عطر یار - شماره 801
با تو، ای امام!
استاد جواد محدثی
تو، ای امام رهایی
تو، ای تبر زنِ توحید
خلیل حادثه بودی که بتشکن گشتی
چراغ بادیه بودی که پرتو افکندی
لبان بسته ما را
به خشم واژه تکبیر سرخ رنگ گشودی
و کام خسته ما را
از انجماد، رهاندی، به سیل خشم رساندی
و از خرافه و خفتن،
به بام آگاهی، به برج بیداری،
و از نشستن و گفتن،
به پایگاه قیام و به شهر خون و شهادت،
تو، ای امام خمینی
تو نبض زندگی قرن خویشتن بودی
تو کوه بودی و ثابت، تو چشمه بودی و جوشان
و در وسیع نگاهم، تو یک نمونه «بودن»،
تو را به بند کشیدند، که راه، تیره بماند
ولی تو از پس هر ابر، نور می دادی
و در محاق غروب تو، از فلات فلاکت
هماره «خطّ» درخشان تو، هویدا بود
و فکر ناب تو، یک چشمه، یک ذخیره و یک گنج
و پُتک سخت کلام تو، فرمساز آهن هر جهل
تو، ای شراره ایمان،
به حق، تو وارث پیغمبران و اسوه نیکان.