گفتم، گفت (3) استاد جواد محدثی
استاد جواد محدثی
در هر موضوعی آنقدر کتاب هست که انسان گیج میشود. حتی کتابهای قدیمی در موضوعات مختلف، از استاد در این زمینه رهنمود خواستم.
استاد گفت: پیش از هر چیز باید «سیر مطالعاتی» داشته باشی و کتاب خواندنهایت بر اساس هدف باشد؛ نه هر کتابی که به دستت آمد.
گفتم: مثلاً در چه موضوعاتی؟ و از کجا شروع کنم؟
استاد گفت: قبلاً درباره انتخاب موضوع و رشته صحبت کردیم که باید «اولویت»ها را بشناسی و آنچه که مهمتر و لازمتر است؛ البته استعدادشناسی و علاقه و زمینه هم در اشخاص فرق میکند. باید ببینی در چه رشتهای آمادگی و علاقه بیشتری دارد.
گفتم: مثلاً در زمینه تاریخ یا تفسیر از کجا و چه کتابی شروع کنم؟
استاد گفت: در هر رشتهای یک سلسله از کتابها «منبع» و «اصلی» هستند که مادرِ کتابهای دیگرند. باید کتابهای مادر را بشناسی. اگر «بهگزینی» و انتخاب شایسته نکنی، عمرت هدر میرود. یک وقت میبینی، انبوهی از کتابهای دست دوم، سطحی و غیر اصل را خواندهای؛ ولی به کتابهای مادر اصلاً مراجعه نکردهای و این یک خسارت است.
گفتم: از کجا آن کتابها را بشناسم؟ من که احاطه ندارم.
استاد گفت: احسنت، کلید کار همینجاست. قرآن هم میفرماید: «فاسئلوا اهل الذکر...». در هر موضوعی از اهلش و از کارشناس و خبیر آن رشته بپرس. کسی که عمری در تفسیر یا تاریخ سپری کرده یا متخصّص در حدیث و عقاید است. او بهتر میتواند، راهنمایی کند که کتابهای عمده و مرجع و اصلی در هریک از این رشتهها کدام است.
گفتم: من برای روضه و مرثیه در آخر منبر، از فلان کتاب استفاده میکردم، کسی به من گفت: آن متصّل اصلاً معتبر نیست.
استاد گفت: دقیقاً همینطور است. اگر از اهلش نپرسی، چهبسا مدتی بیراهه بروی و از منابع عمده بیخبر بمانی. چه خوب گفت آن شاعر که:
برداشتهایم آنچه بگذاشتنی است بگذاشتهایم آنچه برداشتنی است