نهضت عاشورا چه نقشی در بقا و پیشرفت اسلام داشته است؟
اگر کسی سؤال کند که از کجا بدانیم، داستان کربلا چنین نقش تعیینکنندهای در پیشرفت اسلام، در بقای اسلام و نهایتاً در سعادت انسانها داشته و میتواند داشته باشد؟ در این باره نیز باید تا حدی که بتوانیم صحبت کنیم. آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق دارند، این است که داستان کربلا، اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد، از وقایع بسیار کمنظیر است؛ البته ما براساس آنچه از ائمه اطهار(ع) دریافت داشتهایم، این داستان را منحصر به فرد میدانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود؛ ولی از جهت احتیاط در سخن و برای اینکه باکسانی مواجه هستیم که طبعاً از ما دلیل و سند میخواهند و برای اینکه وارد آن بحثها نشویم، میگوییم: اتفاق نظر همه مورخین و همه آشنایان به تاریخ بشر این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد، از کمنظیرترین داستانهای عالم است؛ داستانی که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت و هم از نظر بقای خاطره آن در میان مردم و آثار اجتماعی که بر آن مترتب میشود، با هیچ ماجرای دیگری قابل مقایسه نیست. خود همین تکرار عزاداری هایی که در کشور خودمان میبینیم، میتواند برای ما عامل هشداردهنده و بیدارکنندهای باشد که هیچ حادثه دیگری با این حادثه قابل مقایسه نیست؛ حادثهای که برای آن، این همه وقت و هزینه صرف می شود و این همه اشکها ریخته میشود، با چه حادثه و پیشامدی قابل تشبیه است؟
نهضت عاشورا چه نقشی در بقا و پیشرفت اسلام داشته است؟
اگر کسی سؤال کند که از کجا بدانیم، داستان کربلا چنین نقش تعیینکنندهای در پیشرفت اسلام، در بقای اسلام و نهایتاً در سعادت انسانها داشته و میتواند داشته باشد؟ در این باره نیز باید تا حدی که بتوانیم صحبت کنیم. آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق دارند، این است که داستان کربلا، اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد، از وقایع بسیار کمنظیر است؛ البته ما براساس آنچه از ائمه اطهار(ع) دریافت داشتهایم، این داستان را منحصر به فرد میدانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود؛ ولی از جهت احتیاط در سخن و برای اینکه باکسانی مواجه هستیم که طبعاً از ما دلیل و سند میخواهند و برای اینکه وارد آن بحثها نشویم، میگوییم: اتفاق نظر همه مورخین و همه آشنایان به تاریخ بشر این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد، از کمنظیرترین داستانهای عالم است؛ داستانی که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت و هم از نظر بقای خاطره آن در میان مردم و آثار اجتماعی که بر آن مترتب میشود، با هیچ ماجرای دیگری قابل مقایسه نیست. خود همین تکرار عزاداری هایی که در کشور خودمان میبینیم، میتواند برای ما عامل هشداردهنده و بیدارکنندهای باشد که هیچ حادثه دیگری با این حادثه قابل مقایسه نیست؛ حادثهای که برای آن، این همه وقت و هزینه صرف می شود و این همه اشکها ریخته میشود، با چه حادثه و پیشامدی قابل تشبیه است؟