هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

نسخه Pdf

آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(قد) از منظر فقها و اندیشمندان حوزوی

آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(قد) از منظر فقها و اندیشمندان حوزوی

    آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی
□ الف) شخصیت بسیار بالایی داشت که اگر ما به همه رشته‌ها و شعب زندگی ایشان وارد شویم، همه اش آموزنده است. از آن ابتدای کودکی تا وقتی که به مقام مرجعیت رسیدند، کتب و تقریرات ایشان و اساتید و برنامه‌های مختلفی که داشتند. همه آموزنده بود و یک شخص نابغه‌ای در عالم اسلام، در عالم فقه و مرجعیت بود. هرچه انسان در اخلاق این بزرگوار مطالعه کند، خیلی مؤثر است
مقام فقاهت ایشان، مقام بسیار بالا و ممتازی است. بنده خودم از چند نفر از اعاظم فقهای معاصر شنیدم که مقام فقهی ایشان را قبول داشتند و این فقیه اهل‌بیت(ع) را واقعاً باید به‌عنوان فقه شناخت. مقام فقاهت ایشان و فتاوای ایشان به‌گونه‌ای است که اگر بخواهیم ایشان را مقایسه کنیم با علمای اصحاب و علمای گذشته، باید با محقق صاحب شرایع و شهید اول مقایسه کنیم. در فتاوای ایشان فتوای شاذ اصلاً دیده نمی‌شود. در فتاوای ایشان یک فتوایی که کسی بگوید این ضعف اجتهاد هست، وجود ندارد. به نظر بنده هم که وجود ندارد و این خودش، یک مقام بالایی است. من در محضر بزرگان بودم که به خود بنده می‌گفتند: ما مقام علمی ایشان را از همین حواشی ایشان می‌فهمیم. معاشرت که با ایشان نداشتند؛ اما روی این فتاوای ایشان یک مقام تبحر علمی و استقامت طریقت را می‌فهمیدند. یکی از چیزهایی که در اجازه‌های اجتهاد، بزرگان می‌نوشتند، همین بود: «ذوالطریقه المستقیمه والطریقه القویمة» و آقای گلپایگانی واقعاً همین طور بودند؛ مستقیم بودند در فقه و طریقت قویمه داشتند و این باب بزرگی است.
□ ب) مواضع دیگر ایشان هم در جهات اخلاقی و معنویات و زهد و تهجد و این مطالب که همه در شخص ایشان ثابت است و همه اطلاع دارند. در احکام فقه یکی از خصوصیات ایشان این بود که تنازل نداشتند. در فقه گاهی اوقات خدای نخواسته آدم می‌بیند، بعضی تنازل می‌کنند. مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی در این احکام خداوند تنازل نداشتند خودشان به این احکام و به این فقه، کمال ایمان را داشتند و کمال اعتقاد را داشتند؛ مثل آفتاب برایشان روشن بود.
□ ج) راجع به سوابق سیاسی مطالب و قضایا زیاد است. یکی در موضوع مجلس مؤسسان بود که محمدرضا و خواهرش می‌خواستند، قانون را تغییر بدهند و در مقام این بودند که آن زن را ولیعهد قرار دهند و این شرط رجولیت را امحا کنند. این اسباب نگرانی مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و بعضی از جمله مرحوم امام و مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقای گلپایگانی شده بود. به یاد دارم مرحوم آیت‌الله والد(آیت‌الله ملا محمدجواد صافی) هم در این امر وارد شده بودند و با مشارکت ایشان، آن مطلب انجام شد و منتهی شد به اینکه ۵ نفر از علما و مراجع آن وقت که بزرگان حوزه بودند، نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی نوشتند که از جمله آنها آیات عظام گلپایگانی و امام خمینی بودند، حالا یا متن آن به خط بنده است و جوابش به خط مرحوم اخوی یا برعکس. به هر صورت آن جواب کوبنده را مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) دادند که اصلاً مجلس مؤسسان کأن‌لم‌یکن شد.
□ د) در مورد انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در مجلس تصویب شد، ایشان در آن زمان هم، مواضعی را که علیه شاه داشتند، همه جا اظهار کردند که مملکت باید استقلال داشته باشد و نباید به دنبال استعمار و استضعاف دیگران باشیم. روحانیت همیشه در این جبهه‌ها، مبارزه می‌کرد و هیچ‌وقت روحانیت حاضر به استحقار و قبول حقارت نبوده است. این خودش تاریخ است.
□ ه) یکی از مواضع سیاسی ایشان در موضوع اصلاحات ارضی بود. در موضوع اصلاحات ارضی که محمدرضا می‌خواست انجام بدهد و این را البته آمریکایی‌ها گفته بودند و مجلسی را با مرحوم آیت‌الله بروجردی تشکیل دادند که القائات محکم مرحوم آیت‌الله گلپایگانی در آن مجلس، خیلی جالب شد و مطلب را منعکس کرد و مطلب طوری شد که مرحوم آیت‌الله بروجردی هم پیامی را صادر کردند که البته آن هم به خط و انشای بنده بود.
یکی دیگر از موضوعات سیاسی، الغای تاریخ بوده که آن مجلسین را تشکیل دادند: مجلس سنا و مجلس شورا که اینها در یک جلسه واحد تاریخ هجری شمسی را یک مرتبه ملغی کردند و گفتند تاریخ به شاهنشاهی تبدیل می‌شود که همان روز مرحوم آقای گلپایگانی، اعتراض کردند و تلگراف فرستادند به مجلس سنا و یکی هم به مجلس شورا و اعتراض کردند که این اعتراض جوری بود که پرونده باز بماند.
□ ز) یکی از مواضع مهم ایشان، حفظ حوزه در بحران بود؛[آن زمان] که مرحوم امام در پاریس بودند و حفظ حوزه در آن شرایط خیلی مشکل بود. آنها تمام فکرشان را متمرکز کرده بودند تا حوزه را در اختیار بگیرند و فکر آیت‌الله گلپایگانی این بود که حوزه در استقلال باشد. مواضع ایشان انصافاً در آن شرایط، حوزه را از خطرات نجات داد و الاّ می‌خواستند، وضع را عوض کنند و معلوم نبود چه می‌شود و حتی یک عده‌ای از عمامه به سرها را دور خودشان جمع کردند. بعد یک شب هم به منزل آقا حمله کردند که این جریانات منتهی شد به تبعید مرحوم آیت‌الله اخوی به مشکین شهر.
□ ح) روش در سیره و اخلاق و رفتار حضرت آیت‌الله گلپایگانی ممتاز و نمونه بود و همان روش علمای عاملین و تربیت‌شدگان مکتب قرآن و حدیث بود. مواظب بودند که به سیره و دستورات رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) متعبد باشد و از خطی که آن بزرگواران در اصول و فروع ترسیم کرده‌اند، بیرون نرود و از خود سلیقه و روشی در آن وارد نکند و متأثر از طریق و اصطلاحاتی که به غیرشرع و اهل‌بیت(ع) منتهی می‌شود، نباشند. حتی بعضی احتیاطات را از بیم اینکه مبادا خلاف تصمیم به احکام ظاهریه و اصول عملیه و رخص شرعیه باشد، ترک کردند و خلاصه به تمام معنا متعبد و متشرع بودند. اصول و فروع شرع را باور داشته و به آن ایمان جزمی خالص از شک داشتند و لذا با تأکید، بدع را نفی و از اهل بدع و اهوا بیزار بودند و تمسک به حبل ولایت ائمه(ع) را سرمایه سعادت و نجات می‌دانستند. اسلامشان اسلام ناب و خالص بود. عقاید دینی ایشان همان بود که از قرآن و احادیث شریف استفاده نموده بودند. علم صحیح را علمی می‌دانستند که منتهی به وحی و خاندان رسالت باشد. معارف عقیدتی ایشان، هرگز مشوب به عقاید استیرادی و غیرمنتهی به اهل‌بیت(ع) و کسانی که زبانشان و اصطلاحاتشان جدا و بیگانه از اصطلاحات کتاب و سنت است، نبود و این امتیاز بسیار مهمی است که با وجود مکتب‌ها و اصطلاحاتی که در جوامع اسلامی و در کتاب‌ها وارد شده است، شخص توانسته باشد، فقط از چشمه زلال علم و معرفت اهل‌بیت(ع) استفاده کرده باشد و به این در و آن در نزده باشد.

   آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی
 الف: فقاهت ایشان به‌یقین در حد اعلا بوده است و بهترین ثمره برای فقاهت ایشان به‌عقیده من حواشی‌ای است که ایشان بر عرو‌ةالوثقی دارد. من در حاشیه ایشان دقت کردم. زمانی که عروه را حاشیه می‌زدم، به حواشی ایشان و حواشی آیت‌الله بروجردی مخصوصاً عنایت داشتم و دقت نظر ایشان را در حواشی ایشان کاملاً نمایان دیدم. ایشان فقیهی بود بسیار عمیق، نکته‌دان، دارای استقلال فکر، دارای ذوق فقهی بسیار خوب و دارای بینش عالی.
ب) آگاهی ایشان هم در وقایع انقلاب روشن شد. ایشان با تدبیر خاص برنامه‌های انقلاب را دنبال می‌کرد. رابطه خاص بین ایشان و امام راحل بود و مسائل پیگیری می‌شد و در واقع ایشان، یکی از پشتیبانان قوی انقلاب بودند. ایشان آگاه به شرایط زمان و مکان و شعائر انقلاب بود و مسیر را خیلی خوب تا به آخر ادامه دادند؛ به‌همین دلیل بود که نماز امام راحل را هم ایشان اقامه کردند.
ج) یکی از ویژگی‌های ایشان دلسوزی‌شان نسبت به اسلام، تشیع و حوزه علمیه بود. من فراموش نمی‌‌کنم، آن وقتی که رئیس شورای‌عالی حوزه بودم، یک وقت رفتیم خدمت ایشان که راجع به جریان حوزه علمیه و شورا صحبت کنیم. ایشان ما را که دیدند، شروع کردند به گریه کردن و اشک از چشمانشان جاری شد. حسن ظنی به بنده داشتند و فرمودند: تا شما در شورا هستید، من فکرم راحت است؛ به این دلیل که هم بینش دارید و هم حوزه را نگه می‌دارید. خلاصه سفارش حوزه را می‌کرد و واقعاً دلشان می‌خواست، حوزه علمیه هیچ آسیبی از هیچ ناحیه چه از ناحیه آگاهان و چه از ناحیه ناآگاهان نبیند.

    آیتاللهالعظمی سبحانی
□ الف) شاگرد‌ها شرکت می‌کردند، بحث می‌کردند، نظر می‌دادند و مطالعه می‌کردند. استاد مدتی سکوت می‌کرد و حرف آنها را می‌شنید و تبادل نظر می‌شد. درس آقای گلپایگانی به این سبک بود؛ این سبک شاگردپرور بود و به شاگردان مجال می‌داد، بحث کنند و آنها هم می‌بایست، مطالعه کرده باشند تا بتوانند اظهارنظری کنند.
□ ب) از نظر موقعیت اجتماعی در بین طلاب و فضلا ایشان شخصیتی ممتاز، معنوی، اخلاقی و اجتماعی به‌شمار می‌رفت. ارتباطش با مردم خیلی زیاد بود و به امور اجتماعی و مشکلات مردم رسیدگی می‌کرد. در آن زمان شرایط زندگی خیلی سخت بود؛ به‌ویژه برای فقرا و ایتام. بیشتر طلبه‌هایی هم که می‌آمدند، وضع زندگیشان خوب نبود؛ در واقع یکی از پناهگاه‌های طلبه‌ها بیت آقای گلپایگانی در همان تکیه یزدی‌ها بود. مراجعات مردم در نماز جماعت‌شان خیلی زیاد بود. شاید بیش از سایر علمایی که در حوزه بودند. یک دلیل آن، اخلاق بسیار نرم و مهربانی و عطوفت ایشان و دلیل دیگر هم، تقوای ممتاز ایشان بود. از طرفی، ایشان بسیار وارسته و بی‌اعتنا به امور دنیا و ریاست و این قبیل امور بودند و خیلی شخصیت محبوبی بودند.
□ ج) یکی از برنامه‌ها و ایده‌های ایشان در همان دوران این بود که حوزه نظم و نظامی پیدا کند و برنامه داشته باشد. در زمان حیات آیت‌الله بروجردی(ره) مدرسه‌ای تشکیل دادند که برنامه داشته باشد. برنامه‌نویسش مرحوم آقای بهشتی بود و آقای ربانی شیرازی هم، بیشتر پیگیری می‌کرد. خانه‌ای گرفتند و عده‌ای از طلبه‌ها را با شروطی پذیرفتند. بعد این مؤسسه توسعه پیدا کرد و مدرسه امام مهدی(عج) شد. ایشان برای ایجاد کلاس‌های برنامه‌ای در حوزه، پیشگام بودند؛ امثال آقای بهشتی که نواندیش حوزه بود، نقطه اتکایشان آقای گلپایگانی بود.
□ د) در بین مراجع آن زمان، مرحوم آقای بروجردی، نظر خاصی در مورد ولایت فقیه داشت. ایشان قدرت ولایت‌فقیه را خیلی کامل می‌دانستند و این مسئله را مطرح و بر آن تأکید می‌کردند. در بین مراجع آن دوران یا اعلم‌های آن زمان، مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، به این نظریه گرایشی خاص داشتند و نظریه ایشان را پذیرفته بودند و موافق بودند؛ حتی شاید از قبل هم این نظریه را داشتند. با آمدن آقای بروجردی به قم، این تأکید بیشتر شد. به هر حال در بین مراجع، آیات بروجردی و گلپایگانی در ولایت فقیه نظر استواری داشتند و اختیارات ولایت فقیه را بسیار زیاد می‌دانستند و مقید بودند که از ولایت فقیه حمایت بشود. ایشان مقید بودند، همه از کسی که ولی‌فقیه و مرجع اعلم زمان معرفی می‌شد، اطاعت کنیم. این اطاعت‌پذیری از فکری سرچشمه می‌گرفت که تا پایان حیات آقای گلپایگانی با ایشان باقی بود. چنان‌که بعد از پیروزی انقلاب، مسائل مهمی بود که رسماً می‌گفتند: امام بانی است، به ایشان مراجعه کنید و هر دستوری ایشان بدهند، ما عمل می‌کنیم.
□ ه) ارادت شدید ایشان به اهل‌بیت(ع) مخصوصاً به وجود مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) به حدی بود که به محض اینکه نامی از خاندان پیامبر(ص) برده می‌شد، حال خاصی پیدا می‌کردند و یا اشاره به مصیبتی می‌شد، چشمانشان پر از اشک می‌شد.
ادامه از صفحه قبل

   آیتالله محمدتقی مصباح یزدی
□ الف) درس خارج ایشان دو ویژگی داشت؛ یکی اینکه شرکت‌کنندگان درس ایشان، از فضلای سطح بالا بودند؛ کسانی که خودشان غیر از این ساعات، سابقه تحقیق و تدریس هم داشتند. ویژگی دوم درس ایشان این بود که سبک درس خارج‌شان، سبک سامرایی بود؛ معروف بود که اساتید خارج دو جور سبک تدریس دارند. سبک نجفی بیشتر جنبه سخنرانی داشت؛ یعنی خود استاد درس را القا می‌کرد و اگر هم سؤالی بود، بعدش جواب می‌داد. اساتید نجف تا این اواخر هم همین‌طور بودند. سبک سامرایی این بود که شاگرد در آن شرکت داشت؛ یعنی همین‌طور که استاد درس می‌داد، شاگرد‌ها شرکت می‌کردند، بحث می‌کردند، نظر می‌دادند و مطالعه می‌کردند. استاد مدتی سکوت می‌کرد و حرف آنها را می‌شنید و تبادل نظر می‌شد. درس آقای گلپایگانی به این سبک بود؛ این سبک شاگردپرور بود و به شاگردان مجال می‌داد، بحث کنند و آنها هم می‌بایست، مطالعه کرده باشند تا بتوانند اظهارنظری کنند.
□ ب) از نظر موقعیت اجتماعی در بین طلاب و فضلا ایشان شخصیتی ممتاز، معنوی، اخلاقی و اجتماعی به‌شمار می‌رفت. ارتباطش با مردم خیلی زیاد بود. در آن زمان شرایط زندگی خیلی سخت بود؛ به‌ویژه برای فقرا و ایتام. بیشتر طلبه‌هایی هم که می‌آمدند، وضع زندگیشان خوب نبود؛ در واقع یکی از پناهگاه‌های طلبه‌ها بیت آقای گلپایگانی در همان تکیه یزدی‌ها بود. مراجعات مردم در نماز جماعت‌شان خیلی زیاد بود. شاید بیش از سایر علمایی که در حوزه بودند. یک دلیل آن، اخلاق بسیار نرم و مهربانی و عطوفت ایشان و دلیل دیگر هم، تقوای ممتاز ایشان بود. از طرفی، ایشان بسیار وارسته و بی‌اعتنا به امور دنیا و ریاست و این قبیل امور بودند و خیلی شخصیت محبوبی بودند.
□ ج) یکی از برنامه‌ها و ایده‌های ایشان در همان دوران این بود که حوزه نظم و نظامی پیدا کند و برنامه داشته باشد. در زمان حیات آیت‌الله بروجردی(ره) مدرسه‌ای تشکیل دادند که برنامه داشته باشد. برنامه‌نویسش مرحوم آقای بهشتی بود و آقای ربانی شیرازی هم، بیشتر پیگیری می‌کرد. خانه‌ای گرفتند و عده‌ای از طلبه‌ها را با شروطی پذیرفتند. بعد این مؤسسه توسعه پیدا کرد و مدرسه امام مهدی(عج) شد. ایشان برای ایجاد کلاس‌های برنامه‌ای در حوزه، پیشگام بودند؛ امثال آقای بهشتی که نواندیش حوزه بود، نقطه اتکایشان آقای گلپایگانی بود.
د) در بین مراجع آن زمان، مرحوم آقای بروجردی، نظر خاصی در مورد ولایت فقیه داشت. ایشان قدرت ولایت‌فقیه را خیلی کامل می‌دانستند و این مسئله را مطرح و بر آن تأکید می‌کردند. در بین مراجع آن دوران یا اعلم‌های آن زمان، مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، به این نظریه گرایشی خاص داشتند و نظریه ایشان را پذیرفته بودند و موافق بودند؛ حتی شاید از قبل هم این نظریه را داشتند. با آمدن آقای بروجردی به قم، این تأکید بیشتر شد. به هر حال در بین مراجع، آیات بروجردی و گلپایگانی در ولایت فقیه نظر استواری داشتند و اختیارات ولایت فقیه را بسیار زیاد می‌دانستند و مقید بودند که از ولایت فقیه حمایت بشود. ایشان مقید بودند، همه از کسی که ولی‌فقیه و مرجع اعلم زمان معرفی می‌شد، اطاعت کنیم. این اطاعت‌پذیری از فکری سرچشمه می‌گرفت که تا پایان حیات آقای گلپایگانی با ایشان باقی بود. چنان‌که بعد از پیروزی انقلاب، مسائل مهمی بود که رسماً می‌گفتند: امام بانی است، به ایشان مراجعه کنید و هر دستوری ایشان بدهند، ما عمل می‌کنیم.
□ ه) ارادت شدید ایشان به اهل‌بیت(ع) مخصوصاً به وجود مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) به حدی بود که به محض اینکه نامی از خاندان پیامبر(ص) برده می‌شد، حال خاصی پیدا می‌کردند و یا اشاره به مصیبتی می‌شد، چشمانشان پر از اشک می‌شد.

 آیتالله سیدعلی حسینی میلانی
مبحث آیت‌الله گلپایگانی در کتاب «البیع» که به آخر معاطات رسید، مصادف شد با شروع انقلاب که درس‌ها دچار بی‌نظمی و بالاخره تعطیل شد؛ زیرا هر روز در مسجد اعظم تظاهرات بود؛ پس از پیروزی انقلاب و شروع مجدد درس‌ها، ایشان کتاب «البیع» را رها و کتاب «القضا» را شروع کردند. خودشان در روز شروع گفتند: به‌دلیل اینکه ما نیاز به قاضی داریم و در محاکمی که قرار است دایره شوند، بایستی علمای آماده حاضر بشوند. نزدیک به چهار سال ایشان قضا، شهادت و حدود می‌گفتند. به من فرمودند که شما باید درس هر هفته را تا آخر هفته نوشته و آن را به من تحویل دهی. من نوشته‌ام را شب پنجشنبه بعد از نماز مغرب و عشا در اتاق خصوصی برده و کلمه به کلمه برای ایشان می‌خواندم و ایشان گوش می‌دادند و می‌گفتند: اینجا را حذف کنید، اینجا را اضافه کنید یا این چیزها را در پاورقی بنویس؛ به‌حدی ملتزم شده و تعهد به این جلسه داشتند که احدی را اجازه نمی‌‌دادند، وارد اتاق بشوند و لذا بعد از اتمام، دستور چاپ دادند.

   آیتالله علی کریمی جهرمی
 مرجع بزرگوار آیت‌الله گلپایگانی(ره) با زعیم اکبر آیت‌الله بروجردی(ره) اتصال عمیق و رابطه صمیمانه و احترام متقابل داشتند. مطالب زیادی وجود دارد که بازگوکننده این روابط خالص معنوی است.
 مرحوم آقای بروجردی با آمدن به قم و استقرارشان در این بلده طیبه، شروع به تدریس عالی فقه و اصول فرمودند. مرحوم آقای گلپایگانی از همان آغاز امر در درس ایشان شرکت کردند و علاوه بر استفاده از آن استوانه عظیم علمیت، عملاً در ترویج از مکانت رفیع و موقعیت شامخ آن رجل علم و فقاهت سیر کرده و گام برداشته‌ بودند. به یاد دارم که روزی از مرحوم آقای گلپایگانی در جلسه خصوصی ایشان در زمان مرجعیتشان پرسش کردم که آیا شما که در درس مرحوم آقای بروجردی می‌رفتید و از درس ایشان استفاده می‌کردید؟ ایشان در پاسخ خیلی صریح و جدی فرمودند: بله! استفاده می‌کردم. اقتدای مرحوم آیت‌الله گلپایگانی به مرحوم آیت‌الله بروجردی از مطالبی که حاکی از ترابط مقدس و اتصال معنوی آن بزرگ‌مرد است، این است که در مواردی مرحوم آیت‌الله بروجردی اقامه نماز میت می‌کرده‌اند و مرحوم آقای گلپایگانی در کنار ایشان یا پشت سر ایشان قرار گرفته و نماز را با اقتدای به آن بزرگوار انجام می‌دادند. بعضی از عکس‌های موجود این منظره بسیار جالب معنوی را نشان می‌دهند و بیننده از این صمیمیت و یکدلی مبتهج می‌گردد و یا به‌خاطر دارم که در سال ۱۳۷۴ قمری در حوزه علمیه معروف شد و مبلغ گزافی پول و وجوهات شرعیه سهم امام، نزد ایشان جمع شد و آیت‌الله گلپایگانی به احترام مرجعیت آیت‌الله بروجردی، آن پول‌ها را به ایشان تقدیم کرده بودند. آیت‌الله بروجردی(ره) فرموده بودند: شما این پول‌ها را خودتان در حوزه تقسیم بفرمایید؛ لذا برای اولین مرتبه در آن تاریخ، آیت‌الله گلپایگانی یک تقسیم عمومی در حوزه کردند و مصادف با همان ایام، حاشیه فتوایی ایشان بر عروة‌الوثقی از چاپ خارج شد. مطالعه‌کنندگان عزیز شدت اتصال و احترام و علاقه عمیق و خدایی طرفین را در این جریان بنگرید تا جمله مبارکه: «مخالفاً لهواه» در عملکرد هر کدام نسبت به دیگری را مشاهده کرده و حس نمایند.

  حاج سیدجواد گلپایگانی
□ الف) مرحوم والد برای همه، حتی برای افراد کوچک خانواده احترام قائل بودند. در آن مواقعی که پایشان درد نمی‌‌کرد، اتفاق نیفتاد که من ببینم، کسی وارد اتاق بشود و ایشان در برابر او بلند نشود و احترام نکند. در دوران کودکی به یاد دارم که ایام عاشورا طبق معمول در منزلمان مجلس روضه‌خوانی بود و مرحوم آیت‌الله والد کنار در می‌ایستادند و به مردم احترام می‌کردند. روزی دیدم، مرد نابینایی وارد شد و آقا تمام قد برای او بلند شدند. روزهای بعد هم آن مرد نابینا می‌آمد و ایشان در برابر او بلند می‌شدند و احترام می‌کردند. روزی من به آقا عرض کردم: مردی که می‌آید، نابیناست و نمی‌‌بیند که شما بلند می‌شوید! فرمودند: مردم که می‌بینند، من به این شخص نابینا احترام کردم. او مؤمن است و مؤمن را باید احترام کرد.
□ ب) مرحوم والد برای مرجعیت خود قدمی برنداشتند؛ همان‌گونه که در وصیت‌نامه نیز ذکر کرده‌اند؛ بلکه مانع هم می‌شدند؛ مثلاً آقای شیخ علی منتظری نماینده آیت‌الله بروجردی در آشتیان به ایشان نوشته بود: احتیاط‌های خود را به چه کسی ارجاع می‌دهید تا مردم به او رجوع کنند. مرحوم آیت‌الله بروجردی نوشته بودند، به فقیه گلپایگانی. بعد از رحلت آقای بروجردی آقای شیخ علی منتظری درصدد بودند، نوشته را چاپ کنند. ایشان خطاب به شیخ می‌گویند: شنیده‌ام، شما چنین نوشته‌ای دارید؟ جواب داده بود: بله! وقتی نوشته را مطالعه می‌کنند، آن را داخل کشوی میز قرار می‌دهند. شیخ علی منتظری می‌گوید: آقا نوشته مال من است و راضی نیستم. مرحوم جواب می‌دهند: من این‌قدر بر شما ولایت دارم. ایشان نگذاشتند، نوشته آیت‌الله بروجردی چاپ شود و اظهار کردند: اگر این را شما چاپ کنید، اکثر مقلدین آیت‌الله بروجردی به من رجوع می‌کنند؛ در صورتی که دیگران نیز هستند و آنها هم حق دارند. حاضر نشدند، این مقدار هم در مرجعیت قدم بردارند؛ بلکه مانع می‌شدند. مرحوم والد به نمایندگان خود سفارش اکید می‌کردند: کسی از مقلدین مراجع را به سمت من برنگردانید.
□ ج) مسجد امام حسن عسکری(ع): آقا همیشه می‌فرمودند: ما جیره‌خوار حضرت حجت‌بن الحسن(عج) هستیم؛ لذا این مسجدی که به‌نام مبارک پدرشان هست، باید به بهترین وجه ساخته شود و به فکر توسعه مسجد افتادند و دستور خرید زمین‌های اطراف مسجد را دادند و ما ۷۵۰۰ متر به ۳۰۰۰ متر سابق مسجد اضافه کردیم و مشغول نقشه‌برداری شدیم. مرحوم حاج آقا ترخانی به سفارش مرحوم والد مسئول امور مالی مسجد شدند. چندین شرکت نقشه‌براری معرفی شدند و آنها شروع به طرح‌های ابتدایی کردند. روزی یکی از مهندس‌ها به من گفت: بودجه مالی شما چقدر است تا ما بتوانیم مطابق آن بودجه نقشه بکشیم. من در جواب گفتم: بودجه لایتناهی است. مهندس با تعجب پرسید: مگر می‌شود. گفتم: آری ممکن است. مسجد امام زمان(عج) ساخته می‌شود و هر قدر که پول بخواهد، آقا عنایت می‌کند؛ اما در واقع هیچ پولی نداشتیم. طرح نقشه اصلی توسط آقای گلیار تأیید شد. من سال‌ها که به حج مشرف می‌شدم و سازه‌های آنها را در مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) می‌دیدم و دوست داشتم، چیزی بهتر از آنجا در قم ساخته شود؛ لذا سعی کردیم، در تمام موارد از بهترین وسایل استفاده کنیم و طرحی که برای گنبد انتخاب شد، یک طرح نادر و منحصر به فرد است. نقشه‌ها که به تأیید نهایی رسید، آقا فوت کردند و بعد از مدتی آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی کلنگ مسجد را زدند و کار‌ها شروع شد.

  حجتالاسلام والمسلمین حاج سید محمدباقر گلپایگانی
□ الف) حاج شیخ عبدالکریم حائری، نماز و روزه‌ای را به مرحوم واگذار می‌نمایند که ایشان یک نفر را پیدا کند و یک سال نماز و روزه را ادا نماید. مرحوم والد هم یک نفر ظاهرالصلاح و متدین را پیدا می‌کند و وجه را به او می‌دهد تا نماز خوانده و روزه بگیرد. مدتی از این قضیه گذشت. آقا نقل می‌کردند: شخص اجیر داخل کوچه راه می‌رفت و توجه نداشت که من پشت سر ایشان هستم و داشت سیگار می‌کشید. سیگار را خاموش کرد تا رسیدیم به یک دوراهی. ایشان متوجه من شد و سلام و علیک و احوال‌پرسی کرد و گفت: آقا نماز و روزه‌ای که به من واگذار نمودید، یک سال نمازش را خواندم و امروز آخرین روز، روزه است که دیگر تمام شد؛ درحالی‌که چند دقیقه پیش داشت سیگار می‌کشید! آیت‌الله گلپایگانی گفتند: وقتی این حرف را زد، بیرون نیاوردم و از طرفی نیز تمکن نداشتم که شخص دیگری اجیر نمایم؛ لذا خودم یکسال نماز را خواندم و یک ماه روزه را گرفتم
□ ب) مرحوم والد نقل می‌کرد: زمان حاج شیخ عبدالکریم چون من داماد حاج میرزامهدی بروجردی بودم، حاج شیخ گمان می‌کرد که حاج میرزامهدی، حتماً از من حمایت مالی می‌کند و از طرف دیگر، چون استفتائات حاج شیخ به دست من بود و تا قسمتی از شب را در خدمت حاج شیخ بودم، حاج میرزامهدی می‌پنداشت که ایشان از من حمایت می‌کند. خلاصه ما در این میان می‌سوختیم. خیلی بدهکار شده بودیم و زندگی به سختی سپری می‌شد. در این زمان من در صحن حرم حضرت معصومه(س) برای درس می‌رفتم. یک آقایی یک تومان به من بخشید که آن موقع قابل توجه بود. در اندیشه فرو رفتم که یک تومان را چطور بین طلبکاران تقسیم کنم. ناگاه نیازمندی به من رسید و گفت خدا شاهد است که زن و بچه من چند شب است گرسنه هستند. یک تومان را به او دادم. پس از آن احساس کردم، در کارم گشایشی شده است.
□ ج) پدرم فرزندی به‌نام سیدباقر (همنام پدرشان) داشتند. او به حوض آب می‌افتد و خفه می‌شود. از آیت‌الله موسوی اردبیلی شنیدم که مرحوم آقا، همیشه چند دقیقه قبل از درس می‌آمدند تا به سؤالات طلاب پاسخ دهند؛ اما با دقایقی تأخیر درس آغاز شد و از تأخیرشان این‌گونه پوزش خواستند: مرا ببخشید که امروز دیر آمدم. فرزندی داشتم، به حوض افتاد و خفه شد و پس از غسل و کفن و دفن او برای درس آمدم.
□ د) سال‌ها پیش از انقلاب اسلامی شخصی محضر آیت‌الله گلپایگانی رسید تا مبلغ قابل توجهی سهم امام بپردازد. آقا از شغل‌شان پرسید؟ گفت قصاب هستم. فرمود: با گوشت‌های یخ‌زده و ذبح غیراسلامی که در این ایام وارد کشور می‌شود و به فروش می‌رسد، چه می‌کنید؟ گفت ما فروشنده‌ایم و کاری به حلال و حرام گوشت نداریم؟ آیت‌الله گلپایگانی با تغییر رنگی که در صورت‌شان پیدا شد، فرمود: شما چطور مسائل شرعی مربوط به شغل خود را یاد نگرفته و دست به این شغل خطرناک زده‌ای؟ تو غذای مردم را تأمین می‌کنی؟ قصاب گفت: مردم خودشان مسئول خوراکشان هستند! ایشان فرمودند: مردم به بازار اسلامی مراجعه می‌کنند و شما از این مصونیت سوء استفاده کرده، بازار حرام‌خوری آماده می‌کنید و ذبح غیراسلامی در اختیار مردم قرار داده و مردم را به حرام‌خواری عادت می‌دهید. پول‌ها را از برابر من بردارید؟ این پول‌ها مشکوک و اموال حرام است و شما مسئول بازگرداندن آن به صاحبانشان هستید؟ قصاب گفت: من سهم امام و خمس می‌پردازم تا خداوند از این طریق مرا ببخشد. مرحوم والد فرمود: این نه سبب نجات تو می‌شود و نه من اجازه دارم که جهت حوزه علمیه و طلاب برای نشر اسلام مصرف کنم. ما در حوزه علمیه به طلاب شهریه پاک می‌دهیم که همه سهم امام است که طلاب نماز شب‌شان فراموش نشود. این پول حرام نماز صبح طلاب را نیز به قضا و فساد می‌کشد.
□ ه) رژیم خیلی از نفوذ و قدرت آقا می‌ترسید. مهمترین اثر وجودی آقا این بود که نمی‌گذاشتند، جریان نهضت در قم خاموش یا فراموش شود و به هر شکل ممکن، اعتراض و اخطار می‌کردند. آقا وقتی تصمیم می‌گرفتند، کاری را انجام جام بدهند، کسی جرأت جیک زدن نداشت. بعد از فوت حاج آقا مصطفی، اخوان برای عرض تسلیت به منزل آقای پسندیده رفتند و گفتند: آقا فرموده‌اند: در مسجد اعظم مجلس فاتحه می‌گیریم! یادم هست، مجلس عظیم و عجیبی شد و آقای آل‌طاها هم منبر رفت و از همین جا بود که دیگران هم جرأت کردند، فاتحه بگیرند و جرقه انقلاب زده شد. آقا برخوردهای فوق‌العاده حساب‌شده‌ای در قضایای مختلف داشتند و در عین حال، پناهی برای انقلابیون بودند و این موضوع بسیار برای رژیم سنگین بود. قم مرکز انقلاب بود و اگر از دست می‌رفت، بعید بود، از جای دیگری حرکتی صورت بگیرد.

   حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدجواد شهرستانی
□ الف) آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم آقای سبزواری بعد از فوت آیت‌الله‌العظمی خویی، مراجع نجف بودند بعد از آیت‌الله خویی، مرجعیت به قم منتقل شد و به شخص آیت‌الله گلپایگانی رسید. آیت‌الله‌العظمی سیستانی نسبت به احترام به بزرگترها و تقدیر از آنها خیلی حساسند. در یکی از نامه‌ها به من نوشتند: هر قدمی که برای نجف برمی‌دارید، کاری نکنید که مخالف شئون آیت‌الله گلپایگانی باشد. آقای سیستانی فرمودند: اگر مصلحت دیدید، بروید خدمت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و به‌مناسبت وفات آیت‌الله خویی تسلیت ما را به ایشان ابلاغ کنید. من به‌همراه دو سه نفر از دوستان و با هماهنگی آقای سیدجواد گلپایگانی خدمتشان رسیدیم. دست ایشان را بوسیدم و نشستیم. گفتم: که من از طرف آیت‌الله سیستانی آمدم که وفات آیت‌الله‌العظمی خویی را به شما تسلیت بگویم. ایشان خیلی با ادب و بزرگواری مرا خجل کردند و فرمودند: مصیبت متوجه نجف است. من باید به ایشان تسلیت بگویم! ادب ایشان بود؛ وگرنه حساب چیز دیگری است. من در جواب عرض کردم: «انتهت زعامة‌الطائفة الیکم.»؛ فعلاً زعیم طائفه شما هستید. آقای سیستانی به‌همراه بقیه مراجع این جایگاه را برای شما قائل هستند و آنها باید به شما تسلیت بگویند.
□ ب) وقتی مؤسسه آل‌البیت(ع) تأسیس شد یک روز آیت‌الله حاج‌آقا لطف‌الله صافی گلپایگانی آمدند و از مؤسسه بازدید کردند و خیلی از روش انجام کارها که به دوش گروهی بود (گروه رجال، گروه حدیث و...) خوششان آمد. آقای صافی بعد از دیدن مؤسسه خدمت آقای گلپایگانی رسیده و آنچه ملاحظه کرده بودند، برای ایشان گفته بودند که آقای گلپایگانی فرموده بودند: یکی از آرزوهای آقای بروجردی در قم دارد محقق می‌شود؛ چون آقای بروجردی معروف بودند، به چاپ نسخه‌های خطی و خیلی از کتاب‌ها را چاپ کردند. طوری آقای صافی برای آیت‌الله گلپایگانی نقل کردند که ایشان مشتاق شدند که مؤسسه را ببینند. حضور ایشان در مؤسسه افتخاری برای ما بود؛ ولی در اثر حرف یک آقایی این اتفاق نیفتاد.

   حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی
□ الف) روزی خدمت آقا بودم. کسی آمد و گفت که می‌خواهیم، برای گلپایگان امام جمعه تعیین کنیم. نظر شما چیست؟ فرمودند: این مسئله را بروید از امام سؤال کنید و هرچه ایشان فرمودند، اجرا بکنید. برای من اظهار نظر کردن در این باره حرام است. اینجا چون اظهارنظر ایشان، سبب تضعیف امام می‌شد اظهار نظر نکردند.
□ ب) در ماجرای حزب رستاخیز هم که شاه گفته بود: هر ایرانی یا باید وارد این حزب بشود یا از ایران برود یا زندانی شود، آقای گلپایگانی اعلام کرده بودند که ورود به این حزب حرام است و هرکس شغل دولتی دارد، حرام است. خیلی‌ها خدمت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی می‌آمدند و می‌گفتند که من در فلان اداره کار می‌کنم و آقا می‌فرمودند که من اجازه می‌دهم، شما در فلان قسمت باشید و حقوقتان حلال باشد. در زمان طاغوت، کسی که در یک اداره کار می‌کند و حقوقی که می‌گیرد، حرام است؛ مگر اینکه مرجع تقلیدش اجازه دهد. آیت‌الله گلپایگانی در ارتش و ساواک نیروهای زیادی داشت که مقلد ایشان بودند و اگر مشکلی برای طلبه‌ها پیش می‌آمد، آنها می‌توانستند، کاری کنند.
□ ج) جاذبه‌های خیلی خوبی در مدرسه ایجاد کرده بودند؛ هم جاذبه‌های معنوی و هم جاذبه‌های مادی. از جاذبه‌های معنوی این بود که استادان اخلاق بسیار شایسته‌ای که شخص آقا تعیین کرده بود، به مدرسه تشریف می‌آوردند و درس اخلاق می‌گفتند. ماهرترین استادان را چه در قم و چه در نجف به مدرسه خود دعوت می‌کرد؛ مثل آقای مدرس افغانی که از جامع‌المقدمات تا کفایه را تدریس می‌کرد. همین که ایشان درس را شروع کرد، [آیت‌الله گلپایگانی] فهمیدند که یکی از مهمترین اساتید ادبیات حوزه‌های تشیع چه در ایران و چه در عراق است. درس‌هایی بود که در آن مقطع، ابتکاری و بی‌نظیر بود؛ مثل درس توضیح‌المسائل، درس عروةالوثقی، درس منیة‌المرید، درس گلستان سعدی و...
 حتی یادم هست استاد‌هایی بودند که درس سیاست یا درس مبارزه می‌گفتند. همچنین مدرسه هر روز صبحگاه داشت و دعاهایی خوانده می‌شد؛ دعاهایی که آقا در مدرسه خواندن آنها را رسم کرده بود، جلوه معنوی مدرسه را بالا برده بود. در هر شب جمعه پیاده‌روی به جمکران و... از جاذبه‌های معنوی آن بود. توجه ویژه‌ای به جهان اسلام داشت. در سال ۱۳۵۴ که ساواک به مدرسه فیضیه هجوم برد، تقریباً 270 طلبه را دستگیر کرد که بسیاری از آنان طلبه‌های مدرسه آیت‌الله گلپایگانی بودند. در دفاع مقدس هم، مهمترین طلبه‌های روحانی جنگ، طلبه‌های مدرسه آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی بودند.
منبع: دیده‌بان مذهب، خاطرات و اسنادی منتشرنشده
درباره آیت‌الله‌العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی
به‌کوشش: محمدتقی انصاریان خوانساری/  و گلشن ابرار
تهیه و تنظیم: حجت‌الاسلام محمدتقی ادهم‌نژاد

برچسب ها :
ارسال دیدگاه