و خبری هم از مؤسسات و مراکز علوم عقلی نبود، اما امروزه و به برکت نظام اسلامی ما با مؤسسات مختلفی در قم مواجهیم که بهصورت کاملاً تخصصی در عرصه فلسفه، کلام، عرفان فعالند.
امروزه میبینیم که درسهای متعدد عقلی تا حدود 200 کلاس در حوزه قم برپاست و پایان نامهها و رسالههای عقلی متعددی در حوزه نوشته میشود. این مطلب در این دیدار اخیر رهبری با مجمع عالی هم مورد اشاره ایشان قرار گرفت؛ اجازه بدهید عین کلام ایشان را نقل کنم: «خوشبختانه در دوران جمهوری اسلامی علوم عقلی رونق گرفته. خب، در قبل از انقلاب در قم خبری نبود؛ زمانی که ما بودیم، مثلاً فرض کنید یک درس آقای طباطبایی با یک عده معدود مثلاً چهل پنجاه نفره بود؛ اما حالا مثلاً جناب آقای جوادی که سالها [است] در این زمینه [فعالند]، جناب آقای مصباح، جناب آقای سبحانی و تشکیلاتشان در زمینه مسایل کلامی و درسهای متعدد فلسفهای که شنیدم در قم هست، اینها زمینه ترویج و اعتلای علوم عقلی را به انسان مژده میدهد که چنین زمینهای بهوجود آمده».
• وضع فعلی علوم عقلی مطلوب نیست
اما اگر بخواهیم وضعیت امروز علوم عقلی را بر حسب بایستهها، ضرورتها و نیازها بسنجیم، بههیچوجه مطلوب نیست و ما تازه وارد میدانی شدهایم که خیلی دامنهدار است و خلأهای بسیاری داریم که در بخشهای بعد بیشتر به آن اشاره خواهم نمود.
□ نگاه رهبر معظم انقلاب به فلسفه و جایگاه آن چگونه است؟
▪ رهبری معظم، نگاه جامع و عمیقی به جایگاه علوم عقلی خصوصاً فلسفه دارند، با اینکه ایشان تربیت یافته مشهد و حوزه خراسان هستند (دستکم در سالهای اولیه طلبگی) و تفکر حاکم بر آن حوزه، متأثر از اندیشههای مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، تفکری ضد فلسفی و تفکیکی بوده است، اما ایشان با نگاهی واقعبینانه که ناشی از عمق تفکر و منطق سلیم ایشان است، جایگاه فلسفه را بهعنوان مبنا برای اندیشهپردازی و تولید فکر میدانند که باید در مرکزیت کار حوزه قرار گیرد تا بتواند پاسخگوی شبهات و نیازهای فکری باشد.
• لزوم رفع مرزبندی میان علوم عقلی و نقلی
ایشان در دیدار سال 1391 با مجمع عالی تأکید داشتند که فلسفه باید بهعنوان یک علم دینی محض در عداد علوم اسلامی و در کنار آنها باید قرار بگیرد، حتی در آنجا تأکید میکنند که نباید بین علوم نقلی و عقلی، مرزبندی بهوجود آید؛ اینها همه مکمل هم هستند. تعبیر ایشان این است: «اینکه ما بگوییم فقه، مجرد از فلسفه، یک قداستی دارد؛ فلسفه هم دامن خودش را منزه نگه دارد که داخل وادی فقه و اصول و حدیث و اینها نیفتد، درست نیست؛ اینها همهاش یکی است، یک هدف دارد».
البته تا آنجا که من میفهمم ایشان یکی از دغدغههای بنیادیشان در مورد فلسفه اسلامی، پویایی و تحرک فلسفه است و اینکه در جایی نایستد و در جا نزند. در همین دیدار اخیر، ایشان ویژگی برجسته مرحوم زنوزی را، ناقدیت ایشان نسبت به فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه میدانستند و اینکه امروزه هم در سطح حوزه باید فلسفه اسلامی راکد نباشد و حتی اندیشههای صدرایی را وحی مُنزل تلقی نکند، بلکه از آنها استفاده کند و با تفکر و تامل بیشتر، این کاروان را به جلو ببرد.
□ به نظر شما راهکارهای ارتقای جایگاه فلسفه در حوزه و بسط و گسترش علوم عقلی در حوزهها و رفع موانع چیست؟
▪ الحمدلله وقتی نسبت به گذشته میسنجیم، الآن وضعیت فلسفه در حوزه ارتقا خوبی پیدا نموده است. الآن رشته فلسفه و مرکز تخصصی فلسفه را ذیل خود مدیریت حوزه داریم و یا اینکه مجمع عالی حکمت در شهرهای محوری، حتی مشهد به تأسیس شعبه پرداخته که قطعاً در پیشبرد و توسعه فلسفه اسلامی در فضای اندیشهای کشور و ورود حوزههای علمیه خارج از قم به عرصه علوم عقلی مؤثر میباشد. از موانع موجود این است که متأسفانه هنوز فلسفه در دروس حوزه، بهعنوان یک درس جنبی تلقی میگردد که باید برای رفع این معضل، عقلای قوم تدبیری بیندیشند (البته با ملاحظه نظر بزرگان که البته برخی مخالف ترویج فلسفه هستند) و این امر را ساماندهی کنند.
الآن بحمدالله طلبهها از همان بدو تحصیل، کلام اسلامی را میآموزند و پایه به پایه، به سطوح بالاتر مباحث کلامی میرسند. باید در مورد فلسفه هم این اتفاق بیفتد و از همان سالهای ابتدایی حوزه طلاب با فلسفه آشنا شوند.
□ چرا بخش قابل توجهی از طلاب چندان رغبتی به فلسفه نشان نمیدهند؟
▪ خوب دلیل آن روشن است، الآن تا پایه ششم اساساً طلاب ما با فلسفه ارتباطی پیدا نمیکنند و اساساً نمیدانند که فلسفه چیست و به چه کار میآید؟ وقتی که از پایه هفتم اولین درس فلسفه، آن هم بهصورت جنبی و نه اصلی ارائه میگردد، مگر طلاب ما تا چه حد میتوانند با این درس همدلی پیدا نمایند؟! عنایت دارید که چون فلسفه، درس جنبی است خیلیها کلاس هم نمیروند و به خواندن جزوات اکتفا میکنند.
به نظر من این مهمترین عامل است، البته این را هم باید پذیرفت که مجامع و مؤسسات علوم عقلی در قم هم باید تلاش بیشتری برای جا افتادن فلسفه در حوزه انجام میدادند و بدهند.
مراکز عقلی ما فعالیتهای دامنهداری دارند، اما بسیاری از این فعالیتها در متن حوزه نیست و به نحوی اقماری تلقی میگردد.
□ در سیاستگذاریهای کلان حوزه و نهادهای تصمیمگیر، مثل شورایعالی و مدیریت حوزه چقدر برای توجه به علوم عقلی برنامهریزی شده است و یا باید بشود؟
▪ باید سازوکارهای در نظر گرفته شود که حوزه، طلاب را به سمت علوم عقلی سوق دهد. الحمدلله در خود شورایعالی و مدیریت حوزه عزم و انگیزه لازم برای توجه به علوم عقلی دیده میشود که اگر این عزم با جدیت کافی هم همراه شود میتوان نسبت به آینده علوم عقلی حوزه امیدواری بیشتر داشت.
• توجه مثبت اداره مدارج علمی به دانشآموختگان فلسفه
خود تشکیل انجمنهای علمی حوزه، به نحوی در تثبیت برخی رشتهها و گرایشهای فلسفی و فلسفه مضافی مؤثر بود و نیز تفکیک شوراهای علمی مدارج علمی حوزه، یعنی بخش پایاننامهها که شورای مستقلی برای کلام و فلسفه در نظر گرفته شد.
اخیراً دیدم که در خود معاونت آموزش حوزه، طلاب را نسبت به شرکت در دروس طرح ولایت مؤسسه امام خمینی قدس سره که آموزش مبانی اندیشه اسلامی مبتنی بر بنیانهای فلسفی است، تشویق کرده و ثبتنام صورت میگیرد. اینها بارقههای خوشبینی را میافزاید و البته بههیچوجه کافی نیست.
شورای مدیریت باید، مراکز علوم عقلی وابسته به حوزه را بیش از پیش تقویت کند و با تصویب رشتههای جدید در این مسیر گام بلندتری بردارد. یکی از مسایل ضروری دیگر در این عرصه، اهتمام به جایگاه اساتید علوم عقلی حوزه است که هنوز هم بهعنوان اساتید رسمی حوزه به رسمیت شناخته نمیشوند و اگر اجلاس اساتید هم برگزار میشود، برای اساتید فقه وا صول است و برای اساتید تخصصی جلسه مستقل برگزار میگردد. باید نگاه به دروس تخصصی کاملاً هم عنان و هم رتبه دروس فقه و اصول در نظر گرفته شود.
□ چرا در مجامع علمی کشور ما، فلسفه غربی بیش از فلسفه اسلامی شناخته شده و مطرح است؟
▪ اتفاقاً این هم نکتهای است که حضرت آقا روی آن حساس بودهاند که چرا حتی در کشور ما و در مجامع دانشگاهی، فلاسفه غربی بیشتر شناخته شدهاند تا فلاسفه اسلامی و این هم به ضعف ما در حوزه بر میگردد که از کیان فلسفه اسلامی، دفاع لازم را نکردهایم و آن را حتی در داخل درست معرفی نکردهایم تا چه رسد به خارج از کشور.
بیان ایشان این است: «امروز در ایران مثلاً در محیطهای دانشگاهی و علمی ما فلسفه کانت به مراتب رایجتر و شناخته شدهتر است از فلسفه بوعلی سینا. یعنی ابنسینای با این عظمت که همه تاریخ بشر، از هزار سال پیش به این طرف، با اسم او درگیر است، در مجامع دانشگاهی ما حکمت و فکر فلسفیاش شناخته شده نیست به آن اندازهای که کتاب فکر فلسفی مثلاً کانت شناخته شده است. این یک مسئله مهمی است. ما باید عکس این را عمل کنیم، یعنی باید هدف را این قرار بدهیم که تفکر فلسفه اسلامی حالا با همان مشخصاتی که دارد که خود این، جای بحث و گفتوگو دارد که فلسفه اسلامی چیست در دنیا بهعنوان گفتمان فلسفی شناخته شود، در دانشگاهها رواج پیدا کند، متفکرین عالم از آنها مطلع باشند، روی آنها بحث کنند، نقد و انتقاد کنند، در مجلات علمیشان منعکس شود. خب، این کار طبعاً متوقف به این است که شما کارهای بینالمللی داشته باشید».
• باید اندیشه بزرگان فلسفه بهصورت منسجم استخراج شود
یا در صحبتهایی که در همین جلسه اخیر دیدار با دستاندرکاران همایش زنوزی به یکی از علل دیگر این معضل توجه دادند که ما اندیشههای بزرگان خودمان را بهصورت یک مجموعه منسجم و چکیده در نیاوردهایم. این دغدغه جدی ایشان است که بارها روی آن تأکید کردهاند و فرمودند: «ما در مورد کتاب واقعاً مشکل داریم. حالا مثلاً آقایان فرموند که ما میخواهیم فلسفه مشاء یا فلسفه اشراق را برای طلبهها تبیین کنیم، طلبههای ما از فلسفه مشاء خبری ندارند. خب، چگونه تبیین میکنید؟ حتماً «شرح اشارات» بخوانیم؟ یا فرض کنید که «شفاء» بخوانیم؟ باید حتماً این متن طولانی مفصل محتاج به تبیین کان یکون را خواند؟ راهش این است؟ یا نه، راه دیگری هم وجود دارد. امروز خواندن تفکرات مثلاً فرض کنید مارکسیستی حتماً متوقف به این نیست که انسان بردارد کتاب «سرمایه» را تدریس کند، یا بردارد متن کتابهای کانت یا هگل را بخواند. چه لزومی دارد که حتماً متن مطرح شود؟ متن باید در اختیار باشد؛ هر کس میخواهد مراجعه کند. من قبلاً در جمع آقایان راجع به فلسفه ملاصدرا مطالبی گفتم و خب، یکی دو تا کار خوب شد. جناب آقای مصباح هم یکی از کتابهایی را که یکی از آقایان نوشتند آقای عبودیت که خلاصه آراء ملاصدرا در مسایل گوناگون فلسفی است، برای من آوردند. اینها خوب است، اما کم است. به یک کتاب اکتفا نشود، از نگاههای مختلف نوشته شود. در خود فلسفه ملاصدرا، در بخشهای مختلف میتواند یک منظومهسازیهایی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفه اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفه مشاء است. ما باید منظومهسازی کنیم. بالاخره مجموعه تفکرات فلسفی و عرفانی ابنسینا با همدیگر همراه است، غیرقابل انفکاک است. اینها چیست؟ کسی بخواهد اینها را بداند، حتماً لازم نباشد که برود بنشیند مثلاً «شفاء» را بخواند؛ این خیلی لازم نیست. گاهی اوقات خواندن کتابی که در هزار سال پیش نوشته شده است، با ادبیات آن روز، با مشکلاتی که فهم این کلمات دارد، اصلاً خودش تضییع وقت محسوب میشود؛ ممکن است افرادی را از فلسفه دور کند؛ در حالی که اگر شما بنشینید مثلاً یک کتابی درباره آراء فلسفی ابنسینا تبیین کنید، از آراء او منظومهسازی کنید، این مسلماً جاذبه زیادی خواهد داشت. این جزو کارهای لازم است، اما این کار در حوزه انجام نمیگیرد».
□ چرا رهبر انقلاب تا این حد به نسبت به حذف فلسفه از حوزه حساس هستند؟ دغدغه ایشان در اینباره چیست؟
▪ به نکته خوبی اشاره کردید. نگرانی ایشان معطوف به بنیان فکری جامعه اسلامی است که با حذف و تضعیف فلسفه اسلامی، قطعاً جولانگاه مناسبی برای دلدادگان فلسفههای غربی در فضای فکری و معرفتی کشور باز میشود و دیگر ابزاری برای مقابله با آنها وجود ندارد. خوب است عین بیان ایشان را در این رابطه ببینید: «دعوت جوانهای ما به علوم عقلی، بسیار مهم است، توجه حوزهها به علوم عقلی و بهخصوص فلسفه، خیلی مهم است. بعضی از آقایان بزرگوار و محترمی که خیلی مورد تکریم و احترام ما هستند، اشکال داشتند به اینکه درسهای فلسفه و عرفان و این حرفها در قم زیاد شده؛ بنده به آن آقایان گفتم که اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدی تبیین فلسفه و تدریس فلسفه میشوند که اهلیت و صلاحیت این کار را ندارند؛ کما اینکه الآن میبینیم بعضی از افرادی که در غیر قم بهعنوان فلسفهدان شناخته میشوند و مطرح میشوند، اطلاعاتشان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطلاع ندارند، اما اطلاعاتشان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خواندهاند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری میکنند. خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزه علمیه باشد».
این بیان حکیمانه رهبر معظم انقلاب، آدمی را به یاد سخن منسوب به شیخ انصاری قدس سره میاندازد که من وزارت داخلیه اسلام هستم و ملا هادی سبزواری وزارت خارجیه اسلام است؛ یعنی فقه، در صدد تبیین احکام اسلامی برای اداره فرد و جامعه است و فلسفه متکفل دفاع از مرزهای و حدود و ثغور عقیدتی اسلام و شیعه است.
همین الآن ما در فضاهای دانشگاهی میبینیم که برخی روشنفکران و دلبستگان افکار غربی، وصف اسلامی را از فلسفه و کلام اسلامی اساساً نفی میکنند و گو اینکه فقط و فقط غرب معاصر را مولد اندیشه میدانند. خوب این خطر جدی است و ما باید برای مقابله با این تفکر، هم فلسفه اسلامی را تقویت و هم در عرصه امتداددهی به فلسفه، تلاشمان را بیشتر کنیم انشاءالله.