عطر یار - شماره 755
تا چه زمان چشم به راه؟
ذکریا اخلاقی
به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه
سالها میرود و حرف دل من این است
تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
شهر یکپارچه از دوری تو میگرید
همه از مرد و زن و پیر و جوان چشم به راه
در نبودت همه چیز از جریان افتاده ست
کوه و دشت و چمن و رود روان چشم به راه
غصههای دلش از موی سپیدش پیداست
پدرم با دل خون، قد کمان، چشم به راه
مهدیه آمدنم فلسفه دارد، آری
غیر از این است همه منتظران چشم به راه؟!!!
تا به هنگام گذر بذل محبت بکنی
این گدا را سر راهت بنشان چشم به راه
آلیاسین و سمات و فرج و ندبه و عهد
شیخعباس و مفاتیح جنان، چشم به راه
حکم احداث حریم حسنی دست شماست
سالیانی ست بود فرشچیان چشم به راه
تا بگویند برایت غزل جمعه وصل
شفق و میثم و امثال حسان چشم به راه
سحری هم که شده سمت حسینیه بیا
که نشستیم همه دل نگران چشم به راه