خاطرات قلمی/ 7
سرقت ادبی
استاد جواد محدثی
«سرقت ادبی» در عالم نگارش و تألیف زیاد اتفاق میافتد و کسانی رندانه آثار دیگران یا بخشی از نوشتهای را بهنام خود قالب میزنند و یک ناشر یا مجله و روزنامه هم که علم غیب ندارد، بهنام سارق چاپ میکند. من نیز شاهد چنین سرقتهایی بودهام که چند نمونهاش را یاد میکنم.
1. یک بار کتابی از سوی ناشری معتبر در قم چاپ شد که موضوعش قیام امام حسین(ع) بود. من هنگام مطالعه برخی قسمتها را آشنا یافتم. دقت کردم دیدم، از نوشتههای من است. حساستر شدم. فهمیدم که از کتاب «خون خدا» است. آن کتاب را با نوشته خودم (خون خدا) تطبیق دادم. دیدم در سراسر کتابش بیش از 30 مورد عین عبارات کتاب مرا برداشته و در لابلای نوشته خود گنجانده؛ نه علامتی، نه گیومهای، نه پاورقی و نه اشاره-ای. از سه چهار سطر گرفته تا یک صفحه و دو صفحه. بسیار افسوس خوردم. پیش ناشر رفتم و گفتم. گفت: نویسنده را خبر میکنم، با هم صحبت کنید. من حاضر به مقابله نبودم؛ ولی با اصرار جلسهای گذاشت بین من و آن سارق ادبی. طرف، ضمن عذرخواهی گفت: من مطالبی برای یک برنامه در ایام محرم برای رادیوی یک استان آماده و بحث میکردم؛ همانها را که تلفیقی از نوشتههای خودم و شما بود، ارائه میکردم. بعداً هم آنها را برای چاپ به ناشر سپردم؛ البته عذر بدتر از گناه بود و توجیهش کردم که از نظر اخلاق نشر و تألیف این کار بسیار ناپسند است.
2. یکبار طلبهای از من سؤال کرد که اگر کسی نوشته دیگری را بهنام خود برای یک فراخوان مقاله بفرستد و امتیاز هم به دست آورد، چه باید بکند و تکلیف آن جایزه چیست؟ گفتم: این کار اشتباهی است و عامل آن هم، مستحق آن جایزه نیست. گفت: من مقالهای از شما را بهنام خودم به جایی که مسابقه برگزار کرده بود، فرستادم و برنده هم شدم و یک سکه به من دادند. (آنموقع، سکه بهگرانی حالا نبود. شاید یک دهم حالا میشد). حالا چه کنم؟ به شما بدهم؟
گفتم: نه، لازم نیست؛ پیش خودتان باشد و حلال؛ ولی بدان که این روش از نظر اخلاقی و عرف مطبوعاتی بسیار ناپسند است و اصطلاحاً به آن «سرقت ادبی» میگویند. سعی کن در کار قلمی، دیگر از این شیوه استفاده نکنی!
متأسفانه اینگونه اقتباسها و سوء استفادهها زیاد است و از بیمسئولیتی بعضی از افراد سرچشمه میگیرد. از نوشتههای من اینگونه برداشتها زیاد شده است که اغلب از آنها بیخبرم. این مورد را خود شخص صادقانه آمد و گفت و حکم شرعی آن را پرسید.