
قصیدهای در وصف خدمات و شخصیت آیتالله سیدعلیاکبر قرشی
خوشا آنکس که عمرش را نهاده پای ایمانش
شکسته جانش از پیری و نشکسته است پیمانش
خوشا آنکس که از فصل جوانی تا دم پیری
خدا وارد کنـد در زمـره شبزندهدارانش
قلـم در دست بگرفتم که بنویسم از او شاید
که در روز قیامت هم فتد دستم به دامانش
ارادت بر کتابالله و آلالله چون نوری
به رگهایش شده جاری به جای خون جوشانش
چه تفسیری که بر قرآن نوشت این مرد ربانی
و یا شرحی که بر نهجالبلاغه داده از جانش
کلید حل تحقیقات طلاب است، در حوزه
کتاب مفردات و معجم و قاموسِ قرآنش
نشان داده منافاتی ندارد خدمت و تحصیل
که مکتوبات هفتاد و سه جلدی هست برهانش
کنار درس خود بر مردمش آنگونه خدمت کرد
که تحسینش نموده رهبـر بینـای ایـرانش
کتاب عمر زرین قطورش خواندم و دیدم
که تقریب مذاهب بوده سربرگ درخشانش
چنان در سفره جودش کرامت دارد این سید
که از نام خودش هم بگذرد در بذل و احسانش
چنین فرموده بهرش مرجع تقلید سبحـانـی
که او قول و قلم را با هم آورده به میـدانش
سپس تیغ زبان در کام و شمشیـر قلم در دست
به پیکار جهالت رفته با علم فراوانش
ولی هرگز زبان بر صاحب زخم زبان نگشود
که حتی مصرعی نفرین نمییابی به دیوانش
همیشه در همه حالت، فقط روشنگری کرده
چه در ایام تبعیدش، چه در دوران زندانش
تلمـذ کـرده نزد «آیتالله بروجـردی(قد)»
فروغ «قاضی(قد)» و «فاضل(قد)» تجلی کرده در جانش
علوم حوزه را در شهر خود بنیانگذاری کرد
که هجرت آن زمان جایز نبوده پیش وجدانش
نمازش را سه وعده با جماعت خواند در مسجد
مطهر کرد جانش را به اقیانوس جانانش
برای حفظ این استان ز اَخبـاری و دربـاری
گذشت از نام خود اما خدا بنمود جبرانش
خودش از ابتدا عضو نهاد خبرگان بوده
و فرزندش سفیر رهبری باشد در استانش
غدیر انقلاب و لحظه تعیین رهبر بود
و در مجلس علی اکبر قریشی بود و طوفانش
اشارات خمینی را به یاد خبرگان انداخت
نمیترسم بنامم بوذر و مقداد و سلمانش
بدون شک تمام انقلابیون این استان
همه هستند، شاگردان دانشگاه عرفانش
«خدایا شاکریم اکنون به این مهـر خدادادی»
«که سیـد آیتالله قریشی را به مـا دادی»
شاعر: حبیبی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه