هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

 مگو که کشتی از این موج بر کران نرود

عطر یار - شماره 728

مگو که کشتی از این موج بر کران نرود

حمید سبزواری

مگو که کشتی از این موج بر کران نرود
که بر دماغ خرد هرگز این گمان نرود!

در آن سفینه که سکان به دست نوح در است
امید ساحل مقصود از میان نرود

حرامیان، ره صد کاروان زدند و هنوز
ز گوش بادیه آوای کاروان نرود

قدم به صدق و صفا نه به راه دوست که جان-
اگر ز دست رود بر کسی زیان نرود

مباش در پی دعوی که رهرو ره عشق
بر آستان وفا جز به پای جان نرود

سراب داعیه‌داران به مدعی بگذار
نهنگ لجّه ز عمّان به آبدان نرود

فروغ خلوت روحانیان نیفزاید
چو شمع هر که در این بزم سرفشان نرود

چنین که رهسپران چابکانه می‌تازند
غبار عرصه ز سیمای آسمان نرود

ز بس که خون شقایق به دشت و هامون ریخت
بهار از دمن و دشت و بوستان نرود

اگرچه شب‌پرگان آرزوی شب دارند
سحر به بویه خفاش از جهان نرود

به‌جز حدیث محبت که جاودان سخنی است
بسا فسانه که از نامه بر زبان نرود

مرید رهبر عشقیم و در گذرگه عمر
حمید را خط عشق است و جز بر آن نرود

برچسب ها :
ارسال دیدگاه