هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

تفکر جدایی دین از سیاست، زدن زیربنای جمهوری اسلامی است

آیت‌الله خاتمی

تفکر جدایی دین از سیاست، زدن زیربنای جمهوری اسلامی است

عضو ‌شورای‌عالی حوزه‌های علمیه گفت: ولایت فقیه یعنی احیای ارتباط دین با سیاست و تفکر جدایی دین از سیاست، عملاً زدن زیربنای جمهوری اسلامی ایران است.

آیت‌الله خاتمی عضو فقهای شورای نگهبان در گفت‌وگو با خبرگزاری رسا، با اشاره به جایگاه ولایت فقیه و با بیان اینکه امروز ولایت فقیه جزء قانون اساسی این کشور است، گفت: ولایت فقیه یعنی احیای ارتباط دین با سیاست و تفکر جدایی دین از سیاست، عملاً زدن زیربنای جمهوری اسلامی ایران است؛ بنده نمی‌گویم: هر کسی که این حرف را می‌زند، این نظر را دارد؛ ولی می‌گویم: این نظریه در حقیقت تلاش برای سست کردن نظام ولایی است.
وی افزود: زیربنای نظریه ولایت فقیه، عینیت دین با سیاست است و سیاست به‌معنای مدیریت جامعه است؛ ما می‌گوییم: دین عین سیاست است؛ به این شرط که دین به سیاست خط بدهد؛ نه اینکه سیاست به دین خط بدهد؛ همان‌گونه که معاویه بود و امیرالمؤمنین(ع) فرمود «والله ما معاوية بأدهى مني و لكنه يغدر و يفجر و لو لا كراهية الغدر لكنت من أدهى الناس»؛ یعنی عده‌ای فکر می‌کردند، امیرالمؤمنین(ع) زیرک نیست؛ ولی ایشان می‌فرماید: معاویه زرنگ نیست؛ بلکه گناه‌کار و پیمان‌شکن است و اگر این کار نزد من بد نبود، من از او جلوتر بودم.
امام جمعه موقت تهران اظهار کرد: امام ولایت فقیه را تز حکومت اسلامی می‌دانست و با این نگاه، ولایت فقیه را به صحنه آورد و مردم نیز، با رأی به قانون اساسی، که از ارکان این قانون ولایت فقیه است، آن را پذیرفتند؛ بنابراین اکنون ولایت فقیه یک نظریه صرف نیست؛ بلکه باید به‌عنوان یک قانون در کشورمان مطرح شود و همه بدان ملتزم باشند.
وی ضمن بیان پیشینه بحث ولایت فقیه در بین فقها، تصریح کرد: اصل ولایت فقیه از مباحثی است که بیش از ۱۰ قرن سابقه دارد و از زمان شیخ صدوق تا زمان ما مطرح و بر سر آن، در بین فقها و محدثین شیعه بحث شده و از آن با عناوین مختلفی همچون نائب امام، فقیه، سلطان و امثال‌ذالک یاد شده و این مسئله با فقه ناآشنا نیست.
آیت‌الله خاتمی خاطرنشان کرد: ولایت فقیه را خیلی از فقها محدود و مختصر و گستره آن را محدود در امور حسبیه می‌دیدند؛ از امور حسبیه به اموری تعبیر می‌شود که سرپرستی ندارند و اگر سرپرستی نشود، از بین می‌رود و احکام بر زمین می‌ماند؛ مانند ولایت بر افرادی که نیاز به ولی دارند.
وی در ادامه به تمایز بحث امام نسبت به سایر فقها پرداخت و عنوان کرد: آنچه امام به تدوین آن و پیش از ایشان ملااحمد نراقی بدان پرداخت، اطلاق ولایت به این مسئله بود؛ اطلاق ولایت یعنی همان اختیاراتی که امام معصوم(ع) در عرصه حکومتی دارد. برای فقیه جامع‌الشرایط نیز در عصر غیبت کبری ثابت باشد.
عضو ‌شورای‌عالی حوزه‌های علمیه، همچنین با اشاره به این جمله از امام «فی‌الجمله و کل ما للنبی والائمه من جهت الولایه علی‌الناس فهو للفقیه من بعدهم»، گفت: ولایت تکوینی، علم غیب و عصمت، فقط برای معصوم(ع) است به اذن خدا؛ ولی امام معصوم(ع) هر اختیاری در حکومت دارد ولی‌فقیه نیز دارد؛ یعنی «النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم».
وی همچنین این شبهه را که ولایت مطلقه فقیه به‌معنای استبداد است، رد و تأکید کرد: ولایت فقیه آمده که با استبداد به ستیز برخیزد و اتفاقاً یک امتیازی که امام عظیم‌الشأن نسبت به سایرین داشت، این بود که وقتی در سال ۱۳۴۸ نظریه ولایت فقیه در نجف اشرف تبیین شد، با پیروزی انقلاب، شخص ایشان، معمار اجرای این ولایت شد و عملاً به‌خصوص در سال‌های آخر عمرشان نشان دادند که ولایت مطلقه فقیه یعنی چه.
آیت‌الله خاتمی در پایان گفت: امام در کتاب البیع می‌فرمایند: «هرچند مبنا [در] ولایت فقیه در امور حسبیه باشد؛ لکن امور حسبیه اموری است که شارع راضی به زمین ماندنشان نیست؛ از دل این سخن می‌توان حکومت اسلامی را درآورد؛ آیا ذات مقدس ربوبی راضی است که کشورهای اسلامی به غارت رود و بر ضد اسلام خرج شود؟! آیا خداوند راضی است که بیگانگان بر مسلمانان سلطه داشته باشند؟! هرگز! این نیاز به تشکیل حکومت است؛ بنابراین ولو مبنا ولایت امور حسبیه باشد، می‌توان از آن تشکیل حکومت اسلامی را استنباط کرد.»

برچسب ها :
ارسال دیدگاه