در گفتوگو با استاد عبدالحسین خسروپناه بررسی شد
در گفتوگو با استاد عبدالحسین خسروپناه بررسی شد
اگر بخواهید بهصورت دقیق به این سؤال شما پاسخ داده شود، باید از اساتید روابط بینالملل پرسیده شود؛ چون آنها میتوانند بهصورت متقن در این زمینه ورود کنند. بنده از منظر یک طلبه و دانشآموز فلسفه، میتوانم اینطور به این سؤال پاسخ دهم؛ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سکولاریسم(جدایی دین از عرصههای اجتماعی) و سکولاریزاسیون جزء بدیهیات و مسلمات جامعهشناسی بود؛ اما انقلاب اسلامی نهتنها این امر بدیهی در حوزه علوم اجتماعی را از بداهت بیرون کرد تا دیگر امر بدیهی دانسته نشود؛ بلکه دین با مقولههای مختلفی پیوند وثیقی پیدا کرد. مسئله رابطه علم و دین، دین و هنر، دین و جامعه، دین و سیاست، دین و اقتصاد، دین و امنیت، دین و سلامت و … مطرح شد؛ البته گاهی اوقات واژه دین را بهکار میبرند و گاهی اوقات واژه معنویت. حالا ولو یک عدهای دنبال معنویت سکولار هستند؛ اما بسیاری هم، معنویت دینی را مد نظر میگیرند. مثلاً از باب نمونه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هر تئوریای که در باب پرستاری و مراقبت داده بودند، تئوریهای پوزیتیویستی بود؛ یعنی بههمین رفتارهای ظاهری بسنده میکردند و علتیابی میکردند و با نگاه آمپرستی و پوزیتیویستی، علتهای بیماری، درمان و پرستاری را مطرح میکردند.در سالهای اخیر به نظرم با تأثیرگذاری انقلاب اسلامی، تئوریهای اگزیستانسیالیستی و نقش دین و نقش معنویت در پرستاری را طرح میکنند؛ البته حضور پررنگ دین در عرصههای مختلف باعث شده است که هم عرفانها و هم گروههای معنویتگرای فراوانی شکل گیرد که قبلاً وجود نداشت و به این ترتیب، یک نزاع جدی بین الحاد و دینداری بهنحو نوین آن در دنیا مطرح شد و شخصیتهایی مثل هاوکینگ و داوکینز چالشهایی در دینداری مردم ایجاد کردند و در مقابل هم افرادی به این اندیشمندان پاسخ دادند؛ لذا این مسائل نشان میدهد که این اتفاقات علمی نقش دین و الهیات در عرصههای مختلف اجتماعی از جمله در علوم اجتماعی خیلی پررنگ مطرح شده است و کتابهای متعددی تحت عنوان الهیات و علوم انسانی و الهیات و علوم اجتماعی خیلی جدی طرح شد و به این ترتیب، دیگر بحث سکولاریسم و سکولاریزاسیون، بداهت گذشته را ندارد و شعارهای انقلاب اسلامی مثل عدالت، استکبارستیزی و استقلال بهصورت جدیتری در سطح جهانی مطرح شده است.
در کتابهایی که توسط درباریان نوشته شده، نقل شده که بهعلت وابستگی نظام طاغوت به قدرتهای جهانی مثلاً یک کارمند سفارت آمریکا در ایران به فرمانده نیروی هوایی ایران دستور میداد که هواپیماها را برای کمک آمریکاییها در جنگ ویتنام استفاده کنید.همین مسأله استقلال، در سایر کشورها هم اثرگذار بوده و دیگر کمتر کشوری نوکر آمریکاست؛ مثلاً میبینید که بوش پسر وقتی میخواهد در عراق وارد حرکت نظامی شود، مجبور است که خودش بیاید که موفق هم نمیشود یا مثلاً فرض کنید، ترامپ خودش باید بلند شود و بیاید در عربستان تا به اهدافی که میخواهد برسد؛ ولو بهصورت موردی و جزئی دست پیدا کند.
بعضی از کشورهای اسلامی که با انقلاب اسلامی دشمن شدند، برای اینکه از قافله علم و خصوصاً رقابت با انقلاب اسلامی عقب نمانند، دانشگاههایشان را فعال کردند؛ اما جهت اطلاع شما و مخاطبان محترم عرض کنم که هر دانشگاه تعدادی از دانشمندان آمریکایی، کانادایی و اروپایی را عضو وابسته به دانشگاههای خودشان مانند دانشگاه آلسعود و … کردند که با نوشتن مقاله و چاپ کردن آنها در منابع مختلف، رتبه دانشگاه عربستان هم در رنکینگهای جهانی بالا برود تا به این امر افتخار کنند. بله این امر باعث یک رتبه فربهای بادکنکی دانشگاه شده است؛ چون استاد، اهل این کشور نیست یا استاد مقیم نیست؛ بلکه استاد وابسته است.اعضای هیئت علمی دانشگاههای ایران هر مقالهای که در مجلات خارجی منتشر میکنند، مقالات خودشان است. وقتی گفته میشود، ایران در رشته نانو رتبه سوم یا چهارم را دارد، یا در سلولهای بنیادی رتبه ششم را داراست یا مثلاً در رشته انرژی هستهای در رتبه کذا هست، این بدین معناست که ایرانیان این رتبه را کسب کردند که این یک برند بسیار واقعی است که در واقع انقلاب اسلامی توانسته، به این موقعیت دست پیدا کند و تأثیرگذار بر جوامع دیگر هم باشد.
این یک بحث جدی است که چه عواملی باعث انحرافها در انقلابها میشوند؟ مسلماً انقلاب اسلامی هم این تهدیدها را دارد. یکی از عوامل انحراف انقلابها، راحتطلبی و از دست رفتن روحیه مبارزه انقلابیون است؛ یعنی کسانی که دیروز انقلابی بودند؛ اما به عافیتطلبان امروز تبدیل شدهاند. چرا مقام معظم رهبری بر انقلابی بودن تأکید دارند؛ دانشگاه انقلابی، حوزه انقلابی، استاد انقلابی، طلبه انقلابی، روحانی انقلابی، حتی مثلاً این فرآیند تمدنسازی را که ذکر میکنند، میفرمایند: وقتی که نهضت شکل گرفت و انقلاب به ثمر رسید و نظام اسلامی شکل گرفت و بعد دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی و …؛ میفرمایند: اینها باید با رویکرد انقلابی باشد. حضرت آقا تعریفی برای انقلابیگری و انقلابی بودن و انقلابی ماندن دارند؛ لذا وقتی رسالت اصلی انقلاب تحول و تحولخواهی و تحولگری است، عمل به تحول را باید افراد انقلابی داشته باشند. وقتی انقلابیون دیروز این روحیه را نداشته باشند و از دست بدهند، میدانید افراد به مسئولان عافیتطلب تبدیل میشوند.
وقتی آرمانها فراموش شود، انقلاب آسیب میبیند، وقتی روحیه جهادی فراموش میشود، انقلاب آسیب میبیند. اوایل انقلاب، ما نهضت سوادآموزی و جهاد سازندگی داشتیم، وقتی جهاد سازندگی به وزارت جهاد کشاورزی تبدیل شد، روحیه جهادی از دست رفت. وقتی روحیه جهادی از دست برود، باید منتظر آسیب و چالش بود. وقتی مدیران انقلابی نباشند، بهجای اینکه جوجهکِشی را راه بیندازند، جوجهکُشی را راه میاندازند و بعد افزایش بیرویه قیمت مرغ و… اتفاق میافتد؛ بهبهانه اینکه نتوانستیم، غذای اینها را تأمین کنیم، جوجهکُشی راه میاندازند، چرا نتوانستید؟! چرا نتوانستند؛ چون روحیه جهادی در فعالیتهای آنها وجود ندارد. اگر روحیه جهادی وجود داشت که این پیامدها به وجود نمیآمد.وقتی آرمانهای انقلاب نهادینه نشود و در عرصه حکمرانی نیاید، انقلاب آسیب میبیند. بعد از پیروزی هر انقلابی، آرمانهای آن انقلاب باید به حکمرانی تبدیل شود؛ حکمرانی اقتصادی، حکمرانی سیاسی، حکمرانی فرهنگی و… وقتی این اتفاق نیفتد، خود به خود انقلاب دچار آسیب و انحراف و اعوجاج میشود؛ حتی توسط انقلابیون نسل اول چه برسد به نسلهای بعدی.
چرا حضرت آقا در بیانیه گام دوم میفرماید که عدالت و مبارزه با فساد، دو روی یک سکهاند. چرا میفرمایند: ما کارهای متعددی در زمینه عدالت انجام دادیم؛ اما هنوز مطلوب نیست؛ چون هنوز کفه فساد یک جاهایی میچربد. فساد باعث یأس و ناامیدی نسل سوم و نسل چهارم انقلاب شده است. اینهاست که به انقلاب آسیب میزند.بنده با روش استقراء به این نتیجه رسیدم، هر جا ما در این کشور پیشرفت داشتیم، مثلاً یک جاهایی در حوزه کشاورزی پیشرفت داشتیم یا مثلاً در حوزه نانو پیشرفت داشتیم، حوزه سلولهای بنیادی، پزشکی و …، هر جا پیشرفتی داشتیم، محصول انسانهای مجاهد عالم با روحیه انقلابی بوده است که توانستند، انرژی هستهای را به نقطهای برسانند. علم را به جایی برسانند. علوم انسانی اسلامی را ایجاد و متحول کنند. نانو، بیوتکنولوژی و… را به رشد برسانند. هر جا ما میبینیم که یک ضعف و آسیب و… در بخشی وجود دارد؛ یعنی از مدیریت انقلابی و جهادی دور شدهایم.
وقتی با نسلهای جوان و حتی دانشآموزان دبیرستانی صحبت میکنم و از شهدا و حاج قاسم و حاج محسن و … میگویم، این بچهها افتخار میکنند. این بچهها میفهمند که اگر ما مدافعان حرم نداشتیم، الآن باید در داخل کشور با داعش میجنگیدیم و…؛ اما بچه دبیرستانی ما الآن این پرسش را دارد که چرا ما در کشوری که این همه امکانات طبیعی و استراتژیک و منابع طبیعی داریم؛ ولو تحریم هم باشیم، باید این همه بیکار داشته باشیم؟ چرا آینده ما مشخص نیست؟ من چه جوابی دارم به این جوانها بدهم.دانشآموز المپیاد دبیرستانی پیش من آمده که کارهای مهمی انجام داده است و دعوتنامه از کشورهای دیگر دارد؛ اما دوست ندارد، کشورش را ترک کند؛ ولی میدان کار برای او بسته است. آزمایشگاههای میلیاردی در کشور وجود دارد؛ اما چرا مدیریتی نیست که به این جوانها میدان بدهد. برای اینکه متولی المپیادهای ما افرادی هستند که آنقدر مسئولیت دارند که وقت نمیکنند که در مورد المپیادیها بیندیشند. اگر یک افراد انقلابی جهادی مسئول این بچهها میشد و به اینها میدان میداد، همین جوانها کارهای مهمی انجام میدادند. بعضیها شعار انقلابی میدهند؛ اما رفتارشان از ضدانقلابیها بدتر است و خیانتی که دارند به کشور میکنند، از منافقین بدتر است. منافقین با ترورهایی که میکردند، مردم را بیشتر انقلابی میکردند؛ یعنی میفهمیدند اینها چه دشمنان خبیثی هستند. بعضی از این افرادی که شاید ادعای انقلابی بودن دارند و رفتار انقلابیگری هم دارند؛ اما با مدیریت غلطشان دارند، به جوانها آسیب میزنند.
راهش این نیست که قوه قضائیه آنها را دستگیر کند. وقتی ساختار، ساختار وارداتی و نامناسب است، چقدر با دستگیر کردن افراد فاسد، مشکل حل میشود. وقتی ساختار بانک ما مانع جهش تولید و حامی واردات است، چقدر قوه قضائیه بگیر و ببند داشته باشد.مشکلات اقتصادی را باید با اصلاح ساختارهای اداری حل کرد. این ساختارهای مفسدهانگیز مالی و بانکی باید درست شود. چرا باید عدهای میلیاردها میلیارد وام بگیرند و اقساطشان را پرداخت نکنند و…. چقدر برخورد سلبی داشته باشیم، چقدر دستگاههای اطلاعاتی وارد شوند و آنها را به قوه قضائیه معرفی کنند. باید ساختار درست شود. چرا باید سلطان شکر، سلطان سکه و سلطان کذا و کذا داشته باشیم. اینها به انقلاب آسیب میزند و امروزه انقلاب اسلامی ما با تمام پیشرفتهای ارزشمندی که داشته، با تمام امتیازهایی که امثال حاج قاسمها و حاج محسنها دارند، در معرض تهدید است و بهنظرم باید حتماً یک حرکت انقلابی ذیل ولایت فقیه انجام داد. آنهایی که دم از عدالت و مبارزه با فساد میزنند؛ اما از ولایت جدا هستند، آن عدالتها سر از عدالت سوسیالیستی درمیآورد. عدالت ذیل ولایت باید تعریف شود و به حول و قوه الهی با نیروی الهی و جهادی و ولایی دنبال شود.