عطر یار - شماره 752
سر کوی تو بود
غلامرضا سازگار
هر کجا پای نهادیم سر کوی تو بود
آنچه دیدیم و ندیدیم گل روی تو بود
سجده بر سنگ بلا برد وضو ساخت زخون
هر که محراب نمازش خم ابروی تو بود
چون معلم بخرد درس جنون می آموخت
دل که دیوانه زنجیری گیسوی تو بود
پای هر قافله از خار رهت آبلهداشت
دست هر سلسله بر سلسله موی تو بود
هر چه گفتیم و نگفتیم حکایت زتو داشت
آنچه خواندیم و نخواندیم هیاهوی تو داشت
آسمان گشت به هر سوی و زمین بوس تو شد
مهر پروانه شمع رخ دلجوی تو بود
از بیابان عدم تا به گلستان وجود
همه جا باغ گل از نرگس جاودی تو بود
غزل «میثم» بی دست و زبان را بپذیر
گه زآغاز غزل خوان و ثنا گوی تو بود