هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

حسین(ع) ساحت سوم در قیامت

حسین(ع) ساحت سوم در قیامت

نوشتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین حسین عشاقی، عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

از آیات و روایات فراوانی، این‌گونه استنباط می‌شود که در قیامت، غیر از ساحت جهنم و بهشت معروف، ساحت سومی نیز در کار است که حتی ساکنان بهشت معروف را به آن راهی نیست؛ در مورد این سه ساحت، روشن است جهنم محل کیفر کفار و منافقان است و بهشت برای لذت و شادی مؤمنان، آماده گشته است؛ اما ساحت سوم باید روشن شود که چگونه است و مربوط به چه کسانی است؟
از جمله آیاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره می‌کند، آیات سوره واقعه است: در این سوره بعد از اینکه به اصل وقوع قیامت اشاره شده است: [إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة…]؛ خداوند مردم را به سه دسته تقسیم کرده است [وَكُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً]؛ این سه دسته عبارتند از: «اصحاب المشئمه»، «اصحاب المیمنه» و «مقربان»؛ در مورد جایگاه دسته اول می‌گوید:‌ [في‏ سَمُومٍ وَحَميمٍ ٭ وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ٭ لا بارِدٍ وَلا كَريمٍ]؛ آنان در باد و آبی سوزان و در سايه‏‌اى از دود گرم و سياه‌اند كه نه خنک است و نه ارجمند؛ در مورد جایگاه دسته دوم می‌گوید: [في‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ ٭ وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ٭ وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ٭ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ ٭ وَفاكِهَةٍ كَثيرَةٍ]؛ آنان در فضای درخت سِدْر بى‏‌خار و موز لايه لايه و سايه گسترده و آبشار و میوه فراوان به سر می‌برند؛ اما در مورد جایگاه دسته سوم می‌گوید: [فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ، فَرَوْحٌ وَرَيْحانٌ وَجَنَّةُ نَعيم] اگر کسی از مقربان باشد، خود لذت و خوشبویی و بهشت نعیم است؛ نه اینکه ساکن ساحت بهشت باشد و چقدر فرق است بین اینکه ساکن بهشت باشی یا خود، عین جنت نعیم باشی!؟
و از جمله روایاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره می‌کند، روایت معروف «یا علیّ أنت قسیم الجنة والنار» است؛ کلمه «قسیم»، دو معنی متفاوت دارد: قسیم اسم فاعلی و قسیم اسم مفعولی؛ «قسیم» اسم فاعلی یعنی قسمت‌کننده یک شیء، به اجزائی؛ مثلاً «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم فاعلی است؛ یعنی ۲۴ساعت شبانه‌روز را به دو بخش، یکی بخش شبانه و یکی بخش روزانه تقسیم می‌کند؛ اما «قسیم»، مفعولی هریک از بخش‌های شیء تقسیم‌شده در مقایسه با سایر بخش‌هاست؛ مثلاً «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم مفعولی است؛ یعنی «طلوع فجر» خود، بخش سومی از زمان ۲۴ساعت شبانه‌روز است در کنار و مقابل بخش شب و بخش روز که خود نه شب است و نه روز و مجموعا سه بخش شب و روز و «طلوع فجر» شکل می‌گیرند و هر یک، در قیاس با دو بخش دیگر، قسیم مفعولی است.
حال آیا در این حدیث «یا علیّ! أنت قسیم الجنة والنار»، علی، قسیم فاعلی است که ساحت قیامت را به دو بخش بهشت و جهنم تقسیم می‌کند؛ یا قسیم مفعولی است که بر اساس آن، علی(ع) خود یک بخش سومی از ساحت قیامت است، مقابل دو بحش جهنم و بهشت معروف که نه جهنم است و نه بهشت معروف؟
در پاسخ به این پرسش می‌توان از بیانات امام رضا(ع) استفاده کرده و احتمال قسیم مفعولی را در این حدیث، ترجیح داد؛ قضیه از این قرار است که مأمون در جلسه‌ای از امام رضا(ع) معنی حدیث «یا علیّ! أنت قسیم الجنة والنار» را می‌پرسد و امام با بیاناتی ابتدا «قسیم» را به‌معنی قسیم فاعلی معنی می‌کنند؛ امام رضا(ع) با تکیه بر کلام پیامبر(ص) که فرمود: «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»، برای مأمون توضیح می‌دهند که چون حب علی، ایمانی است که به بهشت منجر می‌شود و دشمنی با علی کفری است که به جهنم خاتمه می‌یابد، پس علی(ع)، قاسم و تقسیم‌کننده ساحت قیامت به دو بخش «بهشت» و «جهنم» است و بهشت را به بهشتیان و جهنم را به جهنمیان می‌دهد.
تا اینجا امام قسیم را به‌همان معنای قسیم فاعلی گرفتند؛ اما بعد از رجوع امام به خانه خودشان، اباصلت هروی از تفسیری که امام برای مأمون کرده بود، ابراز شگفتی می‌کند؛ ولی امام شگفتی او را نمی‌پسندد و می‌فرماید: ای اباصلت! من در این تفسیر با توجه به جایگاه فکری مأمون سخن گفتم؛ «یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّمَا کَلَّمْتُهُ مِنْ حَیْثُ هُوَ»؛ از این جمله امام فهمیده می‌شود که قسیم به‌معنای قاسم، گرچه فی‌حد نفسه درست است؛ ولی اینکه این تفسیر، مراد پیامبر در آن حدیث باشد، چندان درست نیست و نمی‌توان مراد پیامبر(ص) را از این حدیث این معنی دانست؛ در ادامه حدیث، امام این حدیث را از طریق اجدادشان به‌گونه‌ای روایت می‌کند که بر اساس آن، امیر‌المؤمنین(ع) قسیم مفعولی است؛ یعنی آن‌حضرت خود به‌عنوان ساحت سومی، مقابل بهشت و جهنم، قرار می‌گیرد (عیون أخبارالرضا، ج ۲، ص ۸۶).
پس از آیات و روایات گذشته روشن شد، ساحت قیامت شامل سه بخش متفاوت است؛ یک بخش جهنم است که جایگاه اهل کفر و نقاق است؛ آنان به دو بخش دیگر دسترسی ندارند؛ بخش دوم، بهشت معروف است که مؤمنان معمولی در آن مستقرند و البته به ساحت سوم که حریم اولیای الهی است، راهی ندارند؛ گرچه مشرف به دوزخیان‌اند و می‌توانند بدون اینکه آسیبی ببینند، از آنجا و دوزخیان ساکن آنجا اطلاعاتی داشته باشند؛ بخش سوم همان ساحت وجود امیر‌المؤمنین و سیدالشهداء و سایر اولیاء و انبیاء عظام(ع) است که به مقام فناء فی‌الله رسیده‌ و در جنت «ذات حق» داخل شده‌ و باقی به بقای وجود حضرت حق گشته‌اند؛ ساکنان این بخش در همه ساحات ظهور حق، می‌توانند حضور داشته و نیز می‌توانند، از لذات بهشت در ساحت دوم، هم بهره‌مند گردند؛ گرچه به چنین لذاتی بی‌اعتنا هستند؛ زیرا لذات ساحت دوم، در قبال لذاتی که از وجود حضرت حق دارند؛ ناچیز است و نیز می‌توانند، در ساحت دوزخیان حضور داشته باشند؛ بدون اینکه از عذاب دوزخیان ساکن آسیبی ببینند.
ابن قولویه در کامل‌الزیارات از امام صادق(ع) حدیثی را نقل کرده است که نشان می‌دهد، امام حسین(ع) و گریه‌کنندگان بر او، در ساحت سوم هستند؛ در بخشی از این حدیث چنین آمده است: «هر بنده‏‌ا‌‌ى در روز قيامت چشمانش گريان است؛ جز گريه‏‌كنندگان بر جدّم حسين(ع)؛ که آثار سرور و شادى در صورتشان نمايان است؛ مردم در نگرانی و ناراحتى‌اند؛ ولى آنان از هر غم و محنتى در امان‌اند؛ مردم در معرض حساب‌ و محاکمه‌اند؛ ولى آنان در زير عرش و سايه آن با حسین(ع) به گفت‌وگو مشغولند و از ناملايمات و ناراحتي‌هاى روز حساب هيچ خوف و هراسى ندارند.
به آنان گفته مى‏شود: داخل بهشت (معروف) شويد؛ ولى آنها از ورود به آن بهشت امتناع نموده و محضر حسين‏(ع) و گفت‌وگوی با او را ترجیح می‌دهند؛ حورالعين‏ به آنها پيغام مى‏‌دهند كه ما با ولدان مخلّد مشتاق شما هستيم؛ ولى آنان از فرط سرور و نشاطى كه در مجلس و محضر حسین(ع) دارند، سرشان را بالا نكرده و به آنها توجهی نمی‌کنند: «إنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَيْهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاكُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِينَ فَمَا يَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَيْهِمْ لِمَا يَرَوْنَ فِي مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَالْكَرَامَة»؛ از بی‌اعتنایی هم‌نشینان حسین(ع) به حور و قصور بهشت روشن می‌شود که حسین(ع) خود در کنار جهنم و بهشت، ساحت سومی از قیامت است که هم‌نشینان با او چنان غرق لذت‌اند که اعتنائی به حور و قصور و ولدان مخلدین ندارند؛ رزقناالله وایاکم.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه