
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تبیین کرد
۵ 1 نکته مهم پیرامون خطبه غدیر و امامت حضرت علی(ع)
موضوع بحث پیرامون مهمترین حادثه تاریخ اسلام و بشریت است؛ حادثه غدیر آن هم بر محور خطبهای که پیامبر اکرم(ص) در غدیر ایراد فرمودند. به نظر میرسد، مفصلترین کلامی که پیامبر در طول حیات شریفشان در میان خطبههای خود داشتند، هم از نظر خود کلام و تفصیل در آن، هم از نظر شرایط مکانی و هم از نظر حضور جمعیت، منحصر به «خطبه غدیر» است. نکات بسیار مهمی در این خطبه وجود دارد.

لذا این خطبه از جهت سند کاملاً روشن و در نزد اهل فن بلااشکال است؛ خود حدیث غدیر مخصوصاً این قسمت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، جزء متواترترین کلمات رسولخدا(ص) است؛ یعنی اگر کسی بخواهد مثالی برای حدیث متواتر بیاورد، هیچ مثالی بهتر و روشنتر و گویاتر از حدیث غدیر بین فریقین وجود ندارد.

پس اولین پیام خطبه غدیر، ارتباط توحید، نبوت و ولایت است که حقیقتشان به هم گره خورده است.
امام خمینی(قد) در بحث اسرار نماز میفرمایند: شهادت به توحید، بدون شهادت به رسالت و نبوت معنا ندارد؛ شهادت به رسالت هم، بدون شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) معنا ندارد. اینها سه تا حقیقت بههمپیوستهاند؛ البته کسی توهم نکند که اینها در عرض یکدیگر هستند؛ چون کسی میتواند خدا را قبول داشته باشد که پیامبر خدا(ص) را قبول داشته باشد. اگر کسی بگوید من خدا را قبول دارم؛ اما پیامبر را قبول ندارم، به این معناست که خدا را هم قبول ندارد. اگر کسی بگوید من پیامبر و خدا را قبول دارم و امیرالمؤمنین را قبول ندارم، حرفش قابل پذیرش نیست.
لذا در همین خطبه شریفه، پیامبر اکرم(ص) میفرماید: باید به آنچه که من میگویم، اعتقاد داشته باشید؛ یعنی به این دستوری که از جانب خدای تبارک و تعالی برای شما بیان میکنم، باید معتقد باشید و اگر کسی در آن شک کند، شک در کل کرده؛ یعنی در کل آنچه که مربوط به خدای تبارک و تعالی و رسالت پیامبر اکرم(ص) است، شک نموده و این بهنحو برهان در این خطبه شریف بیان شده است. بنابراین قسمت اول خطبه، بیان معرفت و صفات خدای تبارک و تعالی است که خود، نیاز به شرح مفصل در جلسات متعدد دارد.

نکته مهم این است که پیامبر(ص)، خودش امیرالمؤمنین(ع) را بهعنوان جانشین خود انتخاب نکرد که اگر هم میفرمود، بدون هیچ تردیدی معتبر و حجت بود؛ اما عظمت کار بالاتر از این است. امیرالمؤمنین و همچنین ائمه بعدی(ع) با اسامیشان که در این خطبه ذکر شده، یکی پس از دیگری از طرف خدای تبارک و تعالی برای جانشینی پیامبر اکرم(ص) منصوب گردیدهاند.



رسولخدا(ص) پنج دلیل آوردند، اول: «قلة المتقین»؛ کم بودن آدمهای با تقوا. دوم: «کثرة المنافقین»؛ درآن زمان میان اصحاب رسولخدا(ص) منافقین زیاد بودند. سوم: «وادغال اللائمین»؛ افراد دسیسهچین در بین مردم زیاد بود. چهارم: «وحیل المستهزئین بالاسلام»، وجود افرادی که اسلام را مسخره میکردند و دنبال بهانهای میگشتند که آن را سوژه تمسخر خود کنند و همینطور هم شد و عدهای گفتند: پیامبر داماد خودش را که یک جوان است، وصی خود قرار داده. بعد با اشاره به آیه شریفه «یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم» میفرماید: اینها آدمهایی هستند که اسلامشان به زبان است و در قلب خود اسلام را قبول ندارند. پنجم: «وکثرة اذاهم لی غیر مرة حتی سمونی اذنا»؛ اینها آدمهایی هستند که به شهادت آیه۶۱ سوره توبه، من را اذن خطاب کردند «ومنهم الذین یؤذون النبی ویقولون هو أذن قل أذن خیر لکم یؤمن بالله ویؤمن للمؤمنین». و عجیب این است که در این خطبه فرمود: اگر بخواهم نام تکتک این منافقین را ذکر کنم، میتوانم؛ اما از این کار امتناع فرمودند.

کسی که میخواهد رهبر مسلمین و رهبر بشریت باشد، باید قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشد. در هر چیزی حق و باطل وجود دارد، در امور سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و...، «لا تأخذه فی الله لومة لائم» در راه خدا ملامت سرزنشکنندگان او را ناراحت نکرده و به عقبنشینی وادار نمیکند. «إنه اول من آمن بالله و رسوله»؛ اول کسی است که به خدا و رسولخدا(ص) ایمان آورد. «هو الذی فدی رسولالله بنفسه»؛ علی کسی است که جان خودش را برای محافظت از پیامبر(ص) در لیلةالمبیت سپر قرار داد. «هو الذی کان مع رسولالله»؛ در همه حالات با پیامبر(ص) بود. «إنه امام من الله... ، إنه جنب الله... ، أنصرکم لی واحقکم بی واقربکم الی واعزکم علی»؛ اینکه خدا علیبن ابیطالب(ع) را جانشین قرار داده، برای این است که در قرآن هیچ آیهای درباره مؤمنین نیست؛ مگر اینکه در رأس آن علیبن ابیطالب(ع)(ع)باشد.



امام باقر(ع) بر اساس آنچه در تفسیر علیبن ابراهیم آمده،، میفرماید: «ثم إهتدی الینا»؛ این غفاریت در صورتی است که به سوی ما اهلبیت هدایت شود؛ یعنی اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین و اولاد او(ع) را قبول نداشته باشد، خدا توبهاش را قبول نمیکند و این مطلب بسیار بسیار مهمی است.
در این خطبه پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل خبر داد که خدا فرموده: «من آذا علیاً و لم یتوله فعلیه لعنتی و غضبی»؛ اگر کسی با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد، مورد لعن و غضب من قرار میگیرد.

مسأله غدیر همانطور که امام خمینی(قد) فرمودند: مسأله حکومت است، نه فقط ولایت قلبی و معنوی! تنها کسی که میتواند بعد از پیامبر محکمات و متشابهات قرآن را بفهمد علیبن ابیطالب(ع) است.


الف) اکمال دین: «اکملت لکم دینکم»؛ این کامل شدن، نه این است که یک جزئی از اجزای دین تا حالا نبود، مثلاً این دین ۱۰۰ جزء داشته و ۹۹ جزء آن را تا حالا بیان کرده و یک جزئش باقی مانده؛ نه، این حقیقت جزئی ساری و جاری درهمه اجزاء است؛ بهطوریکه اگر این جزء نباشد، بقیه اجزاء هم، کالعدم است و هیچ اثری نخواهند داشت؛اکمال یعنی به فعلیت رساندن حقیقت دین.
ب) اتمام نعمت: «اتممت علیکم نعمتی»؛ تمام نعمتهای عالم در پرتو ولایت است و هیچ نعمتی اعم از نعمتهای مادی و معنوی نعمت نیست؛ مگر آنکه منتسب به ولایت امیرالمؤمنین(ع) باشد.
ج) اسلام دین مورد قبول خدا: «رضیت لکم الاسلام دینا»؛ آن اسلامی مرضی خدای تبارک و تعالی است که در آن ولایت باشد، اسلام بدون ولایت اسلام نیست؛ یعنی آن اسلام حقیقی که مورد قبول پروردگار قرار گیرد، نیست تا او را به سعادت دنیا و آخرت رساند؛ بلکه اسلامی ظاهری است که فقط جان و مال و ناموس فرد را حفظ میکند و محترم میدارد و فرد را از نجاست شرک طاهر میسازد.
خدای تبارک و تعالی در سوره آلعمران میفرماید: [ومن یبتغ غیر الإسلام دینًا فلن یقبل منه وهو فی الآخرة من الخاسرین]؛ اگر کسی اسلام بدون ولایت داشته باشد، در آخرت از زیانکاران است. دین واقعی و آنچه خدای تبارک و تعالی اختیار فرموده آن است که با ولایت همراه باشد. در فقه ادله فراوانی هست که هیچ عملی بدون ولایت مقبول نیست، نه قبول بهمعنای کامل که برخی میگویند. اکثر علماء از مرحوم صاحب جواهر گرفته تا دیگران قائلند به اینکه ایمان شرط صحت عبادات است؛ نه فقط شرط قبولی اعمال.
در ادامه خطبه پیامبر اکرم(ص) با اشاره به اینکه آخرین وصی من حضرت حجت(عج) است، هفده خصوصیت از خصوصیات حضرت حجت را ذکر مینمایند: «ألا إن خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا إنه الظاهر علی الدین»؛ او کسی است که دین را حمایت میکند، «الا إنه منتقم من الظالمین، الا إنه فاتح الحصون، إنه قاتل کل قبیلة من اهل الشرک»؛ او منتقم از ظالمین و فاتح قلعههای کفر و شرک است.

قبل از اینکه پیامبر(ص) کلامشان را به پایان رسانند، فرمودند: خدا امر کرده که با زبانتان به ولایت علی اقرار کنید: «وقد امرنی الله عز وجل ان آخذ من السنتکم الاقرار... ». شما فقط نباید دست به دست من بدهید و تمام شود؛ بلکه باید با زبانتان نیز اقرار کنید که علیبن ابیطالب(ع) امیرالمؤمنین و حاکم مسلمین است و همینطور نسبت به جانشینان امیرالمؤمنین(ع). «فقولوا باجمعکم إنا سامعون»؛ همگی با هم بگویید: یا رسولالله! ما دستور خدا را در مورد امامت امیرالمؤمنین و اولادش شنیدیم، «مطیعون» و از آن اطاعت میکنیم، «راضون» و به آن راضی هستیم، «منقادون»؛ با قلب خود از آن انقیاد میکنیم. «لما بلغت عن ربنا و ربک فی امرامامنا علی امیرالمومنین و من ولد من صلبه من الائمة نبایعک علی ذلک بقلوبنا وانفسنا والسنتنا و ایدینا... »؛ یا رسولالله! ما فقط با دست دادن با تو بیعت نمیکنیم، با قلبمان، با جانمان، با زبانمان، با دستهایمان، بیعت میکنیم تا زنده هستیم بر همین عهد باشیم و چنانچه مردیم، بر همین عهد باقی بمانیم. «لا نغیر و لا نبدل»؛ عهد میبندیم که سر سوزنی آن را تغییر ندهیم، «ولا نشک»؛ در آن شک نکنیم «لا نرجع عن العهد و لا ننقض من المیثاق».
آنگاه پیامبر(ص) فرمود: امروز هر کسی بیعت کند، با خدا بیعت کرده «و یدالله فوق ایدیهم» و چون میدانستند، بعد از این قضیه، بعضیها دنبال مکر و حیله میروند، آنها را نفرین نمود: «یهلک الله من غدر ویرحم الله من وفی فمن نکث فإنما ینکث علی نفسه». سپس فرمودند: اکنون نزد علی رفته و از همین الآن با لقب «امیرالمؤمنین» به او سلام دهید. «وسلموا علی علی بامرة المؤمنین» و بگویید: «سمعنا و أطعنا غفرانک ربنا وإلیک المصیر» و نیز بگویید: «الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله».
در پایان این عرایض اجمالی، تقاضا میکنم: اولاً مسلمین و شیعیان، خانوادههای مذهبی و هیئات به این خطبه اهمیت بدهند. در ایام غدیر در منابر و مجالس، سخنرانان و مداحهای محترم این خطبه را توضیح دهند و با صدای خوب بخوانند. از مسئولین نظام جمهوری اسلامی تقاضا میکنم، وزارت ارشاد، آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالی را موظف کنند که این خطبه در متن کتابهای درسی دبیرستان و دانشگاه قرار بگیرد.
از صدا و سیما عاجزانه میخواهم به این خطبه اهمیت بدهد. این خطبه محصول رسالت پیامبر(ص) است. همه اسلام در این خطبه تجلی پیدا کرده، همه هنرنماییهای پیامبر و همه رسالت انبیای گذشته در همین غدیر است؛ نسبت به غدیر اهتمام بورزند.
ما غدیر را نه تنها موجب افتراق نمیدانیم؛ بلکه آن را محور وحدت میدانیم؛ چون حدیث غدیر بین فریقین متواتر است و با قرائن زیادی که در این حدیث وجود دارد، به هیچوجه مسأله دوستی در کلمه«مولی» مطرح نیست؛ بلکه موضوع جانشینی و حکومت امیرالمؤمنین(ع) بر مردم مطرح است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه