عطر یار - شماره 762
عبد کوی هل أتی
سپیده کاشانی
سائلی بیدست و پایم راه را گم کردهام
عبد کوی هل أتایم راه را گم کردهام
بس که دوری جستم از این بارگاه باصفا
آستان صاحب درگاه را گم کردهام
آشنایم نیستم از فرقه بیگانگان
چند روزی دلبر دلخواه را گم کردهام
دردهایم را نگفتم چند گاهی با طبیب
شد دلم بیغمگسار و چاه را گم کردهام
قدر عشقت را ندانستم شدم مشغول خویش
خیمه زیبای ثارالله را گم کردهام
گوش جان نسپردهام بر یا لثارات الحسین
راه قرب کوی آن خونخواه را گم کردهام
در شب تاریک هجران چشم دل را بستهام
کوردل هستم که نور ماه را گم کردهام
کربلا کوتهترین راه است تا درگاه دوست
با که گویم این ره کوتاه را گم کردهام