نهضت عاشورا چه نقشی در بقا و پیشرفت اسلام داشته است؟
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی(ره)
اگر کسی سؤال کند که از کجا بدانیم، داستان کربلا چنین نقش تعیینکنندهای در پیشرفت اسلام، در بقای اسلام و نهایتاً در سعادت انسانها داشته و میتواند داشته باشد؟ در این باره نیز باید تا حدی که بتوانیم صحبت کنیم.
آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق دارند، این است که داستان کربلا، اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد، از وقایع بسیار کمنظیر است؛ البته ما براساس آنچه از ائمه اطهار(ع) دریافت داشتهایم، این داستان را منحصر به فرد میدانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود؛ ولی از جهت احتیاط در سخن و برای اینکه باکسانی مواجه هستیم که طبعاً از ما دلیل و سند میخواهند و برای اینکه وارد آن بحثها نشویم، میگوییم: اتفاق نظر همه مورخین و همه آشنایان به تاریخ بشر این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد، از کمنظیرترین داستانهای عالم است؛ داستانی که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت و هم از نظر بقای خاطره آن در میان مردم و آثار اجتماعی که بر آن مترتب میشود، با هیچ ماجرای دیگری قابل مقایسه نیست. خود همین تکرار عزاداری هایی که در کشور خودمان میبینیم، میتواند برای ما عامل هشداردهنده و بیدارکنندهای باشد که هیچ حادثه دیگری با این حادثه قابل مقایسه نیست؛ حادثهای که برای آن، این همه وقت و هزینه صرف می شود و این همه اشکها ریخته میشود، با چه حادثه و پیشامدی قابل تشبیه است؟
گستردگی، اهمیت و تأثیر عزاداری برای سیدالشهداء(ع)
این عزاداریها مخصوص شهر و کشور ما نیست. شاید بسیاری از مردم گمان کنند که اینگونه عزاداریها مخصوص شهرهایی همچون قم و مشهد یا سایر شهرهای ایران است؛ اما من به شما عرض کنم که در دورترین نقطههای جهان در ایام محرم و صفر و بهخصوص روز عاشورا شبیه همین مراسمی که شما در شهر خودتان دارید، برنامههایی برگزار میشود. در نیویورک که یکی از بزرگترین شهرهای دنیاست، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانی، ایرانی، عراقی، لبنانی و بعضی از کشورهای دیگر، دسته سینهزنی راه میافتد؛ بهطوری که توجه همه مردم را به خود جلب میکند. بزرگترین خیابان این شهر، پر از جمعیت میشود؛ بهگونهای که رفت و آمد را مشکل میسازد.
علاوه بر شیعیان، در بسیاری از کشورهای سنینشین هم، در ایام عاشورا چنین مراسمی از سوی اهل سنت برگزار میشود؛ یا اگر شیعیان جلساتی تشکیل میدهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف میدانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیاری از برادران اهل تسنن ما در شبهقاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، بهعنوان ادای اجر رسالت، بر خود واجب میدانند که در مراسم عزاداری سیدالشهداء(ع) شرکت کنند؛ چون در قرآن آمده است: [قل لا أسئلکم علیه اجراً الاّ الموده فی القربی].1 بر همین اساس، ایشان نیز اظهار مودت به اهلبیت(ع) را اجر رسالت میدانند و ادای آن را بر خود واجب میشمارند. به این دلیل وقتی عزاداری سیدالشهداء(ع) برپا میشود، آنها هم برای اظهار محبت و علاقه به اهلبیت(ع) و ادای این دینی که به عهده خود میدانند، شرکت میکنند؛ بلکه حتی بتپرستانی که به شریعت اسلام معتقد نیستند، بهلحاظ برکاتی که از عزاداری سیدالشهداء(ع) دیدهاند، مراسم عزاداری برپا میکنند و نذورات فراوانی برای برگزاری مراسم سیدالشهداء(ع) دارند. اینها مواردی است که در تمام دنیا دیده میشود و کفار هم میدانند که چنین مسائلی وجود دارد. شما هیچ حادثهای را در عالم نمیتوانید نشان دهید که چنین تأثیری داشته باشد و ملتهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.
حرارتی که سرد نخواهد شد
از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است که طراوات و تازگی خود را حفظ کرده و گویی این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز میگریند و بر سر و سینه میزنند. شاید بعضی از مراسم عزاداری وجود داشته باشد که از جهت قدمت سابقه بیشتری داشته باشد. نمونهای که میتوان به آن اشاره کرد، عزاداریای است که مسیحیان برای به دار زدن حضرت عیسی(ع) انجام میدهند. سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی ـ علی نبینا وآله وعلیه السلام ـ در همین ایام بهار است؛ البته ما معتقدیم که چنین اتفاقی واقع نشده است. قرآن میفرماید: ]وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبّه لهم]؛2 اما آنها معتقدند که حضرت عیسی(ع) را به دار کشیدند و ایشان را دفن کردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت؛ لذا برای سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی(ع) مراسم عزاداری برپا میکنند. بنده یک سال در واتیکان بودم که مصادف بود با شبهایی که شب عزاداری حضرت مسیح(ع) بود. این مراسم در کلیسای بزرگ رم، در کلیسای سنپیتر با حضور خود پاپ برگزار میشد و برنامه بهگونهای پیش آمد که ما هم در آن شرکت کردیم. بدیهی است، مراسمی که در آن، پاپ که شخصیت جهانی عظیمی دارد، شرکت میکند و از اطراف دنیا برای دیدن آن جمع میشوند و در کلیسایی که بزرگترین کلیسای عالم است ،برپا میگردد، مراسمی باشکوه خواهد بود. در این مراسم لباس مشکی میپوشند، شمع روشن میکنند و سرودهای مذهبی شبیه نوحهای که ما میخوانیم، بهصورت آرام میخوانند. چنین مراسمی را برگزار میکنند؛ اما تمام این مراسم بهاندازه مجلس ترحیم یکی از علمای ما شور ندارد. از آنجا که از میلاد حضرت مسیح(ع) دو هزار سال میگذرد، میتوانیم بگوییم سابقه برگزاری این مراسم عزاداری، به حدود دو هزار سال میرسد و این مراسم همچنان برگزار میشود و مورد احترام است؛ اما بههمین صورت کمرنگ و خیلی عادی برگزار میگردد. اگر شما این مراسم را با یکی از مجالس عزاداری که در قم یا تهران برگزار میشود مقایسه کنید، آن وقت خواهید دید که چقدر تفاوت است، میان آن ارادتی که مسلمانان ـ بهخصوص شیعیان ـ از عمق جان اظهار میکنند، با آنچه در بزرگترین ادیان جهان و با آن تشکیلات، برای حضرت مسیح(ع) برگزار میشود. به هر حال شما بهتر میدانید و خودتان لمس کنید که کیفیت آن با هیچ مراسمی قابل مقایسه نیست.
به این مطالب، فداکاریهایی را که شیعیان در طول تاریخ کردهاند، اضافه کنید. این فداکاریها برای این بوده است که بتوانند، این مراسم را برگزار کنند و به زیارت قبر سیدالشهداء(ع) نائل شوند. همیشه برگزای اینگونه مراسم و زیارت قبر آنحضرت(ع) به این راحتی نبوده است؛ البته الآن هم خیلی راحت نیست؛ ولی زمانی بود که اگر کسی میخواست برای زیارت قبر سیدالشهداء(ع) برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. مأموران دولت عباسی، بهخصوص در زمان متوکل، آنچنان سختگیری میکردند که کسی جرأت نکند، به نزدیک حرم حسینی برسد و بالأخره قبر سیدالشهداء(ع) را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، برای اینکه کل آثار این قبر محو شود؛ ولی شیعیان برای آنکه بتوانند، حتی قبر سیدالشهداء(ع) را زیارت کنند، حاضر شدند، دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند؛ اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزی قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم، شباهتی با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتی با هیچ حادثهای ندارد. هیچ واقعهای را نمیشود، با این واقعه مقایسه کرد.
البته این حادثه اتفاقی نیست؛ درست است که خدای متعال در قلب مؤمنان عشقی برای سیدالشهداء(ع) قرار داده است و در این مورد، یک عامل غیبی وجود دارد؛ اما کارهای الهی معمولاً بدون اسباب ظاهری نیست؛ اینکه گاهی بدون اسباب ظاهری کاری انجام میگیرد، استثناء است. تصادفی نبوده که شیعیان اینطور علاقهمند شدند. حتی اهل تسنن و حتی بتپرستان هم، برکات و آثاری از این کار دیدهاند؛ ولی شاید مهمتر از همه، توصیههایی بوده است که پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اکرم(ص) و از طرف ائمه و اهلبیت(ع) بر زیارت، بزرگداشت و عزاداری، گریستن و برپا کردن مراسم ماتم صادر و بر آنها تأکید شده است. تأکیدهایی عجیب که یک سلام دادن برای سیدالشهداء(ع) ثواب حج و عمره دارد؛ سلامی که از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد، میتواند ثواب حج مستحب داشته باشد. آنقدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء(ع) وارد شده است که کتابها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتاری را که خود ائمه اطهار(ع) در بزرگداشت این مراسم داشتهاند، مورد توجه قرار دهید. مثلاً به کسانی که مرثیه میگفتند و شعر میسرودند، صلههای فراوان میدادند و از آنها بسیار تمجید میکردند و به آنان احترام میگذاشتند. در بیوت خود مراسم عزاداری تشکیل میدادند، شاعری را دعوت میکردند و میآمد مرثیه میخواند. هم سفارشهای زبانی و هم سیره عملی و هم ذکر آن همه ثوابها برای زیارت و بزرگداشت عزاداری و بالأخره آن عشقی که خدا در دلهای پاک مؤمنان قرار داده، این حادثه را بهصورت حادثه منحصر به فردی در تاریخ بشر درآورده است.
عزاداری عاشورا چه اثری در زندگی انسانها داشته است؟
اما اینها چه اثری در زندگی انسانها داشته است؟ ما معتقدیم که مقام پیغمبر اکرم(ص) از ائمه اطهار(ع) بالاتر است. چرا برای وفات پیغمبر اکرم(ص) اینگونه عزاداری نمیکنیم؟ چرا با اینکه مقام پیغمبر اکرم(ص) از همه ائمه اطهار(ع) بالاتر است، این همه سفارش برای زیارت و برپا کردن مراسم عزاداری آنحضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم. اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه(ع) باشد، براساس آنچه خود ایشان فرمودهاند، مقام امیرالمؤمنین(ع) از همه بالاتر است. درست است که ما برای شهادت امیرالمؤمنین(ع) هم خیلی عزاداری میکنیم؛ اما نسبت به سیدالشهداء(ع) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین(ع) چه خصوصیتی دارد که این چنین برای او اهمیت قائل شدهاند و نسبت به آن، این همه سفارش کردهاند؟ بگذریم از روایاتی که میفرماید: از زمان حضرت آدم(ع)، ذکر حسین(ع) و گریه کردن بر مصیبت آنحضرت بوده است. روایاتی هست که همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان برای سیدالشهداء(ع) گریه کردهاند. این ویژگی که پیغمبر اکرم(ص) در مورد آن بزرگوار فرمود: «حسین منی وأنا من حسین»،3 برای چیست؟ خوب، معنای «حسین منی» روشن است؛ اما «انا من حسین» خیلی مهم است. یا عبارت معروفی که معمولاً در حسینیهها مینویسند که از این روایت گرفته شده است: «ان الحسینبن علی فی السماء أکبر منه فی الارض فانه لمکتوب عن یمین عرش الله مصباح هدی وسفینه نجاه»؛4 حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. خوب، همه امامان ما(ع) چراغ هدایت بودهاند، همه آنان کشتی نجات هستند.
ویژگیهای منحصر به فرد امام حسین(ع) که به عزاداریش برکت داده است
در زیارت جامعه میخوانیم که همه شما کشتی نجات هستید و هرکس به شما تمسک بجوید، نجات مییابد و هرکس از شما دور و عقب بماند، هلاک میشود. همه اهلبیت(ع) همین گونهاند. پس حسین(ع) چه خصوصیتی دارد؟
بدون شک شخصیت سیدالشهداء(ع) و شرایطی که به تقدیر الهی برای زندگی ایشان پیش آمد، یک ویژگی به زندگی آنحضرت(ع) و بهخصوص شهادت او بخشید که این برکات میتواند از آن ناشی شود. همینطور ما معتقدیم همه ائمه اطهار(ع) نور واحد هستند؛ هر امام دیگری هم بهجای امام حسین(ع) بود، باید همین برنامه را اجرا میکرد. اگر اختلافی در رفتار ائمه(ع) دیده میشود، بهلحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. مثلاً امام حسن(ع) اول جنگید و بعد صلح کرد. اینکه معروف است که امام حسن(ع) در مقایسه با سیدالشهداء(ع) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست که دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشتهاند، قرائتی صلحطلبانه و قرائت دیگری خشونتآمیز؛ خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین(ع) هم در موقعیت امام حسن(ع) بود، میبایست همانند امام حسن(ع) رفتار کند و اگر امام حسن(ع) در شرایط امام حسین(ع) بود، باید همان رفتار امام حسین(ع) را انجام میداد و سایر ائمه(ع) نیز بههمین شکل. اختلاف در روشها و رفتارها، بهخاطر شرایط اجتماعی خاصی بوده که این وظایف را ایجاب میکرده است. پس این شرایط خاص است که برای ابیعبدالله(ع) پیش آمد و زمینهای را فراهم کرد که نقشی را در تاریخ بشر و راهنمایی انسانها ایفا کند که برای هیچ فرد دیگری میسر نشد. این شرایط بود که چنین رفتاری را تعیین کرد؛ یا نه بهزبان دینی، این تقدیر الهی و خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعی هم به دست خداست، همه چیز به اراده لا یزال الهی منتهی میشود. این دو مطلب، دو روی یک سکه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگی را به امام حسین(ع) بخشید و یا بگوییم شرایط زندگی ابیعبدالله این خصوصیتها را اقتضا کرد؛ چون این شرایط نیز تابع اراده خداست و طبق تقدیر او انجام میگیرد.
راز توسل و توجه بیشتر به امام حسین(ع) نسبت به امامان دیگر
حال باید بررسی کنیم که چگونه سیدالشهداء(ع) این ویژگی را پیدا کرد که بتواند، این برکات را داشته باشد و مردم در سایه عزاداری در مصیبت او بتوانند، مصالح دنیا و بهخصوص مصالح آخرتشان را تأمین کنند؛ چون برای مؤمن، دنیا مقدمهای برای تکامل اخروی است و حیات اصلی در آنجاست. اینجا یک دوران جنینی است که ما میگذرانیم. حیات حقیقی، پس از مرگ شروع میشود. [وان الدار الآخره لهی الحیوان]؛5 حیات واقعی، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوی و هم مصالح اخروی ما، در سایه توسل به سیدالشهداء(ع)، توجه به آنحضرت، عزاداری برای او، گریستن برای او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آنقدر از معجزات و کراماتی که از این عزاداریها حاصل شده است، شنیدهاید که من هرچه بگویم، زیره به کرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمیپردازم. حتی خاک گِلی که عزاداران سیدالشهداء(ع) به پیشانی میمالیدند، موجب شفای چشم آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) شد. این داستان را همه شنیدهاید که ایشان به چشم دردی مبتلا بودند که معالجه نمیشد. تا اینکه در روز عاشورا در بروجرد دستهای سینهزن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیتالله بروجردی، مقداری از گِلهایی را که عزادارن حسینی به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتی از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینک، ریزترین خطها را میخواندند و این، بهبرکت گِلی بود که از سر و پیشانی سینه زنان سیدالشهداء(ع) ریخته بود. از اینگونه کرامات و معجزات الهی ماشاءالله وجود داد. همه شما با یک قطره اشکی که در این مراسم میریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس میکنید. حاجتهایی که از شما برآورده میشود و نیز بسیاری از آفتها و مصیبتهایی که از شما دفع میشود و نمیدانید، در مرحله بعد است. نکتهای است که داخل پرانتز عرض می کنم که در دعاها به آن اشاره شده است و آن اینکه ما غالباً فقط حاجتهایی را که از خدا میخواهیم و برآورده میشود، به حساب میآوریم؛ اما نمیدانیم، چه مصیبتهایی متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبتها را از ما برداشته است و از آنها خبر نداریم؛ درحالیکه بهبرکت نام سیدالشهداء(ع) دهها برابر برکاتی که بر مردم نازل میشود، آفات و مصیبتهایی از آنها برداشته میشود و ما خبر نداریم و آنها را به حساب نمیآوریم. اگر چنین چیزی باشد، آیا جا ندارد که مردم این همه اهتمام به گریه و عزاداری داشته باشند؟
منبع: آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی(ره).
..............................................
پی نوشتها
1. شوری، 23؛
2. نساء، 157؛
3. بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب 12، روایت 1؛
4. همان، ج 36، ص 204، باب 40، روایت 8؛
5. عنکبوت، 64.