پرچم اسلام سرود ملی مسلمانان
حجتالاسلام والمسلمین محمود لطیفی/ بخش اول
ایام ماه رجب و شعبان، ماه تمرین عبودیت و آمادگی برای ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان و فرصت خوبی است تا نگاهی به یکی از موضوعات مهم تمرینی در باب عبادت داشته باشیم.
اصرار ادیان توحیدی بر این است که به زندگی انسان معنی دهد. انسان را از بیخیالی و لاابالیگری و زندگی طبیعی حیوانی نجات داده در بند آگاهی و انتخاب و اراده قرار دهد. «انبیاء(ع) آمدند، قانونها آوردند و کتابهای آسمانی بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیادهروی طبیعت کنند و نفس انسانی را در تحت قانون عقل و شرع درآورند و آن را مرتاض و مؤدب کنند که خارج از میزان عقل و شرع رفتار نکند.»1 قرار بر این است تا ما با انتخاب خود و با چشم باز و آزادی و اختیار به زندگی مادی حیوانی زمینی، رنگ الهی و معنوی و عقلایی بدهیم. [و من احسن من الله صبغة ...] (بقره:۱۳۸) رفتار روزانه و طبیعی و حیوانی خود را، رنگ انسانی بدهیم، ارزش بدهیم و خردمندانه کنیم. قرار است همین زندگی معمولی رهاشده و تکراری و عرفی را، الهی، ارزشمند، غیرتکراری، دوستداشتنی و عارفانه نموده در قالب حساب و کتاب و ارزش و اعتبار بگنجانیم. قرار نیست ما در بند طبیعت و اسیر روزمرگی باشیم؛ قرار است طبیعت و روزمرگی را در جام بلورین عقلانیت و خرد انسانی، تصویری انسانگونه و بلکه خداگونه ببخشیم. قرار نیست عمر تمامشدنی و گذرا را بیهوده سپری کرده، تابع هواها و هوسهای طبیعی و حیوانی خود یا دیگران سازیم؛ قرار است نقد عمر را که همچون یخ در حال آبشدن است، به بهترین قیمت هزینه کنیم تا جگر تشنهای را سیراب یا قلب سوختهای را شاداب سازد. انسان سفیه کسی است که در هرم تیر و مرداد بنشیند و از آهنگ قطرههای یخی که آب میشود و بر زمین میچکد، لذت ببرد و انسان عاقل کسی است که همین قطرات را بر ریشه درختی تشنهکام یا کامی سوخته بریزد و از بالندگی و جان گرفتن آن به پرواز درآید و چقدر فاصله است بین این دو لذت؟ فاصله سفاهت تا حکمت! قرار نیست نهال عمر را در مزرعهای رها سازیم و هدر دهیم. قرار است زندگی ما چون درختی شاداب و پرثمر باشد و هوشمندانه آبیاری شود و میوههای او، هستی انسانی ما را ابدی سازد. ادیان الهی نیامدهاند، آسمان را زمینی کنند و دین الهی را در بند عرف فروکشند. آمدهاند تا زمین را آسمانی کنند و طبیعت را خلعت خرد پوشند و عرف را جهت عقلانی و الهی بدهند. میخواهند هوس و خیال و وهم را از رهبری عرف منعزل سازند و رهبری را به عقل و منطق و برهان بدهند و عرف بشری را تا اوج وحی الهی عروج دهند.
نماز عبادتی اجتماعی
اصرار قرآن کریم بر این است که به زندگی انسان خودآگاه مختار، جهت الهی بدهد و انسان طبیعی زمینی خاکی را الهی و آسمانی نماید و مهمترین میدان تمرین و آموزش در این هدفگذاری نماز است. در آموزشگاه نماز، انسان تمرین میکند تا به تمام گفتهها و خواستهها و نشست و برخاستها و نگاه و گویش و نگرشهایش رنگ خدایی بدهد. به همه حرکات و سکناتش صبغه عبادت و عبودیت بدهد و همه را به قصد قرب الهی انجام دهد. در این کلاس آموزش، به او یادآوری میشود که مسیر زندگی انسانی و عروج و تعالی بهتنهایی ممکن نیست؛ باید همراه جمع باشد و همگام با مردم باشد و البته نه همه مردم؛ بلکه با آنان که باور او را دارند و در مسیر مستقیم الهی، قصد آن دارند که همانند او به زندگی خود رنگ خدایی بدهند. «صراط الذین انعمت علیهم ...» به او گفته میشود «که برای برداشتن موانع و جستن از بندها، میبایست حرکت با نیروی اجتماع باشد؛ زیرا مجموع مرکب قدرت چند تن، بیش از حاصل جمع قدرت فرد فرد همان چند تن است - افزایش مضاعف ثواب جماعت، بهحسب افزایش عدد افراد، روی همین قاعده است - بههمین جهت اصل تشریع نمازهای یومیه به جماعت بوده و فرادا رخصت است. در نماز انفرادی گرچه ممکن است، توجه به مبدأ بیشتر و معارضههای نفسانی کمتر باشد؛ ولی بههمان اندازه قدرت مقاومت و حرکت کمتر است؛ چون بندهای بندگی غیرخدا و جاذبههای مخالف کمال، بسیار نیرومند است. بریدن آنها و جستن از این دامها جز با تمرکز قدرت در یک جهت و توحید قوا و کمک خواستن و جلب نیروهای مضاعف - که از دو جمله «اِیّاکَ نَعبُدُ و اِیّاکَ نَستَعین» فهمیده میشود - چارهای نیست ... پس بنده خود را آماده میسازد و قدرت خود را در ضمن دیگران یکجا به سوی او میگرداند.»2
نمازی که قرآن به آن فرا میخواند و پیامبر گرامی(ص) به آن عشق میورزید و هیچگاه آن را فرادا بجای نیاورد، این نماز است. آنچه امروز ما فرادا میخوانیم - و با جماعت اقامه نمیکنیم! - آموزهای است که از پیشینیان به ارث رسیده است؛ از همانان که سالها در گوششان خوانده بودند که خدای یکتا در آسمان است و ما تا در زمین و با زمینیان هستیم، از خدا دوریم و به درگاه او راهی نداریم و نیز از آنان که وقتی حکومت اسلامی و دین را در تیول بنیامیه دیدند و دیدند که دین نه در متن زندگی که ابزاری برای استبداد جاهلی قرار گرفته است، بهتدریج باور کردند که خدای آسمان را جز در خلوت و همانند گوشهنشینان منزوی نمیتوان یافت و برای انس با خدا نماز را هم باید درتنهایی و خلوت خواند و از مردم گریزان بود و از جامعه پنهان ماند و اینگونه شد که دین مخصوص مساجد شد و نماز، مراسمی فردی و مناسکی برای آرامش روح زاویهنشینان و تکلیفی زاید که باید در لابهلای کارهای ضروری روزمره آن را خواند و از دغدغه آن رهایی یافت.
با بیان این مقدمه بر آن هستیم تا بهیاری خدا، مطالبی پیرامون اقامه نماز جماعت معروض داریم که اتفاقاً بین ما شیعیان تا پیش از انقلاب اسلامی، اعتباری نداشت و یک امر اضافی و غیرلازم و مناسب افراد بیکار و یا پیرمردان و پیرزنان بازنشسته و از کارافتادهای بود که از خانهنشینی به ستوه آمده و برای تحرک و قدمزنی تا مسجد میرفتند و با همسالان خود گپ و گفتی داشتند و اگر امام جماعتی همانند خودشان بود، نماز جماعتی میخواندند و برمیگشتند. میخواهیم بهاختصار و نه بهتفصیل به جایگاه این اصل بسیار مهم دینی در احادیث و نصوص اسلامی بپردازیم و باور کنیم که برای تحقق اهداف متعالی اسلام، باید چشمها را شست و نگاهها را نور الهی بخشید و جهاد کرد و مبارزه نمود.
نماز جماعت آموزشگاه زندگی اجتماعی
یکی از فلاسفه و دانشمندان نامدار و کمنظیر تاریخ ایران و اسلام ابوعلی احمدبن محمد مسکویه رازی (۴۲۱-325) معاصر آلبویه، صاحببن عباد و ابوعلی سینا و شیخ صدوق و شیخ مفید و ... است. کتاب طهاره الاعراق و تهذیبالاخلاق او، قرنها کتاب درسی حوزهها بوده و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) آن را ترجمه کرده است. او در این کتاب در مورد نیاز انسان به یکدیگر و لزوم انس طبیعی بین انسانها معتقد است که باید این انس و محبت و مودت پرورش یابد و هرچه بیشتر رشد کند و در بین انسانها ظهور و بروز یابد؛ زیرا این انس، مبدأ محبت انسانها به یکدیگر و نمادی از محبت و مهر الهی است و بسیاری از دستورات شرعی و آداب و رسوم اجتماعی برای تقویت و ریشهدار و ماندگار ساختن همین انس تشریع شده است. اینکه در شریعت اسلامی، اجتماع پنج وعده در مساجد مقرر شده و نماز جماعت از فرادا برتر شمرده شده است، برای فعلیتبخشیدن بههمین استعداد است و تأیید بر این مطلب، وجوب حضور هفتگی تمام مردم شهر در روز مشخص در مسجدی بزرگ - برای نمازجمعه - و نیز حضور سالیانه مردم شهر و روستاهای اطراف در دو نماز عید فطر و اضحی و در مصلایی بزرگ برای تجدید انس و محبتی است که آنان را به تشکل و نظم دعوت میکند و بالأخره وجوب اجتماع مسلمانان شهرهای دوردست در سرزمین مکه برای یکبار در طول عمر هر شخص، برای آن است تا در پوشش این تجمعات، بر انس و محبت آنان و خوشبختی و سعادتشان در روز و هفته و سال و عمر بیفزاید و به خیرات و کمالات مشترک دست یابند و محبت الهی در دل آنان فزونی یابد و سپاس و تکبیر حق گویند. ابوعلی مسکویه در ادامه سخنش تأکید میکند: «والقائم بحفظ هذهالسنة وغیرها من وظائف الشرع حتی لاتزول عن اوضاعها هو الامام وصناعته هی صناعة الملک والاوائل لایسمون بالملک الا من حرس الدین وقام بحفظ مراتبه واوامره وزواجره واما من اعرض عن ذلک فیسمّونه متغلبا ولا یؤهلونه لاسم الملک وذلک انّ الدین هو وضع الهی یسوق الناس باختیارهم الی السعادة القصوی والملک هو حارس هذا الوضع الالهی حافظ علی الناس ما اخذوا به»؛ کسی که باید حافظ این سنت و دیگر وظایف شرعی باشد تا بر زمین نمانند و از مسیر خود خارج نشوند، امام است؛ همان که متولی امور کشور و مسئول مملکت است. اساساً در سابق کسی فرمانروا و متولی نامیده میشد که پاسدار دین مردم و حافظ احکام و اوامر و نواهی دین باشد و پادشاهی را که به امور دینی مردم نمیپرداخت، کودتاچی و متقلب مینامیدند و شایسته فرمانروایی نمیدانستند؛ زیرا دین یعنی مقرراتی الهی که مردم را در اثر انتخاب آن به بالاترین مرتبه سعادت سوق میدهد و تنها کسی که پاسدار این قانون الهی است، همان فرمانروای جامعه است که مراقب است تا مردم آنچه را که متعهد شدهاند، بجای آوردند.3
پس از ده قرن، مشابه این سخن را علامه طباطبایی(ره) در تفسیر گرانسنگ المیزان آورده و پس از تأکید بر تأثیرپذیری فرد از جامعه مینویسد: «وهذا هو الملاک فی اهتمام الاسلام بشأن الاجتماع، ذلک الاهتمام الذی لا نجد ولن نجد ما یماثله فی احد من الادیان الاخر ولا فی سنن الملل المتمدنة ... فوضع اهم احکامه وشرایعه کالحج والصلاة والجهاد والانفاق وبالجملة التقوی الدینی علی اساس الاجتماع وحافظ علی ذلک مضافا الی قوی الحکومة الاسلامیة الحافظة لشعائر الدین العامة وحدودها ومضافا الی فریضة الدعوة الی الخیر والامر بالمعروف والنهی عن المنکر العامة لجمیع الامة، بجعل غرض المجتمع الاسلامی - و کل مجتمع لایستغنی عن غرض مشترک - هی السعادة الحقیقیة والقرب والمنزلة عند الله وهذا رقیب باطنی لا یخفی علیه ما فی سریرة الانسان وسرّه - فضلا عما فی ظاهره - و ان خفی علی طائفة الدعاة وجماعة الامر بالمعروف والنهی عن المنکر وهذا هو الذی ذکرنا ان الاسلام تفوق سنّة اهتمامه بشأن الاجتماع سائر السنن والطرائق»؛ به همین دلیل است که اسلام به مسائل اجتماعی اهتمام ویژه دارد. اهتمامی که مانند آن را در هیچیک از ادیان دیگر و آداب و رسوم ملل متمدن نیافته و نخواهیم یافت ...؛ ولذا اسلام مهمترین مقررات و احکام خود - مانند حج و نماز و جهاد و انفاق و بلکه همه تقوای دینی را براساس اجتماع نهاده و حفاظت و پاسداری از این مقررات را نخست، به عوامل حکومت اسلامی که وظیفهشان حفظ شعائر عمومی دین و حدود و مقررات آن است، سپرده و در مرحله دوم، دعوت به نیکیها و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه عموم جامعه قرار داده است و افزون بر اینها، هدف و غرض مشترک جامعه اسلامی از اقدام و عمل به مقرارت الهی را همانگونه که همه جوامع بشری غرض مشترک دارند، سعادت حقیقی و قرب الهی دانسته است و این عامل سوم رقیبی درونی است که افزون بر ظاهر، بر باطن انسان آگاهی کامل دارد و از هر آنچه بر نیروهای حکومتی و گروههای امر به معروف و نهی از منکر پنهان است، خبر دارد و هشدار میدهد.4
آوردن متن سخنان این دو حکیم بزرگ متقدم و متأخر اسلام، از این نظر بود تا کسی نگوید: «اسلام دینی اخلاقی و فردی است و برای زندگی اجتماعی مقرراتی ندارد.» و دیگری نگوید: «پیروان انقلاب اسلامی و امام خمینی در پی عرفیکردن دین و دنیاییکردن معنویت هستند» و یا برخی افراد جاهلی که مسند مسؤلیت درنظام اسلامی را غصب کرده و میکنند، نگویند: «انّی ما قاتلتکم لتصلّوااوتزکّوا» و به تقلید از معاویه بگویند: دولت، مسؤل دین مردم نیست! و نیز بسیاری از مبلغان دینی تا بر فراز منبر قرار میگیرند، «نماز را عبادتی فردی و رابطهای خاص بین بنده و خالق قلمداد نکنند و همگان توجه کنند که انسان مسلمان در آموزشگاه نماز و بهویژه نماز جماعت در پناه پرچم آرام بخش عبودیت الهی «علم الاسلام الصلاة»5 نظم در زندگی، همبستگی، هماهنگی، یکپارچگی و اتحاد، رعایت حقوق یکدیگر، رعایت حقوق جمع و تقدیم آن بر حق افراد، انس و محبت به یکدیگر، انتخاب آگاهانه، همراهی و همگامی با امام جامعه و جماعت و صدها مسأله اجتماعی دیگر را میآموزد و تمرین میکند و شیوه کاربرد آنها را فرا میگیرد.
این بخش را با سخن مرحوم آیتالله حاج میرزاجواد آقای تبریزی(ره) متبرک میکنیم که فرمود: «الحکمة العظمی فی تشریعها اتحاد قلوب المومنین فی امر الله ولذلک فوائد لا تحصی من قوة امر الاسلام وغیرها وله تاثیر فی تکمیل النفوس وقوتها فی السیر الی الله ...»؛ بزرگترین حکمت تشریع نمازجماعت، تحقق اتحاد و وحدت بین دلهای مؤمنان در مسیر الهی است که این خود، فوایدی بیشمار دارد؛ در تکمیل روح انسان تأثیرگذار است. روح را در سیر و سلوک تقویت میکند. فیض اقدس الهی را پذیرا میشود؛ زیرا وقتی رحمت الهی شامل یکی از حاضران در جماعت میشود، دیگران نیز نصیبی میبرند - حتی اگر استحقاق نداشته باشد - مَثَل اجتماع در نماز جماعت مَثَل به هم پیوستن قطرات آبی است که وقتی یکجا جمع میشوند، تشکیل آب کُر میدهند که نهتنها نجس نمیشود؛ بلکه پاککننده اشیاء نجس میشود.6
ادامه دارد...
..............................................
پی نوشتها
1. شرح چهل حدیث، ص۱۷، حدیث اول؛
2. پرتوی از قرآن، ص ۳2-۳1؛
3. طهارة الاعراق و تهذیب الاخلاق، ص ۱۲9-۱۲8؛
4. رک: المیزان، ج۴، ص۹8-۹7؛
5. کنزالعمال، ج7 :279، حدیث: 1887؛
6. مجموعه شش جلدی اسرار الصلاه، ج۵، ص۳۶۲، فصل ۱۱ بخش اول.