جوانی از فلسطینم تقدیم به مردم مظلوم فلسطین
استاد جواد محدثی
نبرد آتشین، دینم
ستیز و رزم، آیینم
من از «غزه»
من از «حیفا»
من از «قدس»م
ز «رام الله» خونینم
ز «نابلس»، «نهر اُردن»
«اورشلیم» و «الخلیل » و «دیریاسین»م
نهالی ریشه در خونم
جوانی از غرور و شور، سرشارم
جوانی از دیار آتش و خونم!
دیاری شعله خیز و قهرمانپرور
دیاری کودکانش، دخترانش، پاره اخگر
دیاری سنگ سنگش رسته و روییده اندر خون
دیاری برگبرگ باغهای نخل و زیتونش
کتاب انتقام و کین.
جوانی از فلسطینم
امینِ دِین پیکارم
خروش خشم دیرینم
درون سینهام آتشفشان کینه و خشم است
بههنگام نیایش در دل محرابی از سنگر
نمازم را به شب، آهسته میخوانم
نمازی سرخ!
نمازی رکعتش کوتاه، وردش خون
اذانم بانک شلیکم
که از گلدسته سنگر
سکوت خسته شب را به آتش میزند برهم
نمازم جنگ و تکبیرم صدای تیر
رکوعم، انحنای قامتم در پشت سنگرها
سجودم سینهخیز سینه کوه است
سلام آخرم در این نمازِ خون
تن سوراخ سوراخ و کثیف چند صهیونیست
جوانی از فلسطینم
به مادرهای بیفرزند
به قلب قهرمانهای اسیر بند
به ایمان میخورم سوگند!
که بهر انتقام خون یاران شهیدم
لحظهای از پای ننشینم
کجا من میتوانم قتل عام «دیریاسین» را ز خاطر دور بنمایم؟
و صدها قتل عام و غارت و تاراج
در «صبرا»، «شتیلا»، «غزه»، «رام الله»
چهسان گردد فراموشم؟
کنون،
خون فلسطین، شور ایمان، روح قرآن
در رگم جاری است
من از این خاک خونین،
بوتههای کینه میچینم
دلیری از دیار صبر و ایمانم
جوانی از فلسطینم