هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

وظیفه علما و طلاب در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و مقابله با تحریف حقایق تاریخی

وظیفه علما و طلاب در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و مقابله با تحریف حقایق تاریخی

گفت‌وگو با آیت‌الله محمدباقر تحریری، استاد سطح عالی حوزه و تولیت مدرسه مروی

انقلاب اسلامی ایران به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تحولات تاریخ معاصر، نه‌تنها یک جنبش سیاسی، بلکه حرکتی الهی و مبتنی بر ارزش‌های دینی و اخلاقی بود. این انقلاب با رهبری حضرت امام خمینی(قد) و حمایت مردمی، توانست نظامی را پایه‌ریزی کند که در آن، اخلاق و معنویت در کنار سیاست و مدیریت جامعه جایگاه ویژه‌ای دارد؛ اما امروز، پس از گذشت بیش از چهاردهه از پیروزی انقلاب، یکی از چالش‌های پیش رو، تبیین درست مبانی این انقلاب و مقابله با تحریف‌هایی است که توسط دشمنان و حتی برخی از دوستان ناآگاه صورت می‌گیرد.  در این میان، نقش علما و طلاب به‌عنوان میراث‌داران معارف دینی و انقلابی، بسیار حیاتی است. آن‌ها نه‌تنها مسئولیت تبیین حقایق تاریخی و ارزش‌های انقلاب را بر عهده دارند؛ بلکه باید با روشنگری و آگاهی‌بخشی، نسل جدید را با روحیه انقلابی و آرمان‌های اسلامی آشنا کنند. این گفت‌وگو با آیت‌الله محمدباقر تحریری، استاد سطح عالی حوزه و تولیت مدرسه مروی، به بررسی این مسئولیت خطیر و راهکارهای تقویت روحیه انقلابی در نسل جوان می‌پردازد و به دنبال آن است که راهکارهای عملی برای تبیین حقایق انقلاب و تقویت روحیه انقلابی در نسل جدید ارائه دهد.

وظیفه علما و طلاب در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و مقابله با تحریف حقایق تاریخی انقلاب چیست؟
وظیفه علما و طلاب در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و مقابله با تحریف حقایق تاریخی انقلاب، مسأله‌ای است که ریشه در آموزه‌های دینی و قرآنی دارد. اسلام به‌طور ویژه بر تبیین حقایق دینی و روشنگری در عرصه‌های مختلف تأکید کرده است. قرآن کریم با بیان آغاز می‌شود: [هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ]؛ (آل‌عمران، 138) (ین آیات حجت و بیانی است برای عموم مردم). وظیفه اولیه پیامبر اکرم(ص) نیز همین بود که قرآن را برای مردم بیان کند و حقایق آن را روشن سازد. 
هر سیستم فکری که وارد جامعه می‌شود، نیازمند آن است که ابعاد جهان‌بینی، ایدئولوژی و عملکرد آن به‌درستی تبیین شود تا مردم بتوانند، از آن پیروی کنند. طبیعی است که هر سیستم فکری خود را حق می‌داند و ما نیز به‌عنوان مسلمان معتقدیم که قرآن حق است و از جانب خدای متعال نازل شده است؛ بنابراین تبیین آن ضروری است. قرآن می‌فرماید: [وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ]؛ (نحل، ۴۴) و ما این ذکر [قرآن] را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را به سوی آن‌ها نازل شده است، بیان کنی.  
در همین راستا، تا مسأله «تبیین» مطرح نشود، «دعوت» نیز معنایی نخواهد داشت. قرآن کریم می‌فرماید: [ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ] (نحل، ۱۲۵). این آیات شریفه راه را برای پاسخ به این سؤال روشن می‌کنند که کسانی که به حقانیت دین اعتقاد دارند، پس از رسیدن به آن، موظف هستند در حد توان خود، آن را به دیگران برسانند و تبیین کنند. 
نکته دوم این است که علما و فضلایی که عهده‌دار مسئولیت تبیین معارف دینی شده‌اند، در مرحله اول باید خودشان به درک عمیق و روشنی از این معارف برسند. این درک و شناخت، پیش‌نیاز ضروری برای انتقال صحیح و مؤثر این معارف به دیگران است؛ همان‌طور که نبی مکرم اسلام(ص) از جانب خدای متعال مأمور به تبیین معارف دینی بود و تنها وظیفه‌اش «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ» (برای مردم تبیین کنی) بود، علما و طلاب نیز باید پس از فهم دقیق معارف دینی، آن‌ها را به‌شیوه‌ای مناسب به دیگران انتقال دهند. 
این مسئولیت در طول تاریخ اسلام، همواره بر عهده علما و فضلای دینی بوده است. در زمان ائمه معصومین(ع) و پس از آن، گروهی از علما عهده‌دار تبیین معارف حکمی و اعتقادی بودند. این معارف که شامل ابعاد عمیق فلسفی، عرفانی و کلامی دین می‌شود، نیازمند درک و تبیینی دقیق و روشن است. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: [ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ]؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن. این آیه شریفه به‌طور خاص خطاب به کسانی است که عهده‌دار تبیین معارف حکمی و اعتقادی هستند و باید از روش‌های حکیمانه و موعظه‌های نیکو برای انتقال این معارف استفاده کنند. 
از سوی دیگر، بخشی از تبیین معارف دینی نیازمند مجادله و بحث با مخالفان و منتقدان است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: [وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ]؛ و با آنان به روشی که نیکوتر است، مجادله نما. این آیه اشاره به این دارد که در مواجهه با کسانی که ممکن است با معارف دینی مخالفت کنند یا سؤالات و شبهاتی داشته باشند، باید با روشی محترمانه، منطقی و مبتنی بر استدلال‌های قوی پاسخ داد. این نوع تبیین، نیازمند تسلط بر علوم دینی، قدرت استدلال و توانایی برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان است. 
غرض این است که پس از انقلاب اسلامی، وظیفه علما در تبیین معارف دینی و انقلابی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. پیش از انقلاب، توجه به دین، بیشتر جنبه فردی داشت و مسائل اعتقادی، اخلاقی و عملی در حد روابط شخصی و اجتماعی مورد توجه بود؛ حتی مسائل اقتصادی و اجتماعی نیز اگرچه در چارچوب شرع مطرح می‌شد، اما در سطح کلان و به‌عنوان یک سیستم حکومتی مبتنی بر قوانین شرع، اجرا نمی‌شد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در قالب جمهوری اسلامی، این مسأله به‌طور کامل دگرگون شد. 
انقلاب اسلامی ایران، نه‌تنها یک تحول سیاسی، بلکه یک تحول الهی و دینی بود که هدف آن ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر پیاده‌کردن قوانین اسلام در تمامی ابعاد زندگی بود. این امر، وظیفه علما و طلاب را در تبیین معارف دینی و انقلابی به‌طور قابل توجهی گسترش داد. حالا دیگر دین، تنها به حوزه‌های فردی و اخلاقی محدود نیست؛ بلکه به حوزه‌های کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز وارد شده است. 
در اینجا لازم است، به یک نکته مهم اشاره کنیم: نبی اکرم(ص) قبل از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، وظایفی داشتند که بیشتر حول محور تبلیغ دین و هدایت افراد بود؛ اما پس از تشکیل حکومت اسلامی، وظایف ایشان گسترده‌تر شد. حالا دیگر پیامبر(ص) نه‌تنها مسئول تبلیغ دین، بلکه مسئول اداره جامعه، تنظیم روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر اساس قوانین الهی بود. این مسئولیت‌ها پس از رحلت پیامبر(ص) به‌طور ناعادلانه از ائمه معصومین(ع) گرفته شد؛ اما اهل‌بیت(ع) هرگز از وظایف خود غافل نشدند. آن‌ها در عین حال که به تبلیغ معارف دینی و هدایت مردم ادامه می‌دادند، از بیان حاکمیت حقیقی الهی و ظلم‌هایی که بر آنان روا داشته شده بود، غافل نبودند. این همان «جهاد تبیین» است که در شرایط مختلف، وجوب پیدا می‌کند. 
غرض این است که جایگاه امامت و رهبری در اسلام، جایگاهی است که هم تبیین نیاز دارد و هم دفاع. این جایگاه، اساس حکومت الهی است و اگر مغفول بماند یا مورد تحریف قرار گیرد، کل نظام دینی و اجتماعی اسلام دچار اختلال می‌شود. امیرالمؤمنین علی(ع) پس از رسیدن به خلافت، با وظایف سنگینی روبه‌رو شد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، تبیین و دفاع از جایگاه امامت و رهبری بود. حضرت در طول دوران خلافت خود، همواره به این مسأله توجه داشت و در جای‌جای سخنان خود، از جایگاه امامت و رهبری دفاع کرد. 
حضرت امام علی(ع) در مواجهه با کسانی مانند طلحه و زبیر که با انحراف از مسیر حق، به مقابله با حکومت علوی برخاستند، به‌طور صریح و گاه کنایی، جایگاه امامت و رهبری را تبیین و از آن دفاع کرد. این دفاع، تنها یک دفاع سیاسی نبود؛ بلکه دفاع از اساس دین و نظام الهی بود. حضرت در خطبه‌ها و نامه‌های خود، همواره به این نکته تأکید می‌کرد که امامت، جایگاهی الهی است و امام، جانشین پیامبر(ص) در هدایت و اداره جامعه است. 
جهاد تبیین در این زمینه دو شاخه اصلی دارد: 
۱. تبیین مفاهیم دینی و جایگاه امامت: این شاخه شامل روشنگری درباره اصول دین، جایگاه امامت و رهبری و وظایف امام در قبال جامعه است. 
۲. دفاع از جایگاه امامت در برابر تحریف‌ها و انحرافات: این شاخه شامل مقابله با کسانی است که به‌طور عمدی یا ناخواسته، جایگاه امامت را تحریف می‌کنند یا به آن حمله می‌کنند. 
در دوران امام سجاد(ع) که مصادف با حکومت ستم‌شعار بنی‌امیه و بنی‌مروان بود، شرایط به‌حدی سخت و خفقان‌آور بود که امکان بیان صریح حقایق دینی و سیاسی وجود نداشت؛ اما امام سجاد(ع) با استفاده از ابزارهای مختلف، از جمله دعا، به تبیین جایگاه امامت و رهبری پرداخت. یکی از نمونه‌های بارز این تبیین، دعای روز عرفه است که در آن، حضرت پس از بیان معارف توحیدی، به تبیین جایگاه امامت و رهبری می‌پردازد. 
در فرازهایی از دعای ۴۸ صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) می‌فرمایند: 
«اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَأَصْفِيَائِكَ وَمَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا وَأَنْتَ الْمُقَدِّرُ لِذَلِكَ لَا يُغَالَبُ أَمْرُكَ وَلَا يُجَاوَزُ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ‌ كَيْفَ شِئْتَ وَأَنَّى شِئْتَ وَلِمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ غَيْرُ مُتَّهَمٍ عَلَى خَلْقِكَ وَلَا لِإِرَادَتِكَ حَتَّى عَادَ صِفْوَتُكَ وَخُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ، يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلًا، وَكِتَابَكَ مَنْبُوذاً وَفَرَائِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِكَ وَسُنَنَ نَبِيِّكَ مَتْرُوكَةً.» 
این فرازها به‌وضوح نشان می‌دهد که امام سجاد(ع) در شرایط سخت و خفقان‌آور، از تبیین جایگاه امامت و رهبری غافل نبوده‌اند. حضرت با بیان این حقایق، هم به تبیین جایگاه امامت پرداخته‌اند و هم از آن دفاع کرده‌اند. 
اهمیت این مسأله این است که ما نیز در زمانه خود، نباید از تبیین و دفاع از جایگاه امامت و رهبری غافل شویم. همان‌طور که امیرالمؤمنین امام علی و امام سجاد(ع) در شرایط سخت به این مسئولیت عمل کردند، ما نیز باید در شرایط کنونی، با استفاده از ابزارهای مختلف، به تبیین و دفاع از جایگاه امامت و رهبری بپردازیم. این جهاد تبیین، نه‌تنها یک وظیفه دینی، بلکه یک ضرورت تاریخی است که باید با تمام توان به آن پرداخت. 
بحثی که مطرح شد، به‌واقع یکی از مصادیق مهم تبیین جایگاه ولایت فقیه و مسئولیت‌های مرتبط با آن در فقه شیعه است. علمای بزرگ ما در طول تاریخ، همواره به این مسأله توجه داشته‌اند و در لابه‌لای مباحث فقهی خود، به جایگاه ولایت معصوم(ع) و نمایندگان او اشاره کرده‌اند. این مسأله به‌ویژه در دوران معاصر و پس از تحقق نظام جمهوری اسلامی ایران، اهمیت بیشتری یافته است. 
آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی(ره)، صاحب کتاب ارزشمند «عروةالوثقی»، در بحث زکات کافر، به‌طور ضمنی به مسأله ولایت فقیه اشاره می‌کند. ایشان می‌فرمایند: 
«الکافر تجب علیه الزکاة وإن لم تصحّ منه لو أدّاها، نعم للإمام علیه السّلام أو نائبه أخذها منه قهراً، بل یقوی أنّ له أخذ عوضها منه لو کان قد أتلفها، نعم لو أسلم بعد ما وجبت علیه سقطت عنه وإن کانت العین موجودة علی إشکال، هذا إذا بقی علی کفره إلی تمام الحول، وأمّا لو أسلم قبله ولو بلحظة فالظاهر وجوب الزکاة علیه.» 
در این بیان، مرحوم صاحب عروه، به‌وضوح به جایگاه امام معصوم(ع) و نائب او اشاره می‌کند و مسئولیت گرفتن زکات از کافر را به امام یا نائب او واگذار می‌کند. این نائب، در زمان غیبت، فقیه جامع‌الشرایط است که عهده‌دار ولایت و رهبری جامعه اسلامی است. این مسأله، به‌طور غیرمستقیم، به بحث ولایت فقیه و جایگاه آن در فقه شیعه اشاره دارد. 
اهمیت ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی 
پس از پیروزی انقلاب و تحقق نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس ولایت فقیه، این مسأله از یک بحث فقهی صرف، به یک مسأله عملی و اجرایی تبدیل شد. ولایت فقیه، به‌عنوان نماینده امام معصوم(ع) در عصر غیبت، عهده‌دار مسئولیت‌های سنگینی در اداره جامعه اسلامی است. این مسئولیت‌ها شامل حفظ نظام اسلامی، اجرای قوانین شرع، دفاع از کیان اسلام و مسلمین و هدایت جامعه به سوی سعادت و رستگاری است. 
در این شرایط، دفاع از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، یک وظیفه دینی و الهی است؛ همان‌طور که علما و فقهای بزرگ ما در طول تاریخ، به تبیین و دفاع از جایگاه ولایت فقیه پرداخته‌اند، امروز نیز بر همه ما واجب است که از این نظام و رهبری آن دفاع کنیم. این دفاع، تنها به‌معنای حمایت سیاسی نیست؛ بلکه شامل: تبیین مبانی فکری و اعتقادی نظام، مقابله با تحریف‌ها و شبهات و تلاش برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. 
با توجه به مقدماتی که بیان شد، می‌توان به این نتیجه رسید که پذیرش جامعیت دین و تحقق عملی آن در قالب نظام جمهوری اسلامی بر اساس ولایت فقیه، یک دستاورد بزرگ و بی‌نظیر در تاریخ اسلام است. حتی اگر ما در تشکیل این نظام دخالت مستقیم نداشته‌ایم یا اگر در گذشته نظریه ولایت فقیه به این شکل مطرح نبوده است، اکنون که این نظام تحقق یافته، حفظ، تبیین و دفاع از آن، یک وظیفه دینی و الهی است. 
اهمیت حفظ و تبیین نظام ولایت فقیه 
نظام ولایت فقیه، به‌عنوان تجلی عملی حکومت اسلامی در عصر غیبت، تنها یک نظام سیاسی نیست؛ بلکه نظامی است که بر اساس قوانین الهی و با هدف تحقق عدالت، امنیت و سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها شکل گرفته است. در مقابل، حاکمیت‌های ظلم و ستمی که در جهان وجود دارند، هیچ پای‌بندی به اصول اخلاقی و دینی ندارند و تنها به دنبال منافع مادی و سلطه‌طلبی هستند. هرکس که کمی از اوضاع جهان آگاه باشد و شرایط کشورهای مختلف را با نظام جمهوری اسلامی مقایسه کند، به اهمیت حفظ این نظام پی می‌برد. 
مشکلات و چالشها در جهاد تبیین 
در مسیر تبیین و دفاع از نظام ولایت فقیه، طبیعی است که با مشکلات و چالش‌هایی روبه‌رو شویم. برخی از این مشکلات ممکن است، ناشی از کاستی‌ها یا اشتباهات در اجرای قوانین و برخی دیگر، ناشی از تبلیغات منفی دشمنان باشد. در چنین شرایطی، باید به‌طور دقیق و منصفانه به بررسی این مشکلات پرداخت و راه‌حل‌های مناسب را ارائه کرد؛ اما نکته مهم این است که نباید اجازه داد، این مشکلات، اصل نظام و جایگاه ولایت فقیه را زیر سؤال ببرد. 
نقش رهبری در جهاد تبیین 
رهبر معظم انقلاب اسلامی، به‌عنوان ولی‌فقیه و نماینده امام معصوم(ع)، احاطه کامل به مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارند. ایشان در خط مقدم جبهه دفاع از اسلام ناب و نظام جمهوری اسلامی قرار دارند و همواره با ارائه رهنمودهای دقیق و راهبردی، مسیر را برای ما روشن می‌کنند. بنابراین یکی از بهترین راه‌ها برای پیشبرد جهاد تبیین، استفاده از رهنمودهای رهبری است. ایشان با بیان شیوا و دقیق خود، مسائل پیچیده را خلاصه و روشن می‌کنند و راه‌حل‌های مناسب را ارائه می‌دهند. 
وظیفه ما در قبال نظام ولایت فقیه 
وظیفه ما در قبال نظام ولایت فقیه و انقلاب اسلامی، چند بعدی است: 
۱. تبیین مبانی فکری و اعتقادی نظام: باید به‌طور دقیق و روشن، مبانی فکری و اعتقادی نظام جمهوری اسلامی را برای مردم، به‌ویژه نسل جوان، تبیین کنیم. 
۲. دفاع از نظام در برابر تحریف‌ها و شبهات: باید با استفاده از ابزارهای علمی، فرهنگی و رسانه‌ای، به مقابله با تحریف‌ها و شبهات دشمنان بپردازیم. 
۳. نقد سازنده و ارائه راه‌حل: باید به‌طور منصفانه به نقد مشکلات و کاستی‌ها بپردازیم و راه‌حل‌های مناسب را ارائه کنیم، بدون اینکه اصل نظام را زیر سؤال ببریم. 
۴. پیروی از رهنمودهای رهبری: باید همواره از رهنمودهای رهبری استفاده کنیم و در مسیری که ایشان ترسیم می‌کنند، گام برداریم. 
5. کمک‌کردن به انقلاب در هر زمینه‌ای که توان آن را دارد؛ زیرا آن، حمایت عملی از حاکمیت دینی است.
چگونه میتوان پیوند اخلاق و سیاست را در اندیشه امام خمینی(قد) بررسی کرد؟ دیدگاه اخلاقی بنیانگذار انقلاب اسلامی، چه تأثیری بر سیاستگذاری و مدیریت جامعه اسلامی داشته است؟ آیا میتوان گفت که اخلاقمحوری در سیاست از دیدگاه امام خمینی(قد) بهعنوان یک اصل اساسی در نظام جمهوری اسلامی تبلور یافته است؟ و چگونه این نگرش در مدیریت جامعه و سیاستهای کلان کشور نمود پیدا کرده است؟
بحث پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی(قد)، یکی از مباحث عمیق و تأثیرگذار در فلسفه سیاسی اسلام است. امام خمینی به‌عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی، نه‌تنها یک رهبر سیاسی، بلکه یک عالم اخلاقی و عارفی بود که همواره بر لزوم تلفیق اخلاق و سیاست تأکید می‌کرد. از دیدگاه ایشان، سیاست بدون اخلاق، به فساد و ظلم می‌انجامد و اخلاق بدون سیاست، نمی‌تواند در سطح جامعه تحقق یابد. 
دیدگاه اخلاقی امام خمینی(قد)
امام خمینی(قد) بر این باور بودند که سیاست واقعی، همان اخلاق عملی است. ایشان معتقد بودند که حاکم اسلامی باید پیش از هر چیز، یک انسان اخلاق‌مدار باشد و خود را در برابر خداوند و مردم مسئول بداند. از دیدگاه ایشان، سیاستی که بر پایه اخلاق استوار نباشد، نمی‌تواند به عدالت و سعادت جامعه بینجامد. ایشان در کتاب «چهل حدیث» و دیگر آثار خود، همواره بر لزوم تهذیب نفس و رعایت اخلاق در تمامی عرصه‌های زندگی، از جمله سیاست، تأکید کرده‌اند. 
تأثیر دیدگاه اخلاقی امام خمینی(قد)
بر سیاستگذاری و مدیریت جامعه اسلامی 
امام خمینی با تأکید بر پیوند اخلاق و سیاست، الگویی جدید در برابر حکومت‌های الحادی و سکولار از حکومت دینی ارائه دادند که در آن، اخلاق دینی و عدالت و خدا و دین‌محوری، محور اصلی سیاست‌گذاری و مدیریت جامعه است. ایشان معتقد بودند که حاکم اسلامی، باید دارای فضایل اخلاقی مانند: تواضع، عدالت، صداقت و مسئولیت‌پذیری باشد. این فضایل اخلاقی، نه‌تنها در رفتار شخصی حاکم، بلکه در سیاست‌های کلان جامعه نیز باید تجلی یابد. 
سیاست بهعنوان مدیریت جامعه
بر اساس شرع مقدس 
همان‌طور که اشاره شد، سیاست در اندیشه امام خمینی(قد) به‌معنای مدیریت جامعه بر اساس دستورات شرع مقدس است. این مدیریت، تنها در صورتی می‌تواند موفق باشد که حاکم و کارگزاران نظام، خود را در برابر خداوند و مردم مسئول بدانند و از فضایل اخلاقی برخوردار باشند. امام خمینی(قد) همواره بر این نکته تأکید داشتند که حاکم اسلامی باید از تکبر، خودبینی و انحصارطلبی دوری کند و در برابر حق و مردم، تواضع داشته باشد. 
تواضع در برابر حق و مردم 
تواضع در برابر حق و مردم، یکی از اصلی‌ترین فضایل اخلاقی است که امام خمینی(قد) بر آن تأکید داشتند. ایشان معتقد بودند که حاکم اسلامی باید همواره در برابر دستورات الهی و خواسته‌های مردم، تواضع داشته باشد و خود را بالاتر از دیگران نبیند. این تواضع، نه‌تنها در رفتار شخصی حاکم، بلکه در سیاست‌های کلان جامعه نیز، باید تجلی یابد. حاکم اسلامی باید همواره به‌دنبال تحقق عدالت و رفع نیازهای مردم باشد و از قدرت و امکانات خود، برای خدمت به مردم استفاده کند. 
فضایل اخلاقی در تمام سطوح مدیریت جامعه 
از دیدگاه امام خمینی(قد)، فضایل اخلاقی باید در تمام سطوح مدیریت جامعه، از رهبری تا کارگزاران نظام، وجود داشته باشد. رئیس‌جمهور، وزرا و تمامی مسئولان نظام باید دارای فضایل اخلاقی مانند: تواضع، صداقت و مسئولیت‌پذیری باشند. این فضایل اخلاقی، نه‌تنها به تحقق عدالت و سعادت جامعه کمک می‌کند؛ بلکه اعتماد مردم به نظام اسلامی را نیز افزایش می‌دهد. 
درنهایت، می‌توان گفت که پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی(قد)، یکی از اصلی‌ترین مبانی نظام جمهوری اسلامی است. از دیدگاه ایشان، سیاست بدون اخلاق، به فساد و ظلم می‌انجامد و اخلاق بدون سیاست، نمی‌تواند در سطح جامعه تحقق یابد. بنابراین، حاکم اسلامی و کارگزاران نظام باید همواره به فضایل اخلاقی پای‌بند باشند و در برابر حق و مردم، تواضع داشته باشند. این دیدگاه، نه‌تنها در سیاست‌گذاری و مدیریت جامعه اسلامی تأثیرگذار بوده است؛ بلکه الگویی برای تمامی جوامع اسلامی و غیراسلامی است که به دنبال تحقق عدالت و سعادت هستند. 
زمانی مقام معظم رهبری فرمودند: «اگر کسانی این اصول را قبول ندارند، می‌توانند شهروند باشند؛ اما در رأس کارها نمی‌توانند قرار بگیرند؛ چراکه این نظام، نظام اسلامی است. باید مسائل اولیه دین را بپذیرند و مسائل اولیه اخلاقی را دارا باشند. اگر در جایی کوتاهی کنند، باید به آن‌ها تذکر داده شود؛ چراکه یک مدیر بر زیردستانش تأثیرگذار است. سیاست ما، سیاست الهی است و این سیاست الهی، مستلزم اتصاف به فضایل اولیه است. اگر فضایل دیگر مانند مسائل معنوی و بینش‌های عرفانی نیز وجود داشته باشد، قطعاً بهتر است. چه چیزی می‌تواند از این بهتر باشد؟»
بنابراین، یک سطح لازم از پای‌بندی به وظایف شرعی و مسائل اخلاقی برای مدیران ضروری است. به‌همین دلیل می‌بینیم که در انقلاب اسلامی، امام خمینی(قد) چه فضایل گوناگونی از خود نشان دادند. ایشان دلسوزی‌های سیاسی فراوانی داشتند و نمی‌خواستند، ملت در ناآگاهی و بی‌سوادی باقی بمانند؛ لذا نهضت سوادآموزی را ایجاد کردند. همچنین نمی‌خواستند، فقر عمومی در جامعه وجود داشته باشد؛ به‌همین دلیل کمیته امداد را تأسیس کردند. در زمینه‌های دیگر اداره مطلوب جامعه نیز، اگر ضعفی در بنیه دفاعی کشور احساس می‌شد، سپاه و بسیج را تشکیل دادند.
به هر حال، اداره صحیح جامعه اسلامی بر اساس سیاست الهی و حاکمیت دینی، مستلزم رعایت اصول و ارزش‌های اخلاقی است. در تمامی این موارد، جنبه‌های اخلاقی مورد توجه قرار گرفته است. اگر جایی از امام(قد) تعریف می‌شد، ایشان می‌فرمودند: «تعریف نکن آقا، تعریف نکن.» این رویکرد، همان پیاده‌کردن دستورات نورانی حضرت علی(ع) در نامه ‌ایشان به مالک اشتر است. یکی از فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) به مالک این است: «وایّاکَ وَالإِعجَابَ بِنَفسِکَ وَالثّقَهَ بِمَا یُعجِبُکَ مِنهَا وَحُبّ الْإِطْرَاءِ، فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ»؛ بپرهیز از خودپسندی و اعتماد به آنچه تو را خوش‌ آید و دوست‌داشتن ستایش؛ چراکه این‌ها از محکم‌ترین فرصت‌های شیطان برای از بین‌بردن حسنات نیکوکاران است.
این فرمان امیرالمؤمنین(ع) کامل‌ترین دستور در ابعاد مختلف معنوی، توحیدی، اخلاقی و حتی جزئیات عملی است. یک حاکم دینی باید این‌گونه باشد و ما امروز این ویژگی‌ها را در مقام معظم رهبری مشاهده می‌کنیم. ایشان نه‌تنها در روابط خانوادگی و عبادی، بلکه در روابط اجتماعی و سیاسی نیز این فضایل اخلاقی را رعایت می‌کنند.
لذا می‌بینیم که در تمامی مسائل حقوقی، دیدگاه‌های اخلاقی نیز لحاظ می‌شود. برای مثال، این‌که به زندانی نباید ظلم کرد یا او را کتک زد، یک اصل اخلاقی است که رعایت آن ضروری است؛ البته ممکن است برخی افراد درست عمل نکنند؛ اما این بحث دیگری است و نباید از اصول کلی غافل شد.
غرضم این است که هم در تئوری و هم در عمل، ارتباط اخلاق و سیاست به‌طور کامل مشهود است. این موضوع هم در سیره معصومین(ع) و هم در عملکرد غیرمعصومین، چه در دوران حاکمیت ائمه(ع) و چه در دوران غیبت، به‌وضوح دیده می‌شود. حتی در دوران غیبت، ائمه(ع) از طریق یاران و پیروان خود، نوعی مدیریت مخفی جامعه را اعمال می‌کردند که این مدیریت نیز، همواره همراه با رعایت اخلاق و ارزش‌های الهی بود. برای مثال، حضرت امام صادق(ع) به مفضل‌بن عمر مقداری پول می‌دهند و می‌فرمایند: «این پول نزد تو باشد و زمانی که بین دوستان من اختلافی پیش آمد، با این پول اختلاف آن‌ها را حل کن.» این نشان‌دهنده‌ توجه به حل مشکلات جامعه حتی در شرایط دشوار و با روش‌های اخلاقی است.
در جامعه اسلامی، حتی در دوران‌هایی که حاکمیت انحرافی وجود داشت، ائمه(ع) و یاران‌شان به‌صورت پنهانی به نیازهای مردم رسیدگی می‌کردند. مثلاً در شرایط کمبود اقتصادی، حضرت به خادم خود می‌فرمودند: «در خانه گندم وجود دارد، آن را به بازار بفرست.» روایت شده است که در مدینه، زمانی که گرانی شدت گرفته بود، حضرت صادق(ع) از معتب پرسیدند: «چقدر خوراک در خانه داریم؟» معتب پاسخ داد: «به‌اندازه‌ای که برای چندین ماه کفایت کند.» حضرت فرمودند: «آن را به بازار ببر و بفروش.» معتب با تعجب گفت: «آقا، در شهر کمبود خوراک وجود دارد!»؛ اما حضرت تأکید کردند: «بفروش.» پس از فروش، حضرت فرمودند: «حالا مانند مردم، روز به روز خریداری کن.» سپس افزودند: «ای معتب! نصف خوراک خانواده‌ام را جو و نصف دیگر را گندم قرار بده؛ خدا می‌داند که می‌توانم، تمام خوراک آن‌ها را گندم قرار دهم؛ ولی دوست دارم خداوند ببیند که من معیشت را به‌اندازه و به‌اندازه‌ نیاز تنظیم می‌کنم.» (الکافی، ج‏۵، ص۱۶۶) این اقدامات نشان‌دهنده‌ دقت و توجه به نیازهای مردم و رفع مشکلات آن‌ها با روش‌های اخلاقی و عملی است.
رهبران ما نیز در طول تاریخ این روش را ادامه داده‌اند. امام خمینی(قد) در زندگی شخصی خود بسیار ساده‌زیست بودند و حتی در سرمای زمستان، رنج سرما را تحمل می‌کردند؛ زیرا ملت‌شان در سختی به‌سر می‌بردند. مقام معظم رهبری نیز زندگی شخصی بسیار متعادل و در حد متعارف دارند و در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله روابط خانوادگی، اجتماعی و سیاسی، اصول اخلاقی را رعایت می‌کنند. این رویکرد نشان‌دهنده‌ تداوم همان سیره‌ ائمه اطهار(ع) و رهبران الهی در طول تاریخ است.
بنابراین، هم در تئوری و هم در عمل، اخلاق و سیاست در اسلام به‌طور کامل به هم گره خورده‌اند و این موضوع در زندگی معصومین(ع) و رهبران الهی به‌وضوح دیده می‌شود. این پیوند ناگسستنی میان اخلاق و سیاست، نه‌تنها در گذشته، بلکه در دوران معاصر نیز به‌عنوان الگویی برای مدیریت جامعه اسلامی مطرح است.
چه تحلیلی میتوان از دستاوردهای انقلاب اسلامی از منظر اخلاق و معنویت ارائه داد؟ و با توجه به این دستاوردها، چه پیشنهادها و راهکارهایی میتوان برای تقویت روحیه انقلابی و ارزشهای اسلامی در نسل جدید مطرح کرد؟ چه مباحث و اقداماتی میتواند، به انتقال مفاهیم اخلاقی و معنوی انقلاب به نسل جوان کمک کند و آنها را در مسیر حفظ و تداوم این ارزشها قرار دهد؟
بحمدالله پیشرفت‌های علمی خوبی داشته‌ایم که عمدتاً با عنایات خاص مقام معظم رهبری محقق شده است. نکته مهم این است که اداره جامعه برای عموم مردم عمدتاً حول محور اقتصاد و جنبه‌های مادی زندگی می‌چرخد؛ اما در عین حال، مسائل فرهنگی نیز همواره مورد توجه قرار گرفته است. در هر سالی که شعارهایی برای رشد اقتصادی و پیشرفت مطرح شده، مقام معظم رهبری به مسائل فرهنگی نیز پرداخته‌اند؛ چه در پیام‌های‌شان و چه در سخنرانی‌های مختلف.
اما آنچه باید به آن توجه ویژه داشت، این است که دشمن دیگر نمی‌تواند از راه‌های مستقیم نظامی وارد شود و از طریق تحریم‌های اقتصادی نیز نتوانسته، به‌طور کامل موفق شود؛ البته ما در شرایط تحریم هستیم؛ اما در همین شرایط، به رشدها و نبوغ‌های چشم‌گیری دست یافته‌ایم. بنابراین، دشمن به سمت مسائل فرهنگی روی آورده است. اینجاست که نقش کسانی که زمام امور فرهنگی را در دست دارند، بسیار حیاتی می‌شود. این افراد باید به‌صورت مستقیم، مستمر، دلسوزانه و متحدانه وارد عمل شوند.
در کارهای فرهنگی، باید یک سیستم ارتباطی قوی شکل بگیرد که هم مسائل داخلی و هم مسائل خارجی به‌درستی تبیین شود. در بعد خارجی، دو موضوع مهم وجود دارد:
۱. روشن‌سازی سیاه‌نمایی‌های دشمن نسبت به ما.
۲. آشکارسازی بزرگ‌نمایی‌های دشمن درباره خودشان که هر دو توخالی و غیرواقعی هستند.
امروزه مسأله رسانه و تبلیغات به‌نوعی مهم‌ترین حربه دشمن برای ضربه‌زدن به حکومت‌هاست. با تجربیاتی که در این ۴۵ سال در عرصه‌های مختلف کسب کرده‌ایم، به نظر می‌رسد، باید به این مسأله اهمیت ویژه‌ای بدهیم. در عرصه‌های مختلف، نیاز به وحدت رویه داریم، از آگاهی‌بخشی دلسوزانه و واقع‌بینانه به دانشگاهیان، قشر جوان دبیرستانی و حتی خود ما حوزوی‌ها. ما نیاز به روشن‌بینی داریم تا مسائل به‌درستی برای‌مان روشن شود.
برای مثال، کارهایی که شهید سلیمانی(ره) انجام داد، برای بسیاری از ما ناشناخته بود تا اینکه مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند. ایشان چگونه وارد عراق شد و دست آمریکا را از این کشور کوتاه کرد؟ این‌ها باید به‌درستی تبیین شود. یکی از سرداران نزدیک به ایشان نقل می‌کرد که آمریکا پس از صدام، ارتش عراق را مسلح کرد و همه سلاح‌ها را در اختیار آن‌ها گذاشت؛ اما وقتی داعش به عراق حمله کرد، هیچ‌کس در برابر آن مقاومت نکرد تا نزدیکی‌های کربلا. این مرجعیت دینی بود که فتوا داد و حاج قاسم بود که آمد و همه را سازماندهی کرد. این‌ها باید گفته شود تا بدانیم، چه نیروها و شخصیت‌هایی داریم. وقتی این‌ها تبیین نشود، برخی با تبلیغات واهی دشمن گول می‌خورند.
این بسیار مهم است که آگاهی‌های صحیح و دقیق از توانایی‌های گوناگون خود داشته باشیم و از طرف دیگر، دشمن‌شناسی دقیقی نیز داشته باشیم. برخی از افراد ابا دارند که وقت خود را صرف این مسائل کنند؛ درحالی‌که این‌ها جزو تعالیم دینی ماست. همان‌طور که در حدیث آمده است: «العالم بزمانه، لا تهجم علیه اللوابس»؛ (تحف العقول، 356) کسی که زمانه خود را بشناسد، مشکلات بر او هجوم نمی‌آورند.
برای مثال، آیت‌الله سیستانی با یک فتوا، حشدالشعبی را تشکیل داد و نقش بزرگی در مقابله با داعش ایفا کرد. اگر این مسائل به‌درستی تبیین شود، می‌تواند الهام‌بخش باشد. ما در تهران نیز گروه‌های سیاسی تشکیل داده‌ایم که کارهای خوبی انجام می‌دهند و می‌توانند، این مباحث را برای طلبه‌ها و دیگران تدریس کنند.
شناخت رژیم سابق و ماهیت آن، هنوز برای بسیاری پنهان است. مقام معظم رهبری به‌درستی اشاره کرده‌اند که رژیم سابق و حتی قبل از آن، قاجاریه، چقدر به این کشور اجحاف کردند. دشمن‌شناسی و فهمیدن منشأ نفوذ دشمن و چگونگی بیرون‌راندن آن، از مسائل بسیار دقیقی است که نیاز به کارشناسان دلسوز، آگاه و متدین دارد تا در عرصه‌های مختلف به روشنگری بپردازند.
الحمدلله حرکت عمومی و معنوی در جامعه شکل گرفته است؛ اما باید بنیه آن تقویت شود. جوانان ما، مانند حاج قاسم، واقعاً قابل تقدیر هستند. دختران و پسران جوانی که در راه دین و انقلاب گام برمی‌دارند، باید از نظر فرهنگی تقویت شوند تا شاکله دینی آن‌ها حفظ شود. در عین حال، به امور دنیایی و زندگی آن‌ها نیز باید رسیدگی کرد. نمی‌توان تنها به مسائل معنوی پرداخت و از نیازهای مادی غافل شد.
مسئولین ما نیز وظیفه سنگینی بر عهده دارند. آن‌ها باید بنیه اقتصادی کشور را درک کنند و آن را ضعیف نشان ندهند. در برخی دولت‌ها، این بنیه ضعیف جلوه داده می‌شود و دشمن از این ضعف سوء استفاده می‌کند. ما در هر جایگاهی که هستیم، وظایف خاص خود را داریم. باید بدانیم در چه زمانی زندگی می‌کنیم، دشمنان و دوستان ما چه کسانی هستند، امکانات ما چیست و چگونه می‌توانیم نقشه‌های دشمن را خنثی کنیم. این‌ها مسائلی است که باید با دقت و هوشیاری به آن‌ها پرداخت.
به نظر حضرتعالی، تبیین کدام جنبههای انقلاب اسلامی میتواند برای مخاطبان خارج از ایران جذاب باشد؟ آیا این جنبهها بهاندازه کافی شناخته شدهاند یا نیاز است، کارهای بیشتری در این زمینه انجام شود؟
ما الان واقعاً در حوزه رایزنی‌های فرهنگی‌مان با چالش‌هایی مواجه هستیم. برخی از عزیزانی که در رایزنی‌های فرهنگی فعالیت می‌کنند، گاه به این مسائل فرهنگی اعتقاد چندانی ندارند و صرفاً برای انجام وظیفه حضور پیدا می‌کنند. این در حالی است که رایزنی‌های فرهنگی، مسئولیت سنگینی در معرفی انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن و موفقیت‌های گوناگونی در عرصه بهداشت، رشد صنعت، اختراعات نظامی و مهندسی و تحکیم روابط صحیح سیاسی و استقلال سیاسی انقلاب  به عهده دارند. لازم است ارتباطات گوناگونی با نخبگان، فرهنگیان، فعالان اقتصادی و دانشگاهی و مردمی کشورها برقرار کنند و این موفقیت‌ها را با دلایل روشن برای آنان ترسیم کنند. 
متأسفانه برخی از این رایزنی‌ها، بیشتر به مسائل سطحی مانند موسیقی و ساز و آواز می‌پردازند؛ درحالی‌که شاکله اصلی انقلاب اسلامی، باید معرفی شود؛ هم از نظر بیانی و هم از نظر سیره و روش‌هایی که انقلاب بر پایه آن‌ها استوار است. سیره ما باید سیره‌ای خوب و الهام‌بخش باشد. 
در این شرایط بحرانی، شاهد بودیم که شهید آیت‌الله رئیسی(ره) چگونه به‌عنوان یک مسئول خدوم و دلسوز به انقلاب خدمت کرد و خود و وزرای‌شان را به بهترین شکل معرفی نمود. این الگوها باید بیشتر شناخته و معرفی شوند تا مردم با چهره واقعی انقلاب اسلامی بیشتر آشنا شوند. به‌طور کلی، هنوز بسیاری از ابعاد انقلاب اسلامی به‌درستی شناخته نشده‌اند و نیاز است، در این زمینه کارهای بیشتری انجام شود.
 گفت‌وگو، ویرایش و تنظیم: حمید کرمی، عماد شالیکاریان

ارسال دیدگاه