حضور در شورای نگهبانآیتالله صافی گلپایگانی که دبیر شورای نگهبان بودند، استعفا کرده بودند. امام فرمودند: من بروم شورای نگهبان. آیتالله محمدی گیلانی هم دبیر شدند. در همان جلسات اول که شاهد بینظمی در بخش اداری شورا بودم، بحث و سرو صدا کردم. با همه رفاقت و ارادت که با ایشان از قم و قبل از انقلاب داشتم، بالأخره موافقت ایشان را جلب کردم که من یکنفر بیاورم تا این کارها را منظم کند؛ حداقل برای هر اصل قانون اساسی، یک پرونده تنظیم کند که شورا چه نظراتی داده تا پروندههایی که در گونی ریختهاند و در انباری است، تنظیم شود. برای این کار از آقازاده مرحوم حرمپناهی که از اعضای محترم جامعه مدرسین بودند، خواهش کردم، آمدند و مدت کوتاهی کار کردند؛ البته امروز شورای نگهبان بسیار منظم است و در سراسر کشور دفتر دارد. دبیرخانه داخلی و اداره قوانین دارد.
فرمان بازنگری قانون اساسی از سوی امامفرمان بازنگری قانون اساسی، پس از دهسال، از طرف حضرت امام صادر شد. نام من هم، ضمن نام دیگران بود که باید در جلسات بازنگری شرکت کنم. مخاطب، آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت بود. رئیس این جلسه، آقای هاشمی، رئیس مجلس و نائبرئیس این جلسه من بودم. مرحوم دکتر حبیبی، منشی این جلسه بود. آییننامه داخلی توسط منشیان تنظیم و تصویب شد. جلسات اولیه در مجلس شورا و در کمیسیون قضایی تشکیل و بعد به ساختمان ریاست جمهوری در یک اتاق بزرگ پایین منتقل شد. کسالت امام روزبهروز سختتر میشد. رئیس و نائبرئیس رفته بودند جماران دیدار و عیادت امام. جلسات بازنگری را من اداره میکردم.
بالأخره رحلت امام پیش آمد و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای توسط مجلس خبرگان انجام شد. اوضاع داخلی و خارجی کشور در آن شرایط در تاریخ مضبوط است.
کار بازنگری پایان یافت. رفراندوم انجام شد. نظر عموم نسبت به اصلاحات انجام شده، مثبت بود. در بازنگری، شورایعالی قضایی متمرکز شده بود و باید یکنفر ریاست قوه قضائیه را بهعهده بگیرد.
رهبر معظم انقلاب از من سؤال کردند، به نظر شما چه کسی برای این کار مناسب است؟ فرصت خواستم. پس از چند روز فهرستی را به عرض ایشان رساندم با ترتیب اولویت. فرمودند: نسبت به خودت چی؟ تعجب کردم و گفتم: اصلاً در این مورد فکر نکردهام؛ اما میدانم که از هیچچیز نمیترسم. فرمودند: بههمین دلیل برو، خودت را آماده کن. من هم چیزی مینویسم.
عضویت در شورای نگهبانبعد از فراغت از دهسال ریاست قوه قضائیه که روزشماری میکردم، برای پایان کار و کنار رفتن و پرداختن به کارهای طلبگی و کار طلبگی که حکم عضویت فقهای شورای نگهبان، توسط مقام معظم رهبری برایم ابلاغ شد؛ بدون اطلاع قبلی. از دوران شورای نگهبان خاطرات فراوان دارم که دلیلی برای ذکر آنها نمیبینم.
بعد از روز فراغت از ریاست قوه قضائیه، یک بحث فقهی بر اساس فقهالقرآن در قم گذاردم و تقریباً 8 سال طول کشید و حاصل کار، در چهار جلد به طبع رسید. خوشبختانه توفیق حضور در جلسات هفتگی در محضر مقام معظم رهبری را هم داشتم تا وقتی که دیگر توان راه رفتن نداشتم و نتوانستم بروم. با ویلچر هم دوست نداشتم به آن جلسه بروم که باعث زحمت میشد.
اما کار تدریس و مباحثه را ادامه دادم. پس از دوره فقهالقرآن، جلد سوم عروةالوثقی مرحوم سید یزدی را که بحث قضا بود، شروع کردم که با نهایت تعجب دیدم، هیچ حاشیهای ندارد؛ با آنکه عروةالوثقی پرحاشیهترین رساله عملیه است. خوشبختانه یک دوره کامل بحث و چاپ شد و بعد، کتاب نکاح از شرایع را شروع کردم.